هذیلیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی «هذيليه‏ از فرق «معتزله» و پيروان ابو الهذيل محمد بن هذيل بن عبيد اللّه بن مك...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
هذيليه‏ از فرق «معتزله» و پيروان ابو الهذيل محمد بن هذيل بن عبيد اللّه بن مكحول معروف به علّاف (135- 235) بودند.
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان = هذیلیه‏
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام =
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری =
| قرن شکل گیری =
| مبدأ شکل گیری = از فرق «[[معتزله]]»
| موسس = ابوالهذیل محمد بن هذیل بن عبیداللّه بن مکحول معروف به علّاف
| عقیده = 
}}
'''هذیلیه‏''' از فرق «[[معتزله]]» و پیروان ابوالهذیل محمد بن هذیل بن عبیداللّه بن مکحول معروف به علّاف (135- 235) بودند.


==موسس==
==موسس ==
ابو الهذیل علاف به عنوان موسس فرقه هذیلیه بود. بنا بر برخی از نقل ها، وی نخستین متفکر و متکلم مسلمان بود که از طریق مطالعه ترجمه‌های عربی آثار فیلسوفان یونان از اصول و قواعد فلسفه آگاهی یافته و درمسائل فلسفی عصرش غور کرده و با تألیف کتاب و رساله به لقب «فیلسوف معتزله» مشهور شده‌است. <ref>https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%B0%DB%8C%D9%84_%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%81</ref>
ابوالهذیل علاف موسس فرقه هذیلیه بود. وی را از آن جهت علّاف می‏‌گفتند که خانه‏ اش در [[بصره]] و در کوی علّافان قرار داشت.
 
بنا بر برخی از نقل‌ها وی نخستین متفکر و متکلم مسلمان بود که از طریق مطالعه ترجمه‌های عربی آثار فلاسفه یونان از اصول و قواعد [[فلسفه]] آگاهی یافته و در مسائل فلسفی عصرش تفکر و تامل کرده و با تألیف کتاب و رساله، به لقب «فیلسوف معتزله» مشهور شده‌است<ref>https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%B0%DB%8C%D9%84_%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%81</ref>.


==تاریخچه==
==تاریخچه==
در احوال وی نوشته اند که اعتزال را از ياران واصل بن عطا فرا گرفت و از طبقه ششم «معتزله» به شمار مى‏ رفت. ابو الهذيل از فلسفه يونان اطّلاع داشت و از آن اقتباس مى ‏كرد.در شرح مواقف نام وى ابو الهذيل بن حمدان العلّاف آمده است.
در احوال وی نوشته‌اند که [[معتزله|اعتزال]] را از یاران واصل بن عطا فراگرفت و از طبقه ششم «معتزله» به شمار می‏ رفت. ابوالهذیل از فلسفه یونان اطّلاع داشت و از آن اقتباس می‌‏کرد. در شرح مواقف نام وی ابوالهذیل بن حمدان العلّاف آمده است.
او كتابى به نام «ميلاس» نوشته است. ميلاس نام مردى مجوسى بود كه در مناظره‏ اى که بين او و ثنويه رخ داد، به دست ابو الهذيل مسلمان شد.وى را از آن جهت علّاف مى‏ گفتند چون خانه‏ اش در بصره و در كوى علّافان قرار داشت. جبائى در رد ابو الهذيل درباره مخلوق بودن قرآن كتابى دارد که در آن کتاب او را تكفير كرده است و جعفر بن حرب نیز در رد ابو الهذیل کتابی با عنوان «توبيخ ابو الهذيل» نگاشته است.
ابوالهذیل در متکب عثمان بن خالد بن ولید که از شاگردان واصل بن عطا بود، درس خواند. هر چند برخی گفته‌اند که وی مکتب اعتزال را از حسن بن ابی الحسن بصری<ref>طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد مقدس، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ هجری قمری. ج۱، ص۲۵۱</ref> گرفته است.
ابراهيم نظّام از ياران وى بود. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 464 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>
 
ابو الهذیل در متکب عثمان بن خالد بن ولید که از شاگردان واصل بن عطا بود، درس خواند. هر چند برخی گفته‌اند که وی مکتب اعتزال را از حسن بن ابی الحسن بصری <ref>طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد مقدس، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ هجری قمری.ج۱، ص۲۵۱</ref> گرفته است.
او کتابی به نام «میلاس» نوشته است. میلاس نام مردی [[مجوس|مجوسی]] بود که در مناظره‏ ای که بین او و [[ثنویه]] رخ داد، به دست ابوالهذیل مسلمان شد. جبائی در رد ابوالهذیل در کتابش او را تکفیر کرده است. همچنین جعفر بن حرب در رد ابوالهذیل کتابی با عنوان «توبیخ ابوالهذیل» نگاشته است<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 464 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>.


==اعتقادات==
==اعتقادات==
ابو الهذیل دارای اعتقادات خاصی بوده است که طبق اظهار نظر برخی این عقاید خود را در ابتدای امر از فلاسفه اخذ نموده
ابوالهذیل دارای اعتقادات خاصی بوده است که طبق اظهار نظر برخی او عقاید خود را در ابتدای امر از فلاسفه گرفته است<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم بن ابی‌بکر احمد، الملل والنحل، تحقیق محمد سید کیلانی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۴ ج۱، ص۵۰</ref> و بعد با پر و بال دادن و نیز توجیه و تبیین آن، آنها را به شکل جدیدی که بیشتر مربوط به عقایدی است که یا مخالف اجماع و یا مخالف اعتقادات اشاعره بوده است.  
<ref>شهرستانی، محمد بن عبد الکریم بن ابی بکر احمد، الملل والنحل، تحقیق محمد سید کیلانی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۴ ج۱، ص۵۰</ref>  
 
و بعد با پر و بال دادن، تبیین و توجیه، آن ها را به شکل جدیدی بیان نموده است و غالب آن ها عقایدی است که یا مخالف با اجماع و یا مخالف با اعتقادات اشاعره بوده است. وی درباره مقدورات خداوند مى‏ گفت: خداوند پس از فناى مقدوراتش، ديگر به چيزى توانايى نخواهد داشت و اهل بهشت و دوزخ سست و خاموش بمانند در آن صورت خداوند به زنده كردن مرده ‏اى و ميراندن زنده‏ اى قادر نخواهد بود.  
وی درباره مقدورات خداوند می‏‌گفت: خداوند پس از فنای مقدوراتش، دیگر به چیزی توانایی نخواهد داشت و اهل بهشت و دوزخ سست و خاموش می‌مانند. در آن صورت، خداوند به زنده کردن مردگان و میراندن زندگان قادر نخواهد بود. به تعبیر دیگر یعنی این که نعمت‌های [[بهشت]] و عذاب‌های [[جهنم]] تمام شدنی است که بعد از تمام شدن آنها، اهل بهشت و اهل جهنم بی حس و بی حرکت باقی می‌مانند و توانایی هیچ کاری را ندارند و در این حال خدا هم قادر نیست تا مردگان را زنده و یا چیز جدیدی را خلق و احداث کند<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 464 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> <ref>عبدالقاهر بن طاهر بن محمد البغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ج۱، ص۱۰۲، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، ۱۹۷۷، چاپ دوم.</ref>.
یعنی این که مثلا نعمت های بهشتی و عذاب های جهنم تمام شدنی است و بعد از تمام شدن آن ها اهل بهشت و اهل جهنم بی حس و بی حرکت باقی می‌مانند و توانایی هیچ کاری را ندارند و در این حال خدا هم قادر نیست تا مردگان را زنده و یا چیز جدیدی را خلق و احداث کند.
<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 464 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>
<ref>عبد القاهر بن طاهر بن محمد البغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ج۱، ص۱۰۲، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، ۱۹۷۷، چاپ دوم.</ref> معتقد بود که اهل آخرت به آن چه برای شان مقدر شده است، مجبورند مثلا  اهل بهشت به خوردن و آشاميدن و مباشرت ناچارند.
او می گفت که اهل بهشت مجبورند که از نعمت های بهشت مصرف کنند و اهل آتش هم مجبورند عذاب های جهنم را تحمل کنند.
همچنين می گفت که بر روى زمين گمراه و زنديقى يافت نمی شود، مگر با كفرى كه دارد در بسیاری از چیزها فرمانبردار خداست.
معتقد بود که علم و قدرت خدا عين اوست. او كلام خدا را بر دو قسم  می دانست.1. كلامى كه محتاج به محل است.2. كلامى كه محتاج به محل نيست، او بر این گمان بود که كلمه تكوين يعنى كن (باش) كه خداوند فرموده سخنى حادث است و در محلى نيست.
می گفت معجزاتى را كه پيامبران نشان مى ‏دادند ثابت نمى‏ شود مگر اين كه حد اقل بيست نفر بر آن گواهى دهند و يك يا چند تن از آنان اهل بهشت باشند.ابو الهذیل بين افعال قلوب و جوارح فرق می گذاشت و می گفت وجود افعال قلوب با قدرت وى بر آن پيش از مردنش روا نيست و وجود افعال جوارح پس از مرگ و پس از عدم قدرت او جايز است و پنداشته كه مرده و ناتوان مى ‏توانند به نيرويى كه پيش از مرگ و ناتوانى داشته ‏اند فاعل افعال جوارح‏ شوند.او معرفت ها را بر دو دسته می دانست. 1. معرفتى كه باید آن را بدانیم که مربوط به شناختن خداوند و پیامبری است كه فرستاده است. 2. معرفتی است که دانستن آن اختیاری است. ابو الهذيل حركت جسم كثير الاضلاع را با حركتى كه در برخى از اجزايش وارد مى‏شود، جايز دانست و می گفت: جزء لا يتجزى هرگاه منفرد و تنها باشد، رنگ نمى‏پذيرد و اگر رنگين نباشد نمی توان آن را دید.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 464 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>


==آثار==
ابوالهذیل معتقد بود که اهل آخرت به آن چه برای شان مقدر شده است، مجبورند. یعنی اهل بهشت مجبورند که از نعمت‌های بهشت مصرف کنند و اهل آتش هم مجبورند عذاب‌های جهنم را بچشند.  
ابوالهذیل نویسنده ای  دارای آثار بسیاری بود. محمد ملطی شافعی می گوید: او 1200 کتاب نوشت که همگی جز کتاب الحجة که در اصول است، ردّیه هایی است که وی بر آراء مخالفانش نوشته است. <ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص388</ref>
همچنین می‌گفت که بر روی زمین گمراه و زندیقی یافت نمی‌شود، مگر با کفری که دارد در بسیاری از چیزها فرمانبردار خداست.


معتقد بود که علم و قدرت خدا عین اوست. او کلام خدا را بر دو قسم می‌دانست:
1. کلامی که محتاج به محل است.
2. کلامی که محتاج به محل نیست، او بر این گمان بود که کلمه تکوین یعنی کن (باش) که خداوند فرموده، سخنی حادث است و در محلی نیست.
می‌گفت معجزاتی را که [[پیامبران]] نشان می‌‏دادند قابل اثبات نیست مگر این که حد‌اقل بیست نفر آن را گواهی کنند و یک یا چند تن از آنان اهل بهشت باشند.
ابوالهذیل بین افعال قلوب و جوارح فرق می‌گذاشت و می‌گفت وجود افعال قلوب با قدرت وی بر آن، پیش از مردنش روا نیست و وجود افعال جوارح پس از مرگ و پس از عدم قدرت او جایز است. وی بر این گمان بود که مرده و ناتوان می‌‏توانند به نیرویی که پیش از مرگ و ناتوانی داشته ‏اند، فاعل افعال جوارح‏ شوند.
او معرفت‌ها را بر دو دسته می‌دانست:
1. معرفتی که باید آن را بدانیم که مربوط به شناختن خداوند و پیامبری است که فرستاده است.
2. معرفتی است که دانستن آن اختیاری است.
ابوالهذیل حرکت جسم کثیر الاضلاع را با حرکتی که در برخی از اجزایش وارد می‌‏شود، جایز می‌دانست و می‌گفت: جزء لا یتجزی هرگاه منفرد و تنها باشد، رنگ نمی ‏پذیرد و اگر رنگین نباشد، نمی‌توان آن را دید<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 464 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>.
==آثار ==
ابوالهذیل دارای آثار بسیاری بوده است. محمد ملطی شافعی می‌گوید که او 1200 کتاب نوشت که همگی جز کتاب الحجة که مربوط به اصول است، اما بقیه آثار ردّیه‌هایی است که وی بر آراء مخالفانش نوشته است<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص388</ref>.


==پانویس==  
==پانویس==  
{{پانویس}}
{{فرق و مذاهب}}


[[رده: کلام اسلامی]]
[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده: فرقه های دینی ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۳۱

هذیلیه‏
مبدأ شکل گیریاز فرق «معتزله»
موسسابوالهذیل محمد بن هذیل بن عبیداللّه بن مکحول معروف به علّاف

هذیلیه‏ از فرق «معتزله» و پیروان ابوالهذیل محمد بن هذیل بن عبیداللّه بن مکحول معروف به علّاف (135- 235) بودند.

موسس

ابوالهذیل علاف موسس فرقه هذیلیه بود. وی را از آن جهت علّاف می‏‌گفتند که خانه‏ اش در بصره و در کوی علّافان قرار داشت.

بنا بر برخی از نقل‌ها وی نخستین متفکر و متکلم مسلمان بود که از طریق مطالعه ترجمه‌های عربی آثار فلاسفه یونان از اصول و قواعد فلسفه آگاهی یافته و در مسائل فلسفی عصرش تفکر و تامل کرده و با تألیف کتاب و رساله، به لقب «فیلسوف معتزله» مشهور شده‌است[۱].

تاریخچه

در احوال وی نوشته‌اند که اعتزال را از یاران واصل بن عطا فراگرفت و از طبقه ششم «معتزله» به شمار می‏ رفت. ابوالهذیل از فلسفه یونان اطّلاع داشت و از آن اقتباس می‌‏کرد. در شرح مواقف نام وی ابوالهذیل بن حمدان العلّاف آمده است. ابوالهذیل در متکب عثمان بن خالد بن ولید که از شاگردان واصل بن عطا بود، درس خواند. هر چند برخی گفته‌اند که وی مکتب اعتزال را از حسن بن ابی الحسن بصری[۲] گرفته است.

او کتابی به نام «میلاس» نوشته است. میلاس نام مردی مجوسی بود که در مناظره‏ ای که بین او و ثنویه رخ داد، به دست ابوالهذیل مسلمان شد. جبائی در رد ابوالهذیل در کتابش او را تکفیر کرده است. همچنین جعفر بن حرب در رد ابوالهذیل کتابی با عنوان «توبیخ ابوالهذیل» نگاشته است[۳].

اعتقادات

ابوالهذیل دارای اعتقادات خاصی بوده است که طبق اظهار نظر برخی او عقاید خود را در ابتدای امر از فلاسفه گرفته است[۴] و بعد با پر و بال دادن و نیز توجیه و تبیین آن، آنها را به شکل جدیدی که بیشتر مربوط به عقایدی است که یا مخالف اجماع و یا مخالف اعتقادات اشاعره بوده است.

وی درباره مقدورات خداوند می‏‌گفت: خداوند پس از فنای مقدوراتش، دیگر به چیزی توانایی نخواهد داشت و اهل بهشت و دوزخ سست و خاموش می‌مانند. در آن صورت، خداوند به زنده کردن مردگان و میراندن زندگان قادر نخواهد بود. به تعبیر دیگر یعنی این که نعمت‌های بهشت و عذاب‌های جهنم تمام شدنی است که بعد از تمام شدن آنها، اهل بهشت و اهل جهنم بی حس و بی حرکت باقی می‌مانند و توانایی هیچ کاری را ندارند و در این حال خدا هم قادر نیست تا مردگان را زنده و یا چیز جدیدی را خلق و احداث کند[۵] [۶].

ابوالهذیل معتقد بود که اهل آخرت به آن چه برای شان مقدر شده است، مجبورند. یعنی اهل بهشت مجبورند که از نعمت‌های بهشت مصرف کنند و اهل آتش هم مجبورند عذاب‌های جهنم را بچشند. همچنین می‌گفت که بر روی زمین گمراه و زندیقی یافت نمی‌شود، مگر با کفری که دارد در بسیاری از چیزها فرمانبردار خداست.

معتقد بود که علم و قدرت خدا عین اوست. او کلام خدا را بر دو قسم می‌دانست:

1. کلامی که محتاج به محل است.

2. کلامی که محتاج به محل نیست، او بر این گمان بود که کلمه تکوین یعنی کن (باش) که خداوند فرموده، سخنی حادث است و در محلی نیست.

می‌گفت معجزاتی را که پیامبران نشان می‌‏دادند قابل اثبات نیست مگر این که حد‌اقل بیست نفر آن را گواهی کنند و یک یا چند تن از آنان اهل بهشت باشند.

ابوالهذیل بین افعال قلوب و جوارح فرق می‌گذاشت و می‌گفت وجود افعال قلوب با قدرت وی بر آن، پیش از مردنش روا نیست و وجود افعال جوارح پس از مرگ و پس از عدم قدرت او جایز است. وی بر این گمان بود که مرده و ناتوان می‌‏توانند به نیرویی که پیش از مرگ و ناتوانی داشته ‏اند، فاعل افعال جوارح‏ شوند.

او معرفت‌ها را بر دو دسته می‌دانست:

1. معرفتی که باید آن را بدانیم که مربوط به شناختن خداوند و پیامبری است که فرستاده است.

2. معرفتی است که دانستن آن اختیاری است.

ابوالهذیل حرکت جسم کثیر الاضلاع را با حرکتی که در برخی از اجزایش وارد می‌‏شود، جایز می‌دانست و می‌گفت: جزء لا یتجزی هرگاه منفرد و تنها باشد، رنگ نمی ‏پذیرد و اگر رنگین نباشد، نمی‌توان آن را دید[۷].

آثار

ابوالهذیل دارای آثار بسیاری بوده است. محمد ملطی شافعی می‌گوید که او 1200 کتاب نوشت که همگی جز کتاب الحجة که مربوط به اصول است، اما بقیه آثار ردّیه‌هایی است که وی بر آراء مخالفانش نوشته است[۸].

پانویس

  1. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%B0%DB%8C%D9%84_%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%81
  2. طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد مقدس، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ هجری قمری. ج۱، ص۲۵۱
  3. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 464 با ویرایش و اصلاح عبارات.
  4. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم بن ابی‌بکر احمد، الملل والنحل، تحقیق محمد سید کیلانی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۴ ج۱، ص۵۰
  5. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 464 با ویرایش و اصلاح عبارات.
  6. عبدالقاهر بن طاهر بن محمد البغدادی ابو منصور، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، ج۱، ص۱۰۲، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، ۱۹۷۷، چاپ دوم.
  7. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 464 با ویرایش و اصلاح عبارات.
  8. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج6، ص388