زنادقه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
زنادقه جمع زنديق است، و زنديق در اصطلاح به مسلمان ملحدى می گويند كه تفسيرهاى او از نصوص شرعيه قرآن و سنت، موجب گمراهى مسلمانان می شود.
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان =زنادقه 
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام =زنادقه 
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری = 2  ق
| قرن شکل گیری = قرن دوم هجری قمری
| مبدأ شکل گیری =  کوفه و حیره
| موسس =موالیان ایرانی
| عقیده = 1. الحاد در عقیده. 2. انکار خدا و ادیان 
}}
'''زنادقه''' جمع زندیق است و زندیق در اصطلاح به مسلمان ملحدی می‌گویند که تفسیرهای او از نصوص شرعیه [[قرآن]] و [[سنت]]، موجب گمراهی مسلمانان می‌شود.


==معنا شناسی==
== معنا‌شناسی ==
كلمه زنديق،از ريشه پهلوى زنديك مى ‏آيد كه به معنى مفسّر «اوستا» كتاب [[زرتشت]] است و چون [[مانويان]] و [[مزدكيان]] جرأت اظهار عقايد دينى خود را نداشتند به تفسير اوستا پرداخته مى ‏گفتند: منظور ما از اين سخنان شرح و تفسير «اوستا» مى‏ باشد، از آن جهت ايشان را «زنديك» ناميدند.
کلمه زندیق از ریشه پهلوی زندیک می‌‏آید که به معنی مفسّر «اوستا» کتاب [[زرتشت]] است و چون [[مانویان|مانویان]] و [[مزدکیان|مزدکیان]] جرأت اظهار عقاید دینی خود را نداشتند به تفسیر اوستا پرداخته می‌گفتند: منظور ما از این سخنان شرح و تفسیر «اوستا» می‌باشد، از آن جهت ایشان را «زندیک» نامیدند.


==تاریخچه==
== تاریخچه ==
نخستين زنديقان از مواليان ايرانى در [[كوفه]] و حيره بودند كه خود را به قبايل عرب نسبت داده و عقايد كفرآميز خويش را اشاعه مى‏ دادند.اولين كسى كه اظهار زندقه كرد، جعد بن درهم در عراق بود (مقتول در 125 ه)، سپس بشّار بن برد و صالح بن عبد القدوس و ابن راوندى و ابن المقفع اظهار زندقه كردند. <ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی،مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 211</ref>  
نخستین زندیقان از موالیان ایرانی در [[کوفه]] و حیره بودند که خود را به قبایل عرب نسبت داده و عقاید کفرآمیز خویش را اشاعه می‌دادند. اولین کسی که اظهار زندقه کرد، جعد بن درهم در عراق بود (مقتول در 125 ه)، سپس بشّار بن برد و صالح بن عبدالقدوس و ابن‌راوندی و ابن‌المقفع اظهار زندقه کردند<ref> مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 211</ref>.  
زنادقه، طبقة متجدد و تحصیل کردة آن عصر بودند، طبقه ای بودند که با زبان های زنده آن روز دنیا آشنا بودند. زبان سُریانی را که در آن زمان بیشتر زبان علمی بود می دانستند. بسیاری از آن ها زبان یونانی می دانستند. بسیاری شان ایرانی بودند و زبان فارسی می دانستند. بعضی زبان هندی می دانستند و زندقه را از هند آورده بودند، که این هم یک بحثی است که اصلاً ریشة زندقه در دنیای اسلام از کجا پیدا شد؟ بیشتر معتقدند که ریشه زندقه از مانوی ها است.زنادقه از اساس منکر خدا و ادیان بودند و این طبقه ـ حال روی هر حسابی بود ـ آزادی داشتند. حتی در حرمین  [[مکه]] و [[مدینه]] و حتی در  [[مسجدالحرام]] و  مسجدالنبی می نشستند و حرف های شان را می زدند، البته به عنوان اینکه بالاخره فکر یا شبهه ای است که برای ما پیدا شده و باید آن را بیان کنیم.<ref>مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(ع) صفحه71 ـ 72. با ویرایش واصلاح عبارات</ref> زنادقه سخت مورد تعقيب [[خلفاى عباسى]] بودند، و علماى اسلام گناه زندقه را قابل بخشش نمى‏ دانستند چنانكه [[غزالى]] در كتاب «فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه» در تأويل حديث تفرقه درباره نجات فرق اسلام قايل به تسامح شده مى ‏نويسد: «كلها فى الجنة الا الزنادقه». این گروه غالبا قائل به اباحه و شك در دين و نوعى آزادانديشى و اغلب «ثنوى» بودند مانند صالح بن عبد القدوس كه قائل به دو اصل قديم «نور» و «ظلمت» بود. در سال 163 هجرى مهدى خليفه عباسى شديدا به تعقيب زنادقه پرداخت و به محتسب معروف آن زمان عبد الجبار كه او را صاحب الزنادقه مى ‏گفتند مأموريت داد كه در بلاد اسلام جستجو كند و هرجا به اين طايفه برخورد، آنان را تعقيب و به قتل رساند.
اين سخت‏ گيري ها ما بين سالهاى 166 و 170 هجرى به اوج شدت رسيد و به اندك گمانى كه درباره دين كسى مى ‏بردند او را متهم به زندقه مى كردند.
غالبا براى امتحان كسى كه گمان مى ‏كردند او از زنادقه است به وى امر مى ‏نمودند كه بر صورت مانى كه در آن زمان تصويرى از او موجود بود خيو(آب دهان) بيندازد، اگر امتناع مى‏ كرد او را متهم به زندقه مى ‏كردند و يا مى ‏گفتند مرغى دريايى را كه نام او تذرگ (تذرو) بود بكشد و ظاهرا مانويان از قتل حيوانات ابا داشتند به خصوص از قتل اين پرنده.اتفاقا در آن زمان كه مصادف با سال 1239 م بود كاتارهاى  مانوى كه از توسكاني ها بودند، مورد تعقيب پاپ ژرژ چهارم قرار گرفتند و ايشان را وادار مى ‏كردند در پيش اسقفان گوشت بخورند، زيرا مانويان از خوردن گوشت ابا مى‏ كردند. در زمان خلفاى عباسى، تنها مانويان را تعقيب نمى‏ كردند بلكه هاشميان را كه از اولاد [[على (ع)]] بودند و دعوت خلافت داشتند متهم به زندقه مى ‏كردند، چنان كه عبد اللَّه بن معاويه را از زندقيان مى ‏شمردند، يا بعضى از مخالفان خود را به اتهام زندقه مى‏ كشتند.از جمله كسانى كه خلفاى عباسى بعنوان زندقه مورد تعقيب قرار دادند، ابو على سعيد، ابو على رجا و ابو يحيى يزدان بخت بودند. ظاهرا زنادقه حقيقى از دين مزدكى و مانوى خود بر نمى ‏گشتند و تن به مرگ مى‏ دادند. از مشاهير و متكلمان زنادقه ابن طالوت و نعمان نامى بودند كه هر دو استاد ابن راوندى زنديق مشهور به شمار مى‏ رفتند.
زنادقه‏ اى كه در بين سالهاى 153 و 170 هجری قمری به امر مهدى و هادى دو خليفه عباسى مورد تعقيب قرار گرفتند غالبا مانوى بودند و از قائلين به دو اصل قديم «نور» و «ظلمت» به شمار مى‏ رفتند و ذبح حيوانات و خوردن گوشت آنها را حرام مى ‏شمردند. [[شعوبيه]] يعنى ايرانيانى كه قايل به برترى عجم بر عرب بودند اغلب از زنادقه بودند. از شخصيت هاى بارز زنادقه عبد الكريم [[ابن ابى العوجاء]] بود. ابو على ورّاق معتزلى نيز از ايشان به شمار مى ‏رفت، و او را از زنادقه و [[شيعه]] [[رافضى]] مى ‏شمردند و معتقد به اصالت نور و ظلمت بود. در ميان ادبا و شعرا ابان بن عبد الحميد لاحقى كه كليله و دمنه ابن المقفع را به شعر درآورده بود نيز از زنادقه به شمار مى‏رفت و مانند بشّار بن برد از ملى‏ گرايان ايرانى بود.ابو العتاهيه را نيز از زنادقه شمرده‏ اند، زيرا در اشعار خود به اصالت دو اصل خير و شر و نور و ظلمت قايل بود. وليد بن يزيد اموى را كه خليفه‏ اى بى ‏اعتقاد بود و به قرآن كريم جسارت كرد و با انداختن تيرى آن را پاره كرده و بسوزانيد نيز زنديق مى ‏خواندند. ديگر كسانى را كه زنديق خوانده‏ اند، معن بن زائده شيبانى و ديگرى عبد السلام رعبان بود.


==عقاید==
زنادقه طبقه متجدد و تحصیل‌کرده آن عصر بودند. طبقه‌ای که با زبان‌های زنده آن روز دنیا آشنا و زبان سُریانی را که در آن زمان بیشتر زبان علمی بود می‌دانستند. بسیاری از آنها زبان یونانی می‌دانستند. بسیاری‌شان ایرانی بودند و زبان فارسی می‌دانستند. بعضی زبان هندی می‌دانستند و زندقه را از هند آورده بودند.
زنادقه معتقدند که هیچ کسی نمی تواند برای خویش خدایی را ثابت کند چرا که اثبات هر شئ ای تنها پس از ادراک حسی آن ممکن است، در حالی که چیزی که با حواس درک شد، خدا نیست و چیزی که درک نشد قابل اثبات نیست.<ref>تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص41</ref> <ref>فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص46</ref> <ref>المقالات و الفرق، سعد اشعری، ص64 / هفتاد و سه ملت، ص 40</ref>


==کیفر زندیق==
بیشتر معتقدند که ریشه زندقه از مانوی‌ها است. زنادقه از اساس منکر خدا و ادیان بودند و این طبقه ـ حال روی هر حسابی بود ـ آزادی داشتند. حتی در حرمین [[مکه]] و [[مدینه]] و حتی در [[مسجد الحرام|مسجدالحرام]] و [[مسجد النبى|مسجدالنبی]] می‌نشستند و حرف‌هایشان را می‌زدند، البته به عنوان اینکه بالاخره فکر یا شبهه‌ای است که برای ما پیدا شده و باید آن را بیان کنیم<ref>مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(ع) صفحه71 ـ 72. با ویرایش واصلاح عبارات</ref>. زنادقه سخت مورد تعقیب [[عباسیان|خلفای عباسی]] بودند، و علمای اسلام گناه زندقه را قابل بخشش نمی‌دانستند چنانکه [[محمد غزالی|غزالی]] در کتاب «فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه» در تأویل حدیث تفرقه درباره نجات فرق اسلام قایل به تسامح شده می‌‏نویسد: «کلها فی الجنة الا الزنادقه». این گروه غالبا قائل به اباحه و شک در دین و نوعی آزاداندیشی و اغلب «ثنوی» بودند. مانند صالح بن عبدالقدوس که قائل به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» بود. در سال 163 هجری مهدی خلیفه عباسی شدیدا به تعقیب زنادقه پرداخت و به محتسب معروف آن زمان عبدالجبار که او را صاحب الزنادقه می‌‏گفتند مأموریت داد که در بلاد اسلام جستجو کند و هرجا به این طایفه برخورد، آنان را تعقیب و به قتل رساند. این سخت‏‌گیری‌ها ما بین سال‌های 166 و 170 هجری به اوج شدت رسید و به اندک گمانی که درباره دین کسی می‌‏بردند او را متهم به زندقه می‌کردند.
كيفر زنديق بنا به آيه «إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا ..<ref>سوره مائده، آیه 33</ref> قتل و صلب ايشان يا بريدن دست و پا از چپ و راست مى ‏باشد، زيرا آنان با خدا و رسولش جنگ كرده و در زمين فساد می کنند. <ref>محمد جواد مشکور، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی،چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>
غالبا برای امتحان کسی که گمان می‌‏کردند او از زنادقه است به وی امر می‌‏نمودند که بر صورت مانی که در آن زمان تصویری از او موجود بود خیو (آب دهان) بیندازد، اگر امتناع می‏‌کرد او را متهم به زندقه می‌‏کردند و یا می‌‏گفتند مرغی دریایی را که نام او تذرگ (تذرو) بود بکشد و ظاهرا مانویان از قتل حیوانات ابا داشتند به خصوص از قتل این پرنده. اتفاقا در آن زمان که مصادف با سال 1239 م بود کاتارهای مانوی که از توسکانی‌ها بودند، مورد تعقیب پاپ ژرژ چهارم قرار گرفتند و ایشان را وادار می‌‏کردند در پیش اسقفان گوشت بخورند، زیرا مانویان از خوردن گوشت ابا می‏‌کردند. در زمان خلفای عباسی، تنها مانویان را تعقیب نمی‏‌کردند بلکه‌‌ هاشمیان را که از اولاد [[علی بن ابی‌طالب|علی (علیه‌السّلام)]] بودند و دعوت خلافت داشتند متهم به زندقه می‌‏کردند، چنان که عبداللَّه بن معاویه را از زندقیان می‌‏شمردند، یا بعضی از مخالفان خود را به اتهام زندقه می‏‌کشتند. از جمله کسانی که خلفای عباسی بعنوان زندقه مورد تعقیب قرار دادند، ابو علی سعید، ابو علی رجا و ابو یحیی یزدان بخت بودند. ظاهرا زنادقه حقیقی از دین مزدکی و مانوی خود بر نمی‌‏گشتند و تن به مرگ می‏‌دادند. از مشاهیر و متکلمان زنادقه ابن‌طالوت و نعمان نامی بودند که هر دو استاد ابن راوندی زندیق مشهور به شمار می‏‌رفتند.
زنادقه‏‌ای که در بین سال‌های 153 و 170 هجری قمری به امر مهدی و‌هادی دو خلیفه عباسی مورد تعقیب قرار گرفتند، غالبا مانوی بوده و از قائلین به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» به شمار می‏‌رفتند و ذبح حیوانات و خوردن گوشت آنها را حرام می‌‏شمردند. [[شعوبیه]] یعنی ایرانیان قائل به برتری عجم بر عرب، اغلب از زنادقه بودند. از شخصیت‌های بارز زنادقه، عبدالکریم [[ابن ابی‌العوجاء]] بود. ابو علی ورّاق معتزلی نیز از ایشان به شمار می‌‏رفت و او را از زنادقه و [[مذهب شیعه|شیعه]] [[رافضه|رافضی]] می‌‏شمردند و معتقد به اصالت نور و ظلمت بود. در میان ادبا و شعرا ابان بن عبدالحمید لاحقی که کلیله و دمنه ابن المقفع را به شعر درآورده بود نیز از زنادقه به شمار می‏‌رفت و مانند بشّار بن برد از ملی‏‌گرایان ایرانی بود. ابوالعتاهیه را نیز از زنادقه شمرده‏‌اند، زیرا در اشعار خود به اصالت دو اصل خیر و شر و نور و ظلمت قایل بود. ولید بن یزید اموی را که خلیفه‏‌ای بی‌اعتقاد بود و به قرآن کریم جسارت کرد و با انداختن تیری آن را پاره کرده و بسوزانید نیز زندیق می‌‏خواندند. دیگر کسانی را که زندیق خوانده‏‌اند، معن بن زائده شیبانی و دیگری عبدالسلام رعبان بود.


==پانویس==  
== عقاید ==
زنادقه معتقدند که هیچ کسی نمی‌تواند برای خویش خدایی را ثابت کند. چرا که اثبات هر شئ تنها پس از ادراک حسی آن ممکن است، در حالی که چیزی که با حواس درک شد، خدا نیست و چیزی که درک نشد قابل اثبات نیست<ref>تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص41</ref><ref>فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص46</ref><ref>المقالات و الفرق، سعد اشعری، ص64 / هفتاد و سه ملت، ص 40</ref>.


[[رده: کلام اسلامی]]
== کیفر زندیق ==
[[رده: فرقه های دینی ]]
کیفر زندیق بنا به آیه «إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا ...» <ref>سوره مائده، آیه 33</ref> قتل و صلب ایشان یا بریدن دست و پا از چپ و راست می‌‏باشد، زیرا آنان با خدا و رسولش جنگ کرده و در زمین فساد می‌کنند<ref>محمد جواد مشکور، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{فرق و مذاهب}}
 
[[رده:فرق و مذاهب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۱۸

زنادقه
نامزنادقه
تاریخ شکل گیری2 ق، ۲ ش‌، ۶۲۳ م
قرن شکل گیریقرن دوم هجری قمری
مبدأ شکل گیریکوفه و حیره
موسسموالیان ایرانی
عقیده1. الحاد در عقیده. 2. انکار خدا و ادیان

زنادقه جمع زندیق است و زندیق در اصطلاح به مسلمان ملحدی می‌گویند که تفسیرهای او از نصوص شرعیه قرآن و سنت، موجب گمراهی مسلمانان می‌شود.

معنا‌شناسی

کلمه زندیق از ریشه پهلوی زندیک می‌‏آید که به معنی مفسّر «اوستا» کتاب زرتشت است و چون مانویان و مزدکیان جرأت اظهار عقاید دینی خود را نداشتند به تفسیر اوستا پرداخته می‌گفتند: منظور ما از این سخنان شرح و تفسیر «اوستا» می‌باشد، از آن جهت ایشان را «زندیک» نامیدند.

تاریخچه

نخستین زندیقان از موالیان ایرانی در کوفه و حیره بودند که خود را به قبایل عرب نسبت داده و عقاید کفرآمیز خویش را اشاعه می‌دادند. اولین کسی که اظهار زندقه کرد، جعد بن درهم در عراق بود (مقتول در 125 ه)، سپس بشّار بن برد و صالح بن عبدالقدوس و ابن‌راوندی و ابن‌المقفع اظهار زندقه کردند[۱].

زنادقه طبقه متجدد و تحصیل‌کرده آن عصر بودند. طبقه‌ای که با زبان‌های زنده آن روز دنیا آشنا و زبان سُریانی را که در آن زمان بیشتر زبان علمی بود می‌دانستند. بسیاری از آنها زبان یونانی می‌دانستند. بسیاری‌شان ایرانی بودند و زبان فارسی می‌دانستند. بعضی زبان هندی می‌دانستند و زندقه را از هند آورده بودند.

بیشتر معتقدند که ریشه زندقه از مانوی‌ها است. زنادقه از اساس منکر خدا و ادیان بودند و این طبقه ـ حال روی هر حسابی بود ـ آزادی داشتند. حتی در حرمین مکه و مدینه و حتی در مسجدالحرام و مسجدالنبی می‌نشستند و حرف‌هایشان را می‌زدند، البته به عنوان اینکه بالاخره فکر یا شبهه‌ای است که برای ما پیدا شده و باید آن را بیان کنیم[۲]. زنادقه سخت مورد تعقیب خلفای عباسی بودند، و علمای اسلام گناه زندقه را قابل بخشش نمی‌دانستند چنانکه غزالی در کتاب «فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه» در تأویل حدیث تفرقه درباره نجات فرق اسلام قایل به تسامح شده می‌‏نویسد: «کلها فی الجنة الا الزنادقه». این گروه غالبا قائل به اباحه و شک در دین و نوعی آزاداندیشی و اغلب «ثنوی» بودند. مانند صالح بن عبدالقدوس که قائل به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» بود. در سال 163 هجری مهدی خلیفه عباسی شدیدا به تعقیب زنادقه پرداخت و به محتسب معروف آن زمان عبدالجبار که او را صاحب الزنادقه می‌‏گفتند مأموریت داد که در بلاد اسلام جستجو کند و هرجا به این طایفه برخورد، آنان را تعقیب و به قتل رساند. این سخت‏‌گیری‌ها ما بین سال‌های 166 و 170 هجری به اوج شدت رسید و به اندک گمانی که درباره دین کسی می‌‏بردند او را متهم به زندقه می‌کردند. غالبا برای امتحان کسی که گمان می‌‏کردند او از زنادقه است به وی امر می‌‏نمودند که بر صورت مانی که در آن زمان تصویری از او موجود بود خیو (آب دهان) بیندازد، اگر امتناع می‏‌کرد او را متهم به زندقه می‌‏کردند و یا می‌‏گفتند مرغی دریایی را که نام او تذرگ (تذرو) بود بکشد و ظاهرا مانویان از قتل حیوانات ابا داشتند به خصوص از قتل این پرنده. اتفاقا در آن زمان که مصادف با سال 1239 م بود کاتارهای مانوی که از توسکانی‌ها بودند، مورد تعقیب پاپ ژرژ چهارم قرار گرفتند و ایشان را وادار می‌‏کردند در پیش اسقفان گوشت بخورند، زیرا مانویان از خوردن گوشت ابا می‏‌کردند. در زمان خلفای عباسی، تنها مانویان را تعقیب نمی‏‌کردند بلکه‌‌ هاشمیان را که از اولاد علی (علیه‌السّلام) بودند و دعوت خلافت داشتند متهم به زندقه می‌‏کردند، چنان که عبداللَّه بن معاویه را از زندقیان می‌‏شمردند، یا بعضی از مخالفان خود را به اتهام زندقه می‏‌کشتند. از جمله کسانی که خلفای عباسی بعنوان زندقه مورد تعقیب قرار دادند، ابو علی سعید، ابو علی رجا و ابو یحیی یزدان بخت بودند. ظاهرا زنادقه حقیقی از دین مزدکی و مانوی خود بر نمی‌‏گشتند و تن به مرگ می‏‌دادند. از مشاهیر و متکلمان زنادقه ابن‌طالوت و نعمان نامی بودند که هر دو استاد ابن راوندی زندیق مشهور به شمار می‏‌رفتند. زنادقه‏‌ای که در بین سال‌های 153 و 170 هجری قمری به امر مهدی و‌هادی دو خلیفه عباسی مورد تعقیب قرار گرفتند، غالبا مانوی بوده و از قائلین به دو اصل قدیم «نور» و «ظلمت» به شمار می‏‌رفتند و ذبح حیوانات و خوردن گوشت آنها را حرام می‌‏شمردند. شعوبیه یعنی ایرانیان قائل به برتری عجم بر عرب، اغلب از زنادقه بودند. از شخصیت‌های بارز زنادقه، عبدالکریم ابن ابی‌العوجاء بود. ابو علی ورّاق معتزلی نیز از ایشان به شمار می‌‏رفت و او را از زنادقه و شیعه رافضی می‌‏شمردند و معتقد به اصالت نور و ظلمت بود. در میان ادبا و شعرا ابان بن عبدالحمید لاحقی که کلیله و دمنه ابن المقفع را به شعر درآورده بود نیز از زنادقه به شمار می‏‌رفت و مانند بشّار بن برد از ملی‏‌گرایان ایرانی بود. ابوالعتاهیه را نیز از زنادقه شمرده‏‌اند، زیرا در اشعار خود به اصالت دو اصل خیر و شر و نور و ظلمت قایل بود. ولید بن یزید اموی را که خلیفه‏‌ای بی‌اعتقاد بود و به قرآن کریم جسارت کرد و با انداختن تیری آن را پاره کرده و بسوزانید نیز زندیق می‌‏خواندند. دیگر کسانی را که زندیق خوانده‏‌اند، معن بن زائده شیبانی و دیگری عبدالسلام رعبان بود.

عقاید

زنادقه معتقدند که هیچ کسی نمی‌تواند برای خویش خدایی را ثابت کند. چرا که اثبات هر شئ تنها پس از ادراک حسی آن ممکن است، در حالی که چیزی که با حواس درک شد، خدا نیست و چیزی که درک نشد قابل اثبات نیست[۳][۴][۵].

کیفر زندیق

کیفر زندیق بنا به آیه «إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا ...» [۶] قتل و صلب ایشان یا بریدن دست و پا از چپ و راست می‌‏باشد، زیرا آنان با خدا و رسولش جنگ کرده و در زمین فساد می‌کنند[۷].

پانویس

  1. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 211
  2. مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار(ع) صفحه71 ـ 72. با ویرایش واصلاح عبارات
  3. تلبیس ابلیس، ابن جوزی، ص41
  4. فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی، ص46
  5. المقالات و الفرق، سعد اشعری، ص64 / هفتاد و سه ملت، ص 40
  6. سوره مائده، آیه 33
  7. محمد جواد مشکور، تاریخ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 210 با ویرایش و اصلاح عبارات