سبائیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
| عقیده =1. واجب بودن امامت علی (علیه السلام). 2. ادعای نبوت. 3. امام علی خدا است. 4. امام علی نمرده و نخواهد مرد. | | عقیده =1. واجب بودن امامت علی (علیه السلام). 2. ادعای نبوت. 3. امام علی خدا است. 4. امام علی نمرده و نخواهد مرد. | ||
}} | }} | ||
'''سبائیه''' شاخهای از فرقه «[[غلاة]]» شیعه و پیروان [[عبدالله بن سبا|عبداللهبنسبا]] هستند که او را به دلیل انتساب به پدرش عبداللهبنسبا و به دلیل انتساب به مادرش عبداللهبنالسوداء میگفتند. | '''سبائیه''' شاخهای از فرقه «[[غلاة|غُلاة]]» شیعه و پیروان [[عبدالله بن سبا|عبداللهبنسبا]] هستند که او را به دلیل انتساب به پدرش عبداللهبنسبا و به دلیل انتساب به مادرش عبداللهبنالسوداء میگفتند. | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
عبداللهبنسبا در اصل از [[یمن|یمن]] و از یهودان [[صنعا]] بود و [[اسلام]] را پذیرفت و به [[حجاز|حجاز،]] [[بصره]] و [[کوفه]] آمد و در زمان [[عثمان]] به [[دمشق]] سفر کرد. اهل آن شهر او را بیرون کردند به [[مصر]] رفت و در انقلابی که علیه عثمان روی داد، از سردستگان مخالفان او به شمار میرفت و بعد از سال 40 هجری قمری درگذشت. ایشان قایل به «[[تناسخ]]» و رجعتاند. پیروان عبداللهبنسبا نخستین کسانی بودند که قائل به غیبت حضرت علی و [[رجعت]] او به این جهان شدند و گفتند او کشته نشده و نمیمیرد تا زمانی که زمین از ظلم و ستم پر شده، پر از عدل و داد کند. در کتاب مناقب و رجال کشی روایت شده که هفتاد مرد از قوم زط از سبائیه پیش حضرت علی ( | عبداللهبنسبا در اصل از [[یمن|یمن]] و از یهودان [[صنعا]] بود و [[اسلام]] را پذیرفت و به [[حجاز|حجاز،]] [[بصره]] و [[کوفه]] آمد و در زمان [[عثمان]] به [[دمشق]] سفر کرد. اهل آن شهر او را بیرون کردند به [[مصر]] رفت و در انقلابی که علیه عثمان روی داد، از سردستگان مخالفان او به شمار میرفت و بعد از سال 40 هجری قمری درگذشت. ایشان قایل به «[[تناسخ]]» و رجعتاند. پیروان عبداللهبنسبا نخستین کسانی بودند که قائل به غیبت حضرت علی و [[رجعت]] او به این جهان شدند و گفتند او کشته نشده و نمیمیرد تا زمانی که زمین از ظلم و ستم پر شده، پر از عدل و داد کند. در کتاب مناقب و رجال کشی روایت شده که هفتاد مرد از قوم زط از سبائیه پیش حضرت علی (علیهالسّلام) آمده و او را به زبان خود خدا خواندند و بر وی سجده کردند، حضرت فرمود: «ویلکم لا تفعلوا انما انا مخلوق مثلکم». یعنی وای بر شما این کار را نکنید که من مثل شما آفریدهای بیش نیستم. چون از این عمل خودداری نکردند، حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: گودالهایی دراز کندند و در آن آتش ریختند و قنبر را گفت که: ایشان را برگرفته و به آتش اندازد و بدین ترتیب ایشان را هلاک کرد. از بزرگان [[شیعه]] که این قصه را روایت کردهاند، [[محمد بن قولویه|محمدبنقولویه،]] [[محمد بن حسن طوسی|شیخطوسی]] و [[محمد بن عمر کشی|کشّی]] و دیگران هستند که غالب آن روایات به [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام محمد باقر (علیهالسّلام)]] و [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق (علیهالسّلام)]] میرسد. بنابراین، روایات و کتابهای «فرق الشیعة» [[نوبختی]] و «المقالات و الفرق» اشعری و تواریخ اسلام، عبدالله بن سبا بر خلاف گمان کسانی که فکر کردهاند که چنین شخصی وجود نداشته و منشأ قصه او از طریق [[سیف بن عمر تمیمی|سیفبنعمر تمیمی]] (درگذشته در 170 ه) در ذکر حوادث سال 30 هجری بوده است، شخصی تاریخی است، زیرا چنانکه گفتیم، شیعه اخبار مربوط به عبداللهبنسبا را از راویان خود مانند [[محمد بن عمر کشی|کشّی]] و [[محمد بن حسن طوسی|شیخ طوسی]] نقل کردهاند و آنان نیز آن اخبار را از [[ائمه|ائمه (علیهمالسّلام)]] نقل نمودهاند. در کتاب «البدء و التاریخ»؛ سبائیه، طیاریه نیز خوانده شدند. ایشان میپنداشتند که نخواهند مرد و مرگ ایشان طیران جانهای آنان در تاریکی آخر شب است و حضرت علی (علیهالسّلام) زنده است و در ابرها زندگی میکند و هرگاه بانگ رعد بشنوند میگویند که علی (علیهالسّلام) در حال غضب است. | ||
==اعقتادات== | ==اعقتادات== | ||
عبدالله بن سبا اولین کسی بود که واجب بودن امامت علی ( | ادعا میکنند عبدالله بن سبا اولین کسی بود که واجب بودن امامت علی (علیهالسّلام) را علنی کرد و از دشمنان وی بیزاری جست. از اینجا است که مخالفان شیعه بر این باورند که بنیاد رافضیگری از [[آیین یهودیت|یهودیت]] آمده است. باری چون خبر شهادت حضرت علی (علیهالسّلام) در [[مدائن|مداین]] به عبداللهبنسبا رسید به آن کسی که خبر آورده بود گفت: تو دروغ میگویی، علی نمرده است اگر مغز او را در هفتاد انبان میکردی و هفتاد گواه بر قتل او میگرفتی بازهم باور نمیکردم، او کشته نشده و نخواهد مرد تا آن که سراسر زمین از آن او شود. در «فرق الشیعة» نوبختی آمده است که چون حضرت علی (علیهالسّلام) به شهادت رسید، گفتند «او نمرده و نمیرد و کشته نشود تا این که تازیان را با چوب دست خود براند. ایشان نخستین دستهای بودند که پس از حضرت محمد (صلّیالله علیه وآله) قائل به توقف امامت حضرت علی (علیهالسّلام) شدند. نوبختی اضافه میکند که عبداللهبنسبا در آغاز یهودی بود و سپس مسلمان شد و این سخنان گزاف را از زمانی که یهودی بود درباره [[یوشع بن نون|یوشعبننون]] جانشین [[حضرت موسی|موسی]] میگفت! و چون مسلمان شد همان سخنان را درباره علی (علیهالسّلام) از سر گرفت. | ||
کشّی از امام باقر (علیهالسّلام) روایت میکند که عبداللهبنسبا ادعای نبوت داشت و میپنداشت که [[علی بن ابیطالب|امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)]] خدا است. حضرت او را بخواند و وی بدان گفتهها اقرار کرد و گفت یا علی! در دل من چنین راه یافت که تو خدایی و من پیامبرم. حضرت فرمود وای بر تو، شیطان بر تو دست یافته است. خدا مادرت را به عزایت بنشاند. امام به او امر کرد تا توبه کند و به مدت سه روز توبه صبر کرد و چون توبه نکرد او را با آتش سوزاند. ماجرای عبداللهبنسبا و غلوّ او درباره حضرت علی (علیهالسّلام) بهطور مکرر در احادیث شیعه آمده است و مورخان مسلمان چون [[طبری]]، مسعودی و دیگران با اختلاف، روایات آن را بیان کردهاند<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 226 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref><ref>نوبختی فرق الشیعة، ترجمه و تحقیق محمد جواد مشکور، طبع تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ص 22 و 23.</ref><ref>عسقلانی ابن حجر، لسان المیزان، 6 جلدی، چاپ حیدرآباد دکن، سال 1331، ج 3، ص 289.</ref><ref>اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 میلادی، ص 20 و 23.</ref><ref>رجال کشّی، ص 106 - 108.</ref><ref>رجال مامقانی، ج 2، ص 183- 184.</ref><ref>مقدسی مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، به اهتمام و با ترجمه فرانسوی کلمان هوار، چاپ پاریس، سال 1919- 1899 میلادی، ج 5، ص 129.</ref><ref>ابن عساکر، التهذیب، ج 7، ص 428.</ref>. | |||
== پانویس== | == پانویس== |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۳۱
سبائیه | |
---|---|
نام | سبائیه |
تاریخ شکل گیری | 1 ق، ۱ ش، ۶۲۲ م |
موسس | عبدالله بن سبا |
عقیده | 1. واجب بودن امامت علی (علیه السلام). 2. ادعای نبوت. 3. امام علی خدا است. 4. امام علی نمرده و نخواهد مرد. |
سبائیه شاخهای از فرقه «غُلاة» شیعه و پیروان عبداللهبنسبا هستند که او را به دلیل انتساب به پدرش عبداللهبنسبا و به دلیل انتساب به مادرش عبداللهبنالسوداء میگفتند.
تاریخچه
عبداللهبنسبا در اصل از یمن و از یهودان صنعا بود و اسلام را پذیرفت و به حجاز، بصره و کوفه آمد و در زمان عثمان به دمشق سفر کرد. اهل آن شهر او را بیرون کردند به مصر رفت و در انقلابی که علیه عثمان روی داد، از سردستگان مخالفان او به شمار میرفت و بعد از سال 40 هجری قمری درگذشت. ایشان قایل به «تناسخ» و رجعتاند. پیروان عبداللهبنسبا نخستین کسانی بودند که قائل به غیبت حضرت علی و رجعت او به این جهان شدند و گفتند او کشته نشده و نمیمیرد تا زمانی که زمین از ظلم و ستم پر شده، پر از عدل و داد کند. در کتاب مناقب و رجال کشی روایت شده که هفتاد مرد از قوم زط از سبائیه پیش حضرت علی (علیهالسّلام) آمده و او را به زبان خود خدا خواندند و بر وی سجده کردند، حضرت فرمود: «ویلکم لا تفعلوا انما انا مخلوق مثلکم». یعنی وای بر شما این کار را نکنید که من مثل شما آفریدهای بیش نیستم. چون از این عمل خودداری نکردند، حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: گودالهایی دراز کندند و در آن آتش ریختند و قنبر را گفت که: ایشان را برگرفته و به آتش اندازد و بدین ترتیب ایشان را هلاک کرد. از بزرگان شیعه که این قصه را روایت کردهاند، محمدبنقولویه، شیخطوسی و کشّی و دیگران هستند که غالب آن روایات به امام محمد باقر (علیهالسّلام) و امام جعفر صادق (علیهالسّلام) میرسد. بنابراین، روایات و کتابهای «فرق الشیعة» نوبختی و «المقالات و الفرق» اشعری و تواریخ اسلام، عبدالله بن سبا بر خلاف گمان کسانی که فکر کردهاند که چنین شخصی وجود نداشته و منشأ قصه او از طریق سیفبنعمر تمیمی (درگذشته در 170 ه) در ذکر حوادث سال 30 هجری بوده است، شخصی تاریخی است، زیرا چنانکه گفتیم، شیعه اخبار مربوط به عبداللهبنسبا را از راویان خود مانند کشّی و شیخ طوسی نقل کردهاند و آنان نیز آن اخبار را از ائمه (علیهمالسّلام) نقل نمودهاند. در کتاب «البدء و التاریخ»؛ سبائیه، طیاریه نیز خوانده شدند. ایشان میپنداشتند که نخواهند مرد و مرگ ایشان طیران جانهای آنان در تاریکی آخر شب است و حضرت علی (علیهالسّلام) زنده است و در ابرها زندگی میکند و هرگاه بانگ رعد بشنوند میگویند که علی (علیهالسّلام) در حال غضب است.
اعقتادات
ادعا میکنند عبدالله بن سبا اولین کسی بود که واجب بودن امامت علی (علیهالسّلام) را علنی کرد و از دشمنان وی بیزاری جست. از اینجا است که مخالفان شیعه بر این باورند که بنیاد رافضیگری از یهودیت آمده است. باری چون خبر شهادت حضرت علی (علیهالسّلام) در مداین به عبداللهبنسبا رسید به آن کسی که خبر آورده بود گفت: تو دروغ میگویی، علی نمرده است اگر مغز او را در هفتاد انبان میکردی و هفتاد گواه بر قتل او میگرفتی بازهم باور نمیکردم، او کشته نشده و نخواهد مرد تا آن که سراسر زمین از آن او شود. در «فرق الشیعة» نوبختی آمده است که چون حضرت علی (علیهالسّلام) به شهادت رسید، گفتند «او نمرده و نمیرد و کشته نشود تا این که تازیان را با چوب دست خود براند. ایشان نخستین دستهای بودند که پس از حضرت محمد (صلّیالله علیه وآله) قائل به توقف امامت حضرت علی (علیهالسّلام) شدند. نوبختی اضافه میکند که عبداللهبنسبا در آغاز یهودی بود و سپس مسلمان شد و این سخنان گزاف را از زمانی که یهودی بود درباره یوشعبننون جانشین موسی میگفت! و چون مسلمان شد همان سخنان را درباره علی (علیهالسّلام) از سر گرفت. کشّی از امام باقر (علیهالسّلام) روایت میکند که عبداللهبنسبا ادعای نبوت داشت و میپنداشت که امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) خدا است. حضرت او را بخواند و وی بدان گفتهها اقرار کرد و گفت یا علی! در دل من چنین راه یافت که تو خدایی و من پیامبرم. حضرت فرمود وای بر تو، شیطان بر تو دست یافته است. خدا مادرت را به عزایت بنشاند. امام به او امر کرد تا توبه کند و به مدت سه روز توبه صبر کرد و چون توبه نکرد او را با آتش سوزاند. ماجرای عبداللهبنسبا و غلوّ او درباره حضرت علی (علیهالسّلام) بهطور مکرر در احادیث شیعه آمده است و مورخان مسلمان چون طبری، مسعودی و دیگران با اختلاف، روایات آن را بیان کردهاند[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸].
پانویس
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 226 با ویرایش و اصلاح عبارات.
- ↑ نوبختی فرق الشیعة، ترجمه و تحقیق محمد جواد مشکور، طبع تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ص 22 و 23.
- ↑ عسقلانی ابن حجر، لسان المیزان، 6 جلدی، چاپ حیدرآباد دکن، سال 1331، ج 3، ص 289.
- ↑ اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 میلادی، ص 20 و 23.
- ↑ رجال کشّی، ص 106 - 108.
- ↑ رجال مامقانی، ج 2، ص 183- 184.
- ↑ مقدسی مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، به اهتمام و با ترجمه فرانسوی کلمان هوار، چاپ پاریس، سال 1919- 1899 میلادی، ج 5، ص 129.
- ↑ ابن عساکر، التهذیب، ج 7، ص 428.