تومنیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
تومنيه‏ پيروان «ابو معاذ تومنى» هستند و از فرق «[[مرجئه]]» به شمار مى ‏روند.
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان =تومنیه
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام =تومنیه 
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری =
| قرن شکل گیری =
| مبدأ شکل گیری =مصر
| موسس =ابومعاذ تومنی
| عقیده = شاخه‌ای از مرجئه 1. ایمان حالتی است که آدمی را از کفر نگه می‌دارد. 2. ایمان مجموعه خصلت‌هایی است که ترک همگی یا یکی از آنها موجب کفر می‌شود.
}}
'''تومَنیه‏''' پیروان «ابومعاذ تومنی» و شاخه‌ای از فرقه «[[مرجئه]]» به‌شمار می‌‏روند.


==شرح حال موسس==
== شرح حال موسس ==
تومَنی ابومعاذ، از روستای تومن [[مصر]] و از متکلمان مرجئه و رئیس فرقه تومنیه بوده است.
ابومعاذ تومنی از روستای تومن [[مصر]] و از متکلمان [[مرجئه]] بوده است.
گزارش قابل توجهی از سیر زندگی وی در دست نیست، مگر آن که اصالت وی به روستای تومن در مصر باز می گردد.<ref>حموی یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۶۰.</ref> و گویا ادامه زندگی اش را در بصره گذرانده است. <ref>نسفی میمون، تبصرة الادله، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۰م.</ref>  
گزارش قابل توجهی از سیر زندگی وی در دست نیست، مگر آن که اصالتش به روستای تومن در مصر باز می‌گردد<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۲، ص ۶۰.</ref> و گویا ادامه زندگی‌اش‌را در [[بصره]] گذرانده است<ref>نسفی میمون، تبصرة الادله، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۰ م.</ref>. وی رییس فرقه تومنیه از شاخه‌های مرجئه بود<ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج۱، ص ۱۹۰.</ref><ref>بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج ۱، ص ۲۵۲.</ref><ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج ۱، ص ۱۶۶.</ref>. با این‌حال، برخی از محققین آنها را از مرجئۀ خالصه دانسته‌اند<ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج ۱، ص ۲۰۲.</ref><ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج ۱، ص ۱۶۶.</ref><ref>
وی رییس فرقه تومنیه از شاخه های مرجئه بود. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج۱، ص۱۹۰.</ref>   <ref>بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج۱، ص۲۵۲.</ref> <ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج۱، ص۱۶۶</ref> با این حال  برخی از محققین آن‌ها را از مرجئۀ خالصه دانسته اند. <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج۱، ص۲۰۲</ref> <ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل،قاهره، سال 1387 قمری، ج۱، ص۱۶۶.</ref>  
شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج ۱، ص ۱۴۴.</ref>. اما [[ابوالحسن اشعری]] با این‌که ابومعاذ را از مرجئه می‌دانست<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۱۳۹.</ref>، معتقد است که او و زهیر‌بن عبدالله اثری در «قدر» با [[معتزله]] موافق بوده‌اند<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص ۲۹۹ - ۳۰۰.</ref>. البته بزدوی تومنیه را مرجئی ندانسته و او را ذیل مذهب [[قدریه]] و معتزله آورده است<ref>بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج ۱، ص ۲۴۲.</ref><ref>بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج ۱، ص ۲۵۲.</ref>.
<ref>
شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج۱، ص۱۴۴</ref> اما اشعری با این‌ که ابومعاذ را از مرجئه می دانست <ref>اشعری علی، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۱۳۹.</ref>
معتقد است که او و زهیر بن عبدالله اثری در «قدر» با معتزله موافق بوده‌اند. <ref>اشعری علی، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۲۹۹-۳۰۰</ref>البته بزدوی تومنیه را مرجئی ندانسته و ذیل مذهب قدریه و معتزله آورده است. <ref>بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج۱، ص۲۴۲.</ref> <ref>بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج۱، ص۲۵۲</ref>  


==توجه به عقل گرایی==
== توجه به عقل‌گرایی ==
با توجه به مطالبی که در شرح حال بیان شد، به علاوه گزارش افرادی چون مقریزی که ابو معاذ را فیلسوف می دانستند <ref>مقریزی احمد، الخطط، قاهره، سال 1270 قمری، ج۲، ص۳۵۰</ref> و ابن قیم جوزیه که هنگام تخطئۀ عقل‌گرایان، ابومعاذ را در میان آن‌ها آورده است، <ref>ابن‌ قیم جوزیه محمد، الصواعق المرسلة،ریاض، سال 1412 قمری، ج۲، ص۷۸۹</ref> به این نتیجه می رسیم که ابو معاذ روش عقل گرایی را در کلام برگزیده است.  
با توجه به مطالبی که در شرح حال بیان شد، به علاوه گزارش افرادی چون مقریزی که ابومعاذ را فیلسوف می‌دانستند<ref>مقریزی احمد، الخطط، قاهره، سال 1270 قمری، ج ۲، ص ۳۵۰.</ref> و ابن‌قیم جوزیه که هنگام تخطئۀ عقل‌گرایان، ابومعاذ را در میان آنها آورده است<ref>ابن‌ قیم جوزیه محمد، الصواعق المرسلة، ریاض، سال 1412 قمری، ج ۲، ص ۷۸۹.</ref>، به این نتیجه می‌رسیم که ابومعاذ روش عقل‌گرایی را در کلام برگزیده است.  
با این حال مطابق با برخی از عقاید ایشان، می توان بیان کرد که او تلاش کرده است تا روش عقل گرایانه اش با نص و نقل تضاد پیدا نکند.  
او تلاش می‌کرد تا روش عقل‌گرایانه‌اش با نصّ و نقل تضاد پیدا نکند. با این‌حال می‌کوشید تا همراه با مشی عقل‌گرایی‌اش از نقل نیز فاصله نگیرد. به همین دلیل در افکارش تناقض دیده می‌شود.
بنابراین او را نمی‌توان عقل‌گرای صِرف دانست، بلکه با وجود اعتقادش بر عقل به عنوان یکی از منابع شناخت، در تعارض عقل با نقل کوشیده تا از نقل فاصله نگیرد به همین دلیل در افکارش تناقض دیده می شود.


==عقاید==
==عقاید ==
ابو معاذ معتقد بود ايمان حالتى است كه آدمى را از كفر نگه می دارد. از نگاه وی ایمان مجموعه خصلت هايى است كه ترك همگى يا يكى از آن ها، موجب کفر می شود. بنا بر این، با وجود یک خصلت یا چند خصلت اگر مجموع نباشد، ایمان محقق نمی شود.
ابومعاذ معتقد بود ایمان حالتی است که آدمی را از کفر نگه می‌دارد. از نگاه وی ایمان مجموعه خصلت‌هایی است که ترک همگی یا یکی از آنها موجب کفر می‌شود. بنابراین، با وجود یک خصلت یا چند خصلت، ایمان محقق نمی‌شود مگر که تمام خصلت‌ها با هم باشد.
وى مى ‏گفت هر شخصی صرفا به دلیل ترک فرایض حکم به کفرش نمی شود مگر که نسبت به کفرش اجماع شود البته او از آیین ایمان خارج نشده هر چند داخل مومنان نخواهد بود.
وی می‌‏گفت که صرفا به دلیل ترک فرایض، حکم به [[کفر]] کسی داده نمی‌شود مگر که راجع به کفرش اجماع شود. البته چنین شخصی از آیین [[ایمان]] خارج نمی‌شود هر چند داخل مومنان نخواهد بود.
معتقد بود فريضه ‏اى از ايمان نيست كه تركش «فسق» باشد. معتقد بود که اگر كسى پيامبرى را بزند يا بكشد، به تحقیق کافر است نه از این جهت که پیامبر را زده یا کشته بلکه به دلیل  دشمنى و كينه ‏توزى است كه با او داشته و حق وى را پای مال کرده است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 129 همراه با ویرایش و اصلاح جملات</ref>
معتقد بود فریضه ‏ای از ایمان نیست که ترکش «[[فسق]]» باشد. بر این باور بود که اگر کسی پیامبری را بزند یا بکشد، به‌تحقیق [[کافر]] است نه از این جهت که پیامبر را زده یا کشته باشد، بلکه به‌دلیل دشمنی و کینه‌‏توزی است که با او داشته و حق وی را پایمال کرده است<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 129 همراه با ویرایش و اصلاح جملات.</ref>.
ابومعاذ هم‌چون برخی از معتزلیان در نظام ثواب و عقاب قایل به موازنه و مقایسه بود و می گفت که خداوند اعمال نیک و اعمال بد انسان ها را با هم  می‌سنجد و اگر هر یک از آن دو  بر دیگری رجحان داشت، شخص به بهشت  یا جهنم  می رود. با این‌ حال  ابو معاذ به عقاید مرجئی خود  پای بند بود ومعقتد بود که کیفر و عذاب ابدی تنها برای کافران است، از این‌رو فضل الٰهی ممکن است شامل حال فرد شود و او را از عذاب برهاند و وارد بهشت کند.<ref>اشعری علی، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص۱۵۱</ref> 


==پانویس==  
== تفسیر ثواب و عذاب ==
{{پانویس|2}}
ابومعاذ همچون برخی از معتزلیان در نظام [[ثواب]] و [[عذاب]] قائل به موازنه و مقایسه بود و می‌گفت که خداوند اعمال نیک و اعمال بد انسان‌ها را با هم می‌‌سنجد و اگر هر یک از آن دو بر دیگری رجحان داشت، شخص به [[بهشت]] یا [[جهنم]] می‌رود. با این‌‌حال ابومعاذ به عقاید مرجئی خود پای‌بند بوده و معقتد بود که کیفر و عذاب ابدی تنها برای کافران است، از این‌رو فضل الهی ممکن است شامل حال فرد شود و او را از عذاب برهاند و وارد بهشت کند<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۱۵۱.</ref>.


[[رده: فرق و مذاهب]]
== دیدن خدا ==
[[رده: کلام ]]
ابومعاذ رؤیت خداوند را ممکن می‌دانست و برآن بود که خداوند روز رستاخیز در حالی‌که بر عرش خود تکیه زده است، دیده می‌شود؛ دراین‌باره نیز او قائل به «بلاکیف» بودن موضوع بود<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۲۹۹.</ref>. نسفی از اشعری نقل می‌کند که ابومعاذ از آن دسته بصریانی بود که مسئلۀ رؤیت را جدای از درک در آیۀ: {{متن قرآن|لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ ...|سوره = انعام | آیه = 103}}.  می‌دانستند و معتقد بودند که انسان خدا را می‌بیند، اما نمی‌‌تواند او را درک کند<ref>نسفی میمون، تبصرة‌الادلة، دمشق، سال 1990 میلادی، ص ۴۳۷ - ۴۳۸.</ref>.
[[رده: مذاهب کلامی ]]
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{فرق و مذاهب}}
 
[[رده:فرق و مذاهب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۶

تومنیه
نامتومنیه
مبدأ شکل گیریمصر
موسسابومعاذ تومنی
عقیدهشاخه‌ای از مرجئه 1. ایمان حالتی است که آدمی را از کفر نگه می‌دارد. 2. ایمان مجموعه خصلت‌هایی است که ترک همگی یا یکی از آنها موجب کفر می‌شود.

تومَنیه‏ پیروان «ابومعاذ تومنی» و شاخه‌ای از فرقه «مرجئه» به‌شمار می‌‏روند.

شرح حال موسس

ابومعاذ تومنی از روستای تومن مصر و از متکلمان مرجئه بوده است. گزارش قابل توجهی از سیر زندگی وی در دست نیست، مگر آن که اصالتش به روستای تومن در مصر باز می‌گردد[۱] و گویا ادامه زندگی‌اش‌را در بصره گذرانده است[۲]. وی رییس فرقه تومنیه از شاخه‌های مرجئه بود[۳][۴][۵]. با این‌حال، برخی از محققین آنها را از مرجئۀ خالصه دانسته‌اند[۶][۷][۸]. اما ابوالحسن اشعری با این‌که ابومعاذ را از مرجئه می‌دانست[۹]، معتقد است که او و زهیر‌بن عبدالله اثری در «قدر» با معتزله موافق بوده‌اند[۱۰]. البته بزدوی تومنیه را مرجئی ندانسته و او را ذیل مذهب قدریه و معتزله آورده است[۱۱][۱۲].

توجه به عقل‌گرایی

با توجه به مطالبی که در شرح حال بیان شد، به علاوه گزارش افرادی چون مقریزی که ابومعاذ را فیلسوف می‌دانستند[۱۳] و ابن‌قیم جوزیه که هنگام تخطئۀ عقل‌گرایان، ابومعاذ را در میان آنها آورده است[۱۴]، به این نتیجه می‌رسیم که ابومعاذ روش عقل‌گرایی را در کلام برگزیده است. او تلاش می‌کرد تا روش عقل‌گرایانه‌اش با نصّ و نقل تضاد پیدا نکند. با این‌حال می‌کوشید تا همراه با مشی عقل‌گرایی‌اش از نقل نیز فاصله نگیرد. به همین دلیل در افکارش تناقض دیده می‌شود.

عقاید

ابومعاذ معتقد بود ایمان حالتی است که آدمی را از کفر نگه می‌دارد. از نگاه وی ایمان مجموعه خصلت‌هایی است که ترک همگی یا یکی از آنها موجب کفر می‌شود. بنابراین، با وجود یک خصلت یا چند خصلت، ایمان محقق نمی‌شود مگر که تمام خصلت‌ها با هم باشد. وی می‌‏گفت که صرفا به دلیل ترک فرایض، حکم به کفر کسی داده نمی‌شود مگر که راجع به کفرش اجماع شود. البته چنین شخصی از آیین ایمان خارج نمی‌شود هر چند داخل مومنان نخواهد بود. معتقد بود فریضه ‏ای از ایمان نیست که ترکش «فسق» باشد. بر این باور بود که اگر کسی پیامبری را بزند یا بکشد، به‌تحقیق کافر است نه از این جهت که پیامبر را زده یا کشته باشد، بلکه به‌دلیل دشمنی و کینه‌‏توزی است که با او داشته و حق وی را پایمال کرده است[۱۵].

تفسیر ثواب و عذاب

ابومعاذ همچون برخی از معتزلیان در نظام ثواب و عذاب قائل به موازنه و مقایسه بود و می‌گفت که خداوند اعمال نیک و اعمال بد انسان‌ها را با هم می‌‌سنجد و اگر هر یک از آن دو بر دیگری رجحان داشت، شخص به بهشت یا جهنم می‌رود. با این‌‌حال ابومعاذ به عقاید مرجئی خود پای‌بند بوده و معقتد بود که کیفر و عذاب ابدی تنها برای کافران است، از این‌رو فضل الهی ممکن است شامل حال فرد شود و او را از عذاب برهاند و وارد بهشت کند[۱۶].

دیدن خدا

ابومعاذ رؤیت خداوند را ممکن می‌دانست و برآن بود که خداوند روز رستاخیز در حالی‌که بر عرش خود تکیه زده است، دیده می‌شود؛ دراین‌باره نیز او قائل به «بلاکیف» بودن موضوع بود[۱۷]. نسفی از اشعری نقل می‌کند که ابومعاذ از آن دسته بصریانی بود که مسئلۀ رؤیت را جدای از درک در آیۀ: Ra bracket.png لا تُدْرِکُهُ الْاَبْصارُ ... [انعام–103] La bracket.png. می‌دانستند و معتقد بودند که انسان خدا را می‌بیند، اما نمی‌‌تواند او را درک کند[۱۸].

پانویس

  1. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۲، ص ۶۰.
  2. نسفی میمون، تبصرة الادله، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۰ م.
  3. بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج۱، ص ۱۹۰.
  4. بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج ۱، ص ۲۵۲.
  5. شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج ۱، ص ۱۶۶.
  6. بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، قاهره، نشر مکتبه محمد علی صبیح، ج ۱، ص ۲۰۲.
  7. شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج ۱، ص ۱۶۶.
  8. شهرستانی محمد، الملل و النحل، قاهره، سال 1387 قمری، ج ۱، ص ۱۴۴.
  9. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۱۳۹.
  10. اشعری ابوالحسن، مقالات‌الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج۱، ص ۲۹۹ - ۳۰۰.
  11. بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج ۱، ص ۲۴۲.
  12. بزدوی محمد، اصول‌الدین، قاهره، سال 1383 قمری، ج ۱، ص ۲۵۲.
  13. مقریزی احمد، الخطط، قاهره، سال 1270 قمری، ج ۲، ص ۳۵۰.
  14. ابن‌ قیم جوزیه محمد، الصواعق المرسلة، ریاض، سال 1412 قمری، ج ۲، ص ۷۸۹.
  15. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 129 همراه با ویرایش و اصلاح جملات.
  16. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۱۵۱.
  17. اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، سال 1400 قمری، ج ۱، ص ۲۹۹.
  18. نسفی میمون، تبصرة‌الادلة، دمشق، سال 1990 میلادی، ص ۴۳۷ - ۴۳۸.