بیهسیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۱: خط ۱۱:
| عقیده = شاخه ای از خوارج و پیرو تفکر این گروه  
| عقیده = شاخه ای از خوارج و پیرو تفکر این گروه  
}}
}}
'''بیهسیه‏''' شاخه‌ای از خوارج و از پیروان ابوبَیْهَس هَیْصَم‌بن‌جابر ضُبَعی (مقتول در سال ۹۴) بودند که پس از گذران مدتی، از هم پاشیده و منقرض شدند<ref>دانشنامه جهان اسلام نویسنده: بنیاد دائرة المعارف اسلامی، جلد 1، ص 2544.</ref>. در برخی دیگر از منابع آمده است که این فرقه شاخه‌ای از خوارج صُغریّه ( یا ُصفریّه) بودند<ref>ابن حزم، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، بیروت، سال 1405 قمری، ج ۵، ص۵۴.</ref>.
'''بیهسیه‏''' شاخه‌ای از [[خوارج]] و از پیروان ابوبَیْهَس هَیْصَم‌بن‌جابر ضُبَعی (مقتول در سال ۹۴) بودند که پس از گذران مدتی، از هم پاشیده و منقرض شدند.<ref>حمعی از نویسندگان، ''دانش نامه جهان اسلام''، انتشارات بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج 1، ص 2544.</ref>. در برخی دیگر از منابع آمده است که این فرقه شاخه‌ای از خوارج صُغریّه (یا ُصفریّه) بودند<ref>ابن حزم، ''الفصل فی الملل والاهواء والنحل''، بیروت، سال 1405 ق، ج ۵، ص۵۴.</ref>.


== موسس ==
== موسس ==
موسس این فرقه، شخصی به نام ابی‌بیهس‌الهیصم بن‌جابر و از بنی‌ضبّه بود<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 114.</ref>.
موسس این فرقه، شخصی به نام ابی‌بیهس‌الهیصم بن‌جابر و از بنی‌ضبّه بود<ref> محمد جواد مشکور، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 114، با ویرایش و اصلاحاتو</ref>.


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==
نقل شده است که [[نافع‌بن‌ازرق]] رهبر فرقه خارجی [[ازارقه]] نامه‌ای به [[خوارج]] [[بصره]] از جمله ابوبیهس و عبدالله بن اِباض مرّی می‌نویسد و آنان را به خروج و جهاد دعوت می‌کند. ابوبیهس پس از قرائتِ نامه، ضمن این‌ که عقاید نافع وعبدالله را تخطئه می‌کند، از همراهی با نافع امتناع و راه خود را از آنان جدا می‌کند و این گونه فرقه بیهسیه تشکیل می‌شود<ref>سید مرصفی، کتاب رغبة الا´مل من کتاب الکامل، تهران، سال 1970 میلادی، ج۷، ص۲۳۹ـ۲۴۱.</ref>.
نقل شده است که نافع‌بن‌ازرق رهبر فرقه خارجی [[ازارقه]] نامه‌ای به [[خوارج]] [[بصره]] از جمله ابوبیهس و عبدالله بن اِباض مرّی می‌نویسد و آنان را به خروج و جهاد دعوت می‌کند. ابوبیهس پس از قرائتِ نامه، ضمن این‌ که عقاید نافع وعبدالله را تخطئه می‌کند، از همراهی با نافع امتناع و راه خود را از آنان جدا می‌کند و این گونه فرقه بیهسیه تشکیل می‌شود<ref>سید مرصفی، ''رغبة الآمل من کتاب الکامل''، تهران، سال 1970 م، ج ۷، ص ۲۳۹ـ۲۴۱.</ref>.


== انشعاب بیهسیه ==
== انشعاب بیهسیه ==
بیهسیه خود به سه شاخه تفسیم شدند.
بیهسیه خود به سه شاخه تفسیم شدند.
۱. عوفیه، 2. اصحاب سوال به سر‌کردگی شبیب خارجی، 3. اصحاب تفسیر که پیرو حکم‌بن‌مروان بودند<ref>اشعری علی بن اسماعیل، کتاب مقالات‌الاسلامیّین و اختلاف‌المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن، سال 1980 میلادی، ج ۱، ص ۱۱۵.</ref><ref> بغدادی عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره، سال 1367 قمری، ج ۱، ص ۶۵.</ref>. فرقه عوفیه نیز به دو دسته تقسیم شدند. دسته ای از ایشان از کسانی که از «دارالهجرة» به خانه اصلی خود باز می‌‌گردند و از «جهاد» به حالت «قعود» درمی‌آیند، بیزاری می‌‌جستند. به عبارت دیگر، کسانی که هجرت کنند و به اسلام و مسلمانان بپیوندند و در جهاد شرکت جویند، اگر دوباره به زندگی سابق خود بازگردند ـ هرچند اسلام خود را حفظ کنند ـ باز حکم ایشان، حکم بازگشت به کفر است. اما دسته دیگر از عوفیه معتقد بودند که این امر بر ایشان جایز و حلال است<ref>https://fa.wikifeqh.ir/%D8%A8%DB%8C%D9%87%D8%B3%DB%8C%D9%87</ref>.
۱. عوفیه، 2. اصحاب سوال به سر‌کردگی شبیب خارجی، 3. اصحاب تفسیر که پیرو حکم‌بن‌مروان بودند<ref>اشعری ابوالحسن، ''مقالات‌الاسلامیّین و اختلاف‌المصلّین''، انتشارات هلموت ریتر، ویسبادن، سال 1980 م، ج ۱، ص ۱۱۵.</ref><ref> عبدالقاهر بن طاهر، بغدادی، ''الفرق بین الفرق''، انتشارات محمد زاهد کوثری، قاهره، سال 1367 ق، ج ۱، ص ۶۵.</ref>. فرقه عوفیه نیز به دو دسته تقسیم شدند. دسته‌ای از ایشان از کسانی که از «دارالهجرة» به خانه اصلی خود باز می‌‌گشتند و از «جهاد» به حالت «قعود» درمی‌آمدند، بیزاری می‌‌جستند. به عبارت دیگر، کسانی که هجرت می کردند و به اسلام و مسلمانان می پیوستند و در جهاد شرکت می کردند، اگر دوباره به زندگی سابق خود باز می گشتند ـ هرچند اسلام خود را حفظ می کردند ـ باز حکم ایشان، حکم بازگشت به کفر بود. اما دسته دیگر از عوفیه معتقد بودند که این امر بر ایشان جایز و حلال است<ref> با استفاده از ویکی فقه، مدخل بیهیسیه.</ref>.


== اعتقادات ==
== اعتقادات ==
بیهسیه معتقد بودند که هر کسی مرتکب گناه شود، او را نمی‌توان به کفر متهم کرد مگر آن که او را نزد حاکم برده مجازات کنند، اما قبل از آن نمی‌توان به او [[مومن]] یا [[کافر]] گفت. برخی از این فرقه معتقد بودند که اگر امام کافر شود، رعیت نیز کافر می‌‏شوند. به اعتقاد آنان، شراب در اصل حلال است و سبب حرمتش مستی است و هر کسی به سبب مستی نماز نخواند و به خداوند دشنام ندهد، نمی‌توان او را حد زد و حتی نمی‌توان او را مجازات کرد و نیز تا زمانی که مست است، نمی‌توان او را تکفیر کرد<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 114 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>.
بیهسیه معتقد بودند که هر کسی مرتکب گناه شود، او را نمی‌توان به کفر متهم کرد مگر آن که او را نزد حاکم برده مجازات کنند، اما قبل از آن نمی‌توان به او [[مومن]] یا [[کافر]] گفت. برخی از این فرقه معتقد بودند که اگر امام کافر شود، رعیت نیز کافر می‌‏شوند. به اعتقاد آنان، شراب در اصل حلال است و سبب حرمتش مستی است و هر کسی به سبب مستی نماز بخواند و به خداوند دشنام بدهد، نمی‌توان او را حد زد و حتی نمی‌توان او را مجازات کرد و نیز تا زمانی که مست است، نمی‌توان او را تکفیر کرد.<ref> محمد جواد مشکور، ''همان''.</ref>.


== سر انجام ==
== سرانجام ==
[[حجاج‌بن‌یوسف|حجّاج]] در روزگار ولید‌بن عبدالملک در پی این بود تا موسس این فرقه را دستگیر کند، اما او به [[مدینه]] فرار کرد. با اینحال در مدینه توسط عثمان‌بن‌حیان دستگیر شده به زندان افتاد و به دستور ولید کشته شد<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 114 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref>.
[[حجاج بن یوسف|حجّاج]] در روزگار ولید‌بن عبدالملک در پی این بود تا موسس این فرقه را دستگیر کند، اما او به [[مدینه]] فرار کرد. با این حال در مدینه توسط عثمان‌بن‌حیان دستگیر شده به زندان افتاد و به دستور ولید کشته شد.<ref> ''همان''.</ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۴۸

بیهسیه
نامبیهسیه
موسسابی‌بیهس‌الهیصم بن‌جابر
عقیدهشاخه ای از خوارج و پیرو تفکر این گروه

بیهسیه‏ شاخه‌ای از خوارج و از پیروان ابوبَیْهَس هَیْصَم‌بن‌جابر ضُبَعی (مقتول در سال ۹۴) بودند که پس از گذران مدتی، از هم پاشیده و منقرض شدند.[۱]. در برخی دیگر از منابع آمده است که این فرقه شاخه‌ای از خوارج صُغریّه (یا ُصفریّه) بودند[۲].

موسس

موسس این فرقه، شخصی به نام ابی‌بیهس‌الهیصم بن‌جابر و از بنی‌ضبّه بود[۳].

تاریخچه

نقل شده است که نافع‌بن‌ازرق رهبر فرقه خارجی ازارقه نامه‌ای به خوارج بصره از جمله ابوبیهس و عبدالله بن اِباض مرّی می‌نویسد و آنان را به خروج و جهاد دعوت می‌کند. ابوبیهس پس از قرائتِ نامه، ضمن این‌ که عقاید نافع وعبدالله را تخطئه می‌کند، از همراهی با نافع امتناع و راه خود را از آنان جدا می‌کند و این گونه فرقه بیهسیه تشکیل می‌شود[۴].

انشعاب بیهسیه

بیهسیه خود به سه شاخه تفسیم شدند. ۱. عوفیه، 2. اصحاب سوال به سر‌کردگی شبیب خارجی، 3. اصحاب تفسیر که پیرو حکم‌بن‌مروان بودند[۵][۶]. فرقه عوفیه نیز به دو دسته تقسیم شدند. دسته‌ای از ایشان از کسانی که از «دارالهجرة» به خانه اصلی خود باز می‌‌گشتند و از «جهاد» به حالت «قعود» درمی‌آمدند، بیزاری می‌‌جستند. به عبارت دیگر، کسانی که هجرت می کردند و به اسلام و مسلمانان می پیوستند و در جهاد شرکت می کردند، اگر دوباره به زندگی سابق خود باز می گشتند ـ هرچند اسلام خود را حفظ می کردند ـ باز حکم ایشان، حکم بازگشت به کفر بود. اما دسته دیگر از عوفیه معتقد بودند که این امر بر ایشان جایز و حلال است[۷].

اعتقادات

بیهسیه معتقد بودند که هر کسی مرتکب گناه شود، او را نمی‌توان به کفر متهم کرد مگر آن که او را نزد حاکم برده مجازات کنند، اما قبل از آن نمی‌توان به او مومن یا کافر گفت. برخی از این فرقه معتقد بودند که اگر امام کافر شود، رعیت نیز کافر می‌‏شوند. به اعتقاد آنان، شراب در اصل حلال است و سبب حرمتش مستی است و هر کسی به سبب مستی نماز بخواند و به خداوند دشنام بدهد، نمی‌توان او را حد زد و حتی نمی‌توان او را مجازات کرد و نیز تا زمانی که مست است، نمی‌توان او را تکفیر کرد.[۸].

سرانجام

حجّاج در روزگار ولید‌بن عبدالملک در پی این بود تا موسس این فرقه را دستگیر کند، اما او به مدینه فرار کرد. با این حال در مدینه توسط عثمان‌بن‌حیان دستگیر شده به زندان افتاد و به دستور ولید کشته شد.[۹].

پانویس

  1. حمعی از نویسندگان، دانش نامه جهان اسلام، انتشارات بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج 1، ص 2544.
  2. ابن حزم، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، بیروت، سال 1405 ق، ج ۵، ص۵۴.
  3. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 114، با ویرایش و اصلاحاتو
  4. سید مرصفی، رغبة الآمل من کتاب الکامل، تهران، سال 1970 م، ج ۷، ص ۲۳۹ـ۲۴۱.
  5. اشعری ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیّین و اختلاف‌المصلّین، انتشارات هلموت ریتر، ویسبادن، سال 1980 م، ج ۱، ص ۱۱۵.
  6. عبدالقاهر بن طاهر، بغدادی، الفرق بین الفرق، انتشارات محمد زاهد کوثری، قاهره، سال 1367 ق، ج ۱، ص ۶۵.
  7. با استفاده از ویکی فقه، مدخل بیهیسیه.
  8. محمد جواد مشکور، همان.
  9. همان.