مسقطیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''مسقطیه'''‏ لقب دیگر «[[نزاریه]]» از [[اسماعیلیه]] است و به «سقیطه» نیز نامیده می‌شوند.
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان =مسقطیه
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام =
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری =
| قرن شکل گیری =  11 م
| مبدأ شکل‌ گیری = مصر
| موسس =
| عقیده =1. امام مکلف به بیان فروع دین نیست و می تواند همه یا برخی از تکالیف را از عهده مردم ساقط کند.2. برای‌ احکام‌ شرعی‌ و تکالیف‌ عبادی‌ چون‌ نماز،روزه‌، زکات‌ و حج‌، تأویلات‌ خاصی‌ داشتند
}}
 
'''«مسقطیه»'''‏ لقب دیگر «[[نزاریه]]» از [[اسماعیلیه]] است که به «سقیطه» نیز نامیده می‌شوند.


==وجه تسمیه==
==وجه تسمیه==
این فرقه از این جهت مسقطیه نامیده شدند چون معتقد بودند که [[امام]] مکلّف به بیان فروع نیست و می‌تواند برخی یا همه تکالیف را از مردم ساقط کند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 411
این فرقه از این جهت '''«مسقطیه»''' نامیده شد، چون معتقد بودند که امام مکلّف به بیان [[فروع دین]] نیست و می‌تواند برخی یا همه تکالیف را از عهده مردم بردارد<ref>مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ چاپ دوم، ص 411.</ref>،<ref>دهلوی عبد العزیز؛ تحفه اثناعشريه؛ چاپ سنگى، نولکشور؛ سال 1896 میلادی، ص 16.</ref>. توضیح اینکه فرقه «[[نزاریه]]» یا مسقطیه پیروان‌ ''المصطفی‌ لدین‌ الله‌''، مشهور به‌ نزار بودند. از داعیان‌ بزرگ‌ این‌ فرقه‌ که‌ خود مدعی‌ [[امامت‌]] شد، [[حسن صباح|حسن‌‌صباح]] بود. او در قلعۀ الموت قیامش را آغاز و خود را امام منتظر معرفی کرد و سپس‌ حق‌‌الله‌ یا احکامی‌ از شریعت‌ را که‌ ناظر به‌ روابط میان‌ خالق‌ و مخلوق‌ بودند، از پیروان‌ خود ساقط نمود. از این‌‌رو نام‌ این‌ فرقه‌ را مسقطیه نیز گفته‌اند<ref>مشکور، محمدجواد، تاریخ‌ شیعه‌ و فرقه‌های‌ اسلامی‌ تا قرن‌ چهارم‌، تهران‌، ۱۳۵۵ هجری شمسی، ج۱، ص۲۳۴.</ref>.
</ref> <ref>دهلوی عبد العزیز، تحفه اثنى‏عشريه،  چاپ سنگى، نولکشور، سال 1896 میلادی، ص 16</ref>
توضیح این که فرقه نزاریه یا مسقطیه پیروان‌ المصطفی‌ لدین‌ الله‌، مشهور به‌ نزار بودند. از داعیان‌ بزرگ‌ این‌ فرقه‌ که‌ خود مدعی‌ امامت‌ شد، [[حسن‌ صباح]] بود. او در قلعه الموت قیامش را آغاز و خود را امام منتظر معرفی کرد و سپس‌ حق‌ الله‌ یا احکامی‌ از شریعت‌ را که‌ ناظر به‌ روابط میان‌ خالق‌ و مخلوق‌ بودند، از پیروان‌ خود ساقط نمود. از این‌ رو نام‌ این‌ فرقه‌ را مسقطیه نیز گفته‌اند. <ref>مشکور، محمدجواد، تاریخ‌ شیعه‌ و فرقه‌های‌ اسلامی‌ تا قرن‌ چهارم‌، تهران‌، ۱۳۵۵ هجری شمسی، ج۱، ص۲۳۴</ref>


==عقاید==
==عقاید==
اینان‌ معتقد به‌ مراتب‌ هفتگانه مستجیب‌، مأذون‌، داعی‌، حجت‌، امام‌، اساس‌ و ناطق‌ در میان‌ مؤمنین‌ بودند، و ناطق‌ را دارای‌ بالاترین‌ مرتبه‌ در میان‌ خلق‌ و واضع جدید و ناسخ‌ شریعت‌ قدیم‌ می‌دانستند. بنابراین،‌ در هر زمان‌ حلال و حرام شریعت تابع‌ دستور و نظر ناطق‌ بود. مسقطیه‌ برای‌ احکام‌ شرعی‌ و تکالیف‌ عبادی‌ چون‌ [[نماز]]، [[روزه‌]]، [[زکات‌]] و [[حج‌]]، تأویلات‌ خاصی‌ داشتند و می‌گفتند که‌ مقصود از واجبات‌ شرعی‌ قومی‌ است‌ که‌ دوستی‌ آنان‌ واجب‌ است‌، و محرمات‌ عبارت است از قومی‌ که‌ باید آنان‌ را دشمن‌ داشت‌ و از ایشان‌ تبری‌ نمود. <ref>لم‌الهدی‌ سید مرتضی‌، تبصرة العوام‌، به‌ کوشش‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌، سال ۱۳۱۲ هجری شمسی، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲</ref> <ref>مشکور، محمدجواد، تاریخ‌ شیعه‌ و فرقه‌های‌ اسلامی‌ تا قرن‌ چهارم‌، تهران‌، ۱۳۵۵هجری شمسی، ج۱، ص۲۲۷</ref> <ref>مشکور، محمدجواد، تاریخ‌ شیعه‌ و فرقه‌های‌ اسلامی‌ تا قرن‌ چهارم‌، تهران‌، ۱۳۵۵ هجری شمسی، ج۱، ص۲۲۸
اینان‌ به‌ مراتب‌ هفتگانه مستجیب‌، مأذون‌، داعی‌، حجت‌، امام‌، اساس‌ و ناطق‌ در میان‌ مؤمنین‌ معتقد بودند و ناطق‌ را دارای‌ بالاترین‌ مرتبه‌ در میان‌ خلق‌ و واضع جدید و ناسخ‌ شریعت‌ قدیم‌ می‌دانستند. بنابراین، ‌در هر زمان‌ حلال و حرام شریعت تابع‌ دستور و نظر ناطق‌ بود. مسقطیه‌ برای‌ احکام‌ شرعی‌ و تکالیف‌ عبادی‌ چون‌ [[نماز]]، [[روزه‌]]، [[زکات‌]] و [[حج‌]]، تأویلات‌ خاصی‌ داشتند و می‌گفتند که‌ مقصود از واجبات‌ شرعی‌، قومی‌ است‌ که‌ دوستی‌ آنان‌ واجب‌ است‌ و محرمات‌ عبارت است از قومی‌ که‌ باید آنان‌ را دشمن‌ پنداشت و از ایشان‌ تبری‌ نمود<ref>علم‌الهدی‌ سید مرتضی‌؛ تبصرة العوام‌، به‌ کوشش‌ عباس‌ اقبال‌؛ تهران‌، سال ۱۳۱۲ هجری شمسی؛ ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲.</ref>،<ref>مشکور، محمدجواد؛ تاریخ‌ شیعه‌ و فرقه‌های‌ اسلامی‌ تا قرن‌ چهارم‌؛ تهران‌؛ ۱۳۵۵هجری شمسی، ج۱، ص ۲۲۷.</ref>،<ref>همان، ص ۲۲۸.</ref>.
</ref>
==پانویس==
{{پانویس}}


=پانویس=
{{فرق و مذاهب}}


[[رده: کلام اسلامی ]]
[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده: فرق و مذاهب]]  
<references />

نسخهٔ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۴۰

مسقطیه
قرن شکل گیری11 م
عقیده1. امام مکلف به بیان فروع دین نیست و می تواند همه یا برخی از تکالیف را از عهده مردم ساقط کند.2. برای‌ احکام‌ شرعی‌ و تکالیف‌ عبادی‌ چون‌ نماز،روزه‌، زکات‌ و حج‌، تأویلات‌ خاصی‌ داشتند

«مسقطیه»‏ لقب دیگر «نزاریه» از اسماعیلیه است که به «سقیطه» نیز نامیده می‌شوند.

وجه تسمیه

این فرقه از این جهت «مسقطیه» نامیده شد، چون معتقد بودند که امام مکلّف به بیان فروع دین نیست و می‌تواند برخی یا همه تکالیف را از عهده مردم بردارد[۱]،[۲]. توضیح اینکه فرقه «نزاریه» یا مسقطیه پیروان‌ المصطفی‌ لدین‌ الله‌، مشهور به‌ نزار بودند. از داعیان‌ بزرگ‌ این‌ فرقه‌ که‌ خود مدعی‌ امامت‌ شد، حسن‌‌صباح بود. او در قلعۀ الموت قیامش را آغاز و خود را امام منتظر معرفی کرد و سپس‌ حق‌‌الله‌ یا احکامی‌ از شریعت‌ را که‌ ناظر به‌ روابط میان‌ خالق‌ و مخلوق‌ بودند، از پیروان‌ خود ساقط نمود. از این‌‌رو نام‌ این‌ فرقه‌ را مسقطیه نیز گفته‌اند[۳].

عقاید

اینان‌ به‌ مراتب‌ هفتگانه مستجیب‌، مأذون‌، داعی‌، حجت‌، امام‌، اساس‌ و ناطق‌ در میان‌ مؤمنین‌ معتقد بودند و ناطق‌ را دارای‌ بالاترین‌ مرتبه‌ در میان‌ خلق‌ و واضع جدید و ناسخ‌ شریعت‌ قدیم‌ می‌دانستند. بنابراین، ‌در هر زمان‌ حلال و حرام شریعت تابع‌ دستور و نظر ناطق‌ بود. مسقطیه‌ برای‌ احکام‌ شرعی‌ و تکالیف‌ عبادی‌ چون‌ نماز، روزه‌، زکات‌ و حج‌، تأویلات‌ خاصی‌ داشتند و می‌گفتند که‌ مقصود از واجبات‌ شرعی‌، قومی‌ است‌ که‌ دوستی‌ آنان‌ واجب‌ است‌ و محرمات‌ عبارت است از قومی‌ که‌ باید آنان‌ را دشمن‌ پنداشت و از ایشان‌ تبری‌ نمود[۴]،[۵]،[۶].

پانویس

  1. مشکور محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی؛ مشهد، نشر آستان قدس رضوی؛ سال 1372 شمسی؛ چاپ دوم، ص 411.
  2. دهلوی عبد العزیز؛ تحفه اثناعشريه؛ چاپ سنگى، نولکشور؛ سال 1896 میلادی، ص 16.
  3. مشکور، محمدجواد، تاریخ‌ شیعه‌ و فرقه‌های‌ اسلامی‌ تا قرن‌ چهارم‌، تهران‌، ۱۳۵۵ هجری شمسی، ج۱، ص۲۳۴.
  4. علم‌الهدی‌ سید مرتضی‌؛ تبصرة العوام‌، به‌ کوشش‌ عباس‌ اقبال‌؛ تهران‌، سال ۱۳۱۲ هجری شمسی؛ ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲.
  5. مشکور، محمدجواد؛ تاریخ‌ شیعه‌ و فرقه‌های‌ اسلامی‌ تا قرن‌ چهارم‌؛ تهران‌؛ ۱۳۵۵هجری شمسی، ج۱، ص ۲۲۷.
  6. همان، ص ۲۲۸.