روشنیه

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۱۸ توسط Salehi.m (بحث | مشارکت‌ها)
روشنیه
نامروشنیه
تاریخ شکل گیری10 ق، ۱۰ ش‌، ۶۳۱ م
مبدأ شکل گیریافغانستان
موسسابو‌یزید (بایزید انصاری)
عقیده1. معرفتِ ‌حق، واجب عینی است چنین معرفتی جز از طریق «پیرِ کامل» حاصل نمی‌شود و او کسی است که اهل شریعت، طریقت، حقیقت و معرفت باشد و به مقام قرب و وصل و وحدت و سکونت (سکینه) رسیده باشد. 2. پیر‌کامل، مُظهرِ حقایق اسرار الهی و تجسّم «تَخَلَّقوا بأَخلاقِ اللّه» است. 3. هر کسی که خدا را و خود را نشناسد، آدم نیست و مانند گاو و گوسفند می‌‏باشد و کشتن او جایز است

روشنیه یا روشنیان‏، پیروان ابو‌یزید (بایزید انصاری) هستند.

شرح حال

بایزید انصاری در افغانستان می‌زیست و او را پیر روشن می‏‌خواندند. وی موسس جنبش دینی و ملی در میان افغان‌ها بود.

مذهب

مذهب وی تلفیقی از اسلام و مسیحیت بود و آثار او را در کتابی به نام «خیر البیان» گرد آورده‌‏اند. ظاهرا این کتاب قدیمی‌ترین اثر به زبان پشتو است. پیر روشن خود را مسیح می‌‏خواند و در جامعه به اصلاحات می‌‏پرداخت. در کتاب «دبستان المذاهب» آمده است: با یزید انصاری خلف شیخ عبداللّه است که به هفت‌پشت به شیخ سراج‌الدین انصاری می‌‏رسد و در روزهای‌آخر حکومت افغان در شهر جلندر واقع در ایالت پنجاب‌هند متولد شد، چون به رشد رسید به ریاضت پرداخت و جمعی از ارادت او منفعت دیدند. سپس خود را مهدی و مسیح خواند. [۱]

اعتقادات

عقاید اصلی بایزید را می‌توان به اختصار چنین بیان کرد. [۲] معرفتِ ‌حق، واجب عینی است چنین معرفتی جز از طریق «پیرِ کامل» حاصل نمی‌شود و او کسی است که اهل شریعت، طریقت، حقیقت و معرفت باشد و به مقام قرب و وصل و وحدت و سکونت (سکینه) رسیده باشد و گرنه بدون آن، طاعات و عبادات و خیرات و مبرّات مقبول خداوند نخواهد شد، پیر‌کامل، مُظهرِ حقایق اسرار الهی و تجسّم «تَخَلَّقوا بأَخلاقِ اللّه» است، یعنی روحش متّصف به اوصاف الهی است. [۳] طلب او و اطاعت از او بر همگان فرض است. اطاعت او اطاعت رسول‌اللّه صلی اللّه علیه وآله و به تبعِ آن، اطاعت خداست. چنین مرشدِ کاملی خودِ بایزید است. این معنی را هم در خواب و هم در بیداری به او گفته‌اند. آنان که به اخلاص اطاعت او کنند، با ارشاد او مقامات مذکور را تا مرحله «توحید» خواهند پیمود.[۴]همچنین بایزید مردم را به ریاضت امر می‏‌کرد و در نماز جهت را تعیین نمی‌‏نمود، یعنی رو به قبله نمی‌ایستاد و می‏‌گفت که قرآن فرموده: «... فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ...» سوره، بقره، آیه 115، هرکجا که رو کنید، همان جا روی خداست. معتقد بود که در غسل نیازی به شستشو با آب نیست، زیرا همین که باد با بدن برخورد کند، بدن پاک می‌شود. زیرا باد یکی از چهار عنصر و از مطهرات است. او می‏‌گفت هر کسی که خدا را و خود را نشناسد، آدم نیست و مانند گاو و گوسفند می‌‏باشد «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» سوره اعراف، آیه 179 و کشتن او جایز است، بنابراین، مخالفان خود را از بین می‌برد. معتقد بود هر کسی خود را نشناسد، خبر از زندگی جاوید و حیات ابدی ندارد و مرده است، و اموال آنانی که وارثان چنین مرده ‌ای باشند، به زندگان می‌رسد. او و فرزندانش مدت‌ها راهزنی می‏‌کردند و اموال مسلمانان و غیرمسلمانان را می‌ستاندند و چون احتیاج‌شان بر طرف می‌شد، بقیه را بر اهل استحقاق قسمت می‌کردند. [۵]

آثار

وی دارای تصانیف بسیاری به زبان عربی، فارسی، هندی و افغانی بود. به‌عنوان، مثال کتاب «خیر البیان» را به چهار زبان عربی، پارسی، هندی و پشتو نگاشته است. این کتاب را خطابی از حق تعالی به حضرت بایزید دانند و صحیفه امر الهی شمرند. وی کتابی دیگر به نام «حال نامه» دارد وی در این کتاب احوال خود را شرح داده است.

سر انجام

پیر روشن از معاصران همایون پادشاه گورکانی هند بود. مذهب او در سال 949 هجری رواج یافت و سرانجام خروج کرد و در سال 994 هجری به دار آویخته شد. قبر او در پشتون‌ستان افغانستان است. [۶] [۷] [۸]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 205 با ویرایش و اصلاح اندک عبارات.
  2. بایزید انصاری، صراط التوحید، چاپ محمّد عبدالکشور، پیشاور، سال ۱۹۵۲ میلادی، ج ۱
  3. بایزید انصاری، صراط التوحید، چاپ محمّد عبدالکشور، پیشاور سال ۱۹۵۲، ج ۱، ص۲۵،
  4. بایزید انصاری، صراط التوحید، چاپ محمّد عبدالکشور، پیشاور ۱۹۵۲، ج ۱، ص۲۴ به بعد
  5. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 205 با ویرایش و اصلاح عبارات
  6. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 206
  7. دبستان المذاهب، به اهتمام رضازاده ملک، تهران، ج 1، ص 279، 281.
  8. کیهان فرهنگی، نجیب مایل هروی، سال دوم، شماره 8، ص 29- 31.