منصوریه

    از ویکی‌وحدت
    منصوریه
    ناممنصوریه
    نام رایجمنصوریه
    موسسابومنصور عجلی
    عقیده1.موسس این فرقه قائل به حلول بود. 2. اولین مخلوق خداوند حضرت عیسی بود و به دنبال آن حضرت علی خلق شد.

    منصوریه به پیروان ابومنصور عجلی می‌گویند. این فرقه از غُلاة شیعه‌اند که قائل به حلول می‌باشند. او معاصر محمد بن علی (باقر العلوم) (علیه‌السّلام) بود و مورد لعن و طعن آن حضرت قرار گرفت.

    موسس

    مبدع فرقه منصوریه، شخصی به نام ابومنصور العجلی از قبیله بنی‌عجل و از اهالی کوفه بود که در محله عبدالقیس زندگی می‌کرد. او دوران کودکی‌اش را در بیابان سپری کرد و به همین دلیل از علم بهره‌ای نداشت[۱].

    تاریخچه

    ابن اثیر مَنْصُوریه را به فتح میم، سکون نون و ضمّ صاد ضبط کرده است[۲]. موسس فرقه در ابتدای کار سعی می‌کرد تا به امام باقر (علیه‌السّلام) نزدیک شود، ولی امام وی را به دلیل دروغ‌گویی و عقاید فاسدش از خود دور کرد. پس از آن سعی کرد تا مردم را به امامت خویش دعوت کند. بعد از وفات امام باقر علیه‌السّلام، او خود را به عنوان نایب آن حضرت به مردم معرفی و با این حیله افرادی را دور خودش جمع کرد[۳][۴]. فرقه منصوریه به نام «کسفیه» نیز شناخته می‌شده است، زیرا ابومنصور می‏‌گفت که من همان پاره ابری هستم که خداوند فرو افتادن آن را از آسمان وعده داد و در تأیید بیان خود به این آیه اشاره می‌کرد: «وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً یَقُولُوا سَحابٌ مَرْکُومٌ» سوره طور، آیه 44 [۵][۶][۷].

    عقاید

    این فرقه نیز هم چون دیگر فرقه های غُلاه شیعه، از عقاید خاصی بر خوردار بودند که در اینجا به بخشی از عقاید مربوط به موسس آن اشاره می‌شود: ابو‌منصور معتقد بود که خداوند او را به آسمان برده و با وی سخن گفته و او را با دستان خویش نوازش کرده و وی را به زبان سریانی پسرک خود خوانده است[۸][۹][۱۰][۱۱].

    وی ادعا می‌کرد که فرستاده خداوند است و خداوند او را به دوستی خویش برگزیده است. ابو‌منصور پس از درگذشت امام باقر (علیه‌السّلام) می‌گفت که آن حضرت، امر امامت را به وی واگذار کرده و او را به جانشینی خویش برگزیده است و کارش تا بدان جا بالا گرفت که گفت امام علی، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر (علیهم‌السّلام) همه فرستاده خدا بودند و من نیز پیامبر و فرستاده خدا هستم و پیامبری تا شش نسل از فرزندان من ادامه می‌یابد و آخرین آنها قائم آخرالزمان خواهد بود. پیروان این فرقه معتقد بودند که ابو‌منصور به یاران خود فرمان می‌داد که مخالفان خویش را به شکل ترور و خفه کردن از بین ببرند. می‌گفت که هر کسی با شما مخالفت کند و در مسیر دیگری گام بردارد، کافر و مشرک است، پس او را بکشید. ابو‌منصور مدعی بود که جبرئیل از جانب خدا برایش وحی می‏‌آورد و نیز خداوند حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) را به تنزیل و او را به تأویل برانگیخته است[۱۲][۱۳].

    از دیدگاه وی اولین مخلوق خدا عیسی بن مریم است و بعد از او علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) خلق شد[۱۴].

    سرانجام فرقه منصوریه

    بعد از وفات امام باقر (علیه‌السّلام) و ادعای امامت ابومنصور، عده‌ای از بنی‌کنده در کوفه به ابومنصور ملحق شدند و به کشتن مخالفین خود و اخذ اموال مردم مشغول بودند و ترور را به عنوان جهاد مخفی عملی می‌کردند. اما یوسف بن عمر ثقفی به عنوان حاکم عراق دستور قتل عام این گروه را صادر کرد و ابو‌منصور در ایام حکومت هشام بن عبدالملک اعدام شد[۱۵].

    انشعاب فرقه منصوریه

    بعد از کشته شدن ابی‌منصور اطرفیانش به دو گروه تبدیل شدند.

    حسینیه: ابومنصور با این‌ که نتوانست به امامت برسد، اما بعد از قتل او فرزندش حسین بن ابی‌منصور با همان دعاوی پدرش به جای پدر می‌نشیند و افراد فراوانی را دور خود جمع می‌کند که معتقد به نبوتش بودند و از این راه اموال بسیاری نیز به‌دست می‌آورد؛ زیرا یارانش یک پنجم اموالی را که از راه قتل و ترور دیگران به دست می‌آوردند به او می‌دادند؛ اما حسین بن منصور نیز سرنگون و در دوران خلافت مهدی عباسی کشته و اموال عظیمش به دست خلیفه می‌رسد و فرقه‌اش از هم پاشیده می‌شود[۱۶].

    محمدیه: اما عده‌ای دیگر از یاران ابو‌منصور به دلیل اشارتی که از ابو‌منصور رسیده بود به این که مهدی قائم همان محمد بن عبدالله نفس زکیه است، به او ملحق شدند[۱۷].

    پانویس

    1. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، قم، انتشارات مکتبة الفقیه، ص۵۴.
    2. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج3، ص263
    3. مشکور محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 428
    4. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، بیروت، انتشارات دارالمعرفة، ج ۱، ص ۲۰۹
    5. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 428
    6. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، بیروت، انتشارات دارالمعرفة، ج ۱، ص ۲۰۹.
    7. عضدالدین ایجی، المواقف، بیروت، انتشارات دار الجیل، چ اول، سال ۱۹۹۷ م، ج‌ ۳، ص‌ ۶۷۳.
    8. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 429
    9. عضدالدین ایجی، همان.
    10. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، قم، انتشارات مکتبة الفقیه، ص ۵۴.
    11. محمدباقر مجلسی بحار الانوار، بیروت، انتشارات موسسة الوفا، سال ۱۴۰۴ ق، ج ۲۵، ص ۲۸۲.
    12. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 428
    13. حسن بن موسی نوبختی، همان.
    14. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، بیروت، انتشارات دارالمعرفة، ج ۱، ص ۲۰۹.
    15. محمد بن عبدالکریم شهرستانی، همان.
    16. حسن بن موسی نوبختی، همان.
    17. نشوان بن سعید الحمیری، حورالعین، ج ۱، ص ۱۶۹.