ابتریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان = ابتریه یا بتریه
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام = ابتریه
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری = قرن دوم هجری قمری
| مبدأ شکل گیری =
| موسس = حسن‌بن‌صالح‌بن حیّ و کثیر‌النواء
| عقیده =  بَتْریّه، یکی از فِرق زیدیه هستند که به‌سبب اعتدال در عقایدشان در میان سایر گروههای شیعه جایگاه ویژه‌ای دارند.
}}
'''ابتریه''' یا بَتَریه به فتح یا ضمّ باء، شاخه‌ای از فرقه «[[زیدیه|زیدیه]]» و از یاران حسن‌بن‌صالح‌بن‌حیّ و کثیر‌النواء، شاعر معروف‌اند که او را ابتر لقب داده بودند. این گروه، [[صالحیه]] نیز نامیده می‌شدند.


[[ابتريه]] يا بتريه به فتح و يا به ضم باء از فرق «[[زيديه]]» بودند كه ايشان را [[صالحيه]] نيز مى‏ خواندند و از ياران حسن بن صالح بن حىّ و كثير النواء شاعر معروف اند كه او را ابتر لقب داده بودند،
== وجه تسمیه ==
[[محمد بن حسن طوسی|شیخ‌طوسی]] در این باب حکایتی بیان کرده است: روزی کثیر‌النواء و چند تن دیگر نزد [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر (علیه‌السّلام]]) رفتند که [[زید بن علی|زید‌بن‌علی]] برادر امام نیز در مجلس حضور داشت. آنها به امام اعلام کردند که اولاً علی، حسن و حسین (علیهم‌السّلام) و ثانیاً [[ابوبکر]] و [[عمر]] را به عنوان ولی خود می‌شناسند. در این هنگام زید رو به سوی آنان کرد و گفت: آیا از فاطمه (سلام‌الله علیها) تبرّی می‌جویید؟ امر ما را خراب و منقطع کردید (بترتُم امرَنا) که خدا کارتان را خراب و منقطع کند (بترکم‌اللـه) و از آن زمان ایشان «بتریه» نامیده شدند<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ ش</ref>. این حکایت را ظاهراً مخالفان ابتریه ساخته‌اند، زیرا اینان نیز چون سایر فرقه‌های [[زیدیه]]، زید‌بن‌علی بن‌حسین را پیشوای خود و [[امامت]] را خاص فرزندان علی و فاطمه (علیهم‌السّلام) می‌دانستند.
چنین به نظر می‌رسد که ابتریه که مخفف آن «بتریه» است، به «ابتر» منسوب باشد که لقب کثیرالنواء بوده و این لقب را مغیرة‌بن‌سعد، مؤسس فرقه [[مغیریه]] ــ به وی داده است<ref>حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۵، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
</ref>. ابتریه را «صالحیه» نیز گفته‌اند، زیرا که یکی دیگر از شخصیت‌های برجسته این گروه «حسن‌بن‌صالح بن‌حیّ» است و لفظ [[صالحیه|صالحیّه]] از نام او گرفته شده است<ref>نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
</ref>.


==پیشینه==
== عقاید ابتریه ==
نوبختی می‌گوید ابتریه معتقد بودند که برترین و شایسته‌ترین مردم پس از پیامبر برای امامت، علی (علیه‌السّلام) بود. ایشان از هواخواهان استوار و پا‏ برجای [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه‌السّلام)]] بودند و می‌‏گفتند که مخالفان وی اهل [[دوزخ]] اند. با این‌حال بیعت با [[ابوبکر]] و [[عمر]] را درست دانسته و درباره [[عثمان]] ساکت بودند و چنین استدلال می‌کردند که گرچه علی (علیه‌السّلام) سزاوارتر و شایسته‌تر از ایشان بود، امّا چون بر آن دو به خلافت سلام گفت [بیعت با ایشان جایز بوده است‏] و آن درست به این معنا است که کسی را در کاری حقی بوده باشد و آن را به دیگران واگذارد.
باید دانست که «بتریه» از اصحاب‌حدیث و از پیروان حسن‌بن‌صالح‌بن حیّ همدانی ثوری کوفی (100- 186 ه) و کثیر النواء، یعنی کثیر هسته‌‏فروش از معاصران امام محمد باقر (علیه‌السّلام) و امام‏ جعفر صادق (علیه‌السّلام) و از یاران سالم‌بن ابی‌حفصة (در گذشته در سال 137 هجری‌قمری)، و حکم‌بن عتیبه‌کوفی «در گذشته در سال 115 هجری‌قمری»، و ابوالمقدام ثابت حداد از اصحاب امام سجاد (علیه‌السّلام) و امام باقر (علیه‌السّلام) و سلمة‌بن کهیل (در گذشته در سال 122 هجری قمری) بودند. همگی ایشان بر این گفتار اجماع کردند که علی (علیه‌السّلام) بهترین صحابه و یار پیامبر بود، ولی با وجود این، به دستورهای ابوبکر و عمر رفتار کرده است و مانند سفیان ثوری مسح بر موزه و آشامیدن نبیذ مست‏ کننده و خوردن مارماهی را جایز می‌دانستند، سپس در جنگ علی (علیه‌السّلام) و نبرد با محاربانش اختلاف کردند. ضعفای زیدیه که «[[عجلیه (از زیدیه)|عجلیه]]» نام دارند و از یاران هارون‌بن سعید‌عجلی (در گذشته در سال 145 هجری‌قمری) هستند، ایشان نیز از بتریه بشمار می‏‌روند، آنان مردم را به دوستی علی‌بن‌أبی‌طالب (علیه‌السّلام) خواندند و سپس امامت او را با ولایت ابوبکر و عمر به‌هم آمیختند. ایشان در نزد سنّیان از بهترین فرقه‌های شیعه هستند، زیرا در عین‌حالی که علی (علیه‌السّلام) را برتر می‌‏شمارند امامت ابوبکر و عمر را نیز قبول دارند. امّا عثمان و [[طلحه]] و [[زبیر|زبیر]] را نکوهیده و همراهی و به جنگ بیرون شدن با هر یک از فرزندان علی (علیه‌السّلام) را از نظر [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهی از منکر]] واجب می‌‏دانند. آنان در امامت، شخص معینی را در نظر نمی‌گیرند، بلکه هر کسی از فرزندان علی (علیه‌السّلام) خروج کند و از هر نسلی که باشد، او را امام می‌دانند. عبدالقاهر بغدادی می‏‌نویسد: بتریه امامت ابوبکر و عمر را درست می‌دانستند. با این‌حال، معتقد بودند که اگر مردم به امامت حضرت علی (علیه‌السّلام) اقرار می‌کردند بهتر بود، ولی این عمل موجب فسق و کفر ایشان نخواهد شد. تنها فرقی که این دسته با [[سلیمانیه|سلیمانیه]] دارند آن است که ایشان به عکس سلیمانیه، عثمان را هم تکفیر نمی‌کنند و به همین جهت  نزد [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] محترم هستند. [[ابوالحسن اشعری]] می‏‌نویسد: بتریه بر خلاف دیگر فرقه‌های شیعه، [[رجعت]] مردگان را به این دنیا منکر شدند و علی (علیه‌السّلام) را از آن روز امام و خلیفه می‌دانند که پس از عثمان با وی بیعت کردند.
محمد بن اسحاق الندیم در کتاب «الفهرست» می‌نویسد که حسن‌بن‌صالح بن‌حیّ (که در سال 100 هجری‌قمری متولد شد و در سال 168 هجری‌قمری درگذشت) از بزرگان شیعه زیدیه بود و از [[فقها]] و [[کلام|متکلمان]] ایشان به‌شمار می‌رفت. از جمله کتاب‌های او: کتاب «التوحید»، کتاب «امامة ولد علی من فاطمة»، کتاب «الجامع فی الفقه» است. حسن دو برادر به نام‌های علی‌بن‌صالح و صالح‌بن‌صالح داشت که بر مذهب برادر خود حسن‌بن‌صالح بودند و از متکلمان و محدثان زیدیه به شمار می‌رفتند. کشّی از «سدیر» روایت می‌کند که خدمت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) رسیدم و سلمة‌بن‌کهیل، ابوالمقدام ثابت حداد، سالم‌بن‌ابی‌حفصه و کثیر‌النواء با من بودند، نزد حضرت برادرش زید‌بن علی نشسته بود، پس آنان رو به امام کرده گفتند که ما علی (علیه‌السّلام) و حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) را دوست داریم و از دشمنان‌شان بیزاریم، حضرت فرمود آری. همچنین گفتند که ما ابوبکر و عمر را نیز دوست داریم و از دشمنان‌شان بیزاریم، آن‌گاه زید‌بن‌علی رو به ایشان کرد و گفت آیا از فاطمه (سلام‌الله علیها) بیزارید؟ بتّرتم امرنا بتّرکم اللّه، دنباله ما را بریدید، خدا دنباله شما را ببرد و از آن روز آنان معروف به بتریه شدند. مامقانی در کتاب «مقباس الهدایة» می‌نویسد: این فرقه را به وجهی دیگر «بتریّه» نیز خوانده‌اند به تقدیم تاء منقوطه بر بای موحده و این نظر فاضل کاظمی «در تکملة‌النقد» است که حدیث فوق را چنین روایت کرده است:«أ تبرءون من فاطمة تبرئتم امرنا تبرئکم اللّه» و از آن روز به «تبریّه» یعنی بیزاری‏ جویان نامیده شدند<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1382، چاپ دوم، ص 9 با ویرایش</ref>.


[[نوبختى]] می گويد ابتريه مى‏ گفتند كه برترين مردم پس از [[پيغمبر]] و شايسته‏ ترين ايشان براى امامت [[على (ع)]] بود.ايشان از هواخواهان استوار و پا‏ برجاى على (ع) بودند، و مى ‏گفتند كه مخالفان وى اهل [[دوزخ]] و آتش اند، ولى بيعت با [[ابو بكر]] و [[عمر]] را درست دانسته و درباره [[عثمان]] خاموش بودند.ايشان بدين گونه استدلال مى‏كردند كه گرچه على (ع) سزاوارتر و شايسته ‏تر از ايشان بود، امّا چون بر آن دو به خلافت سلام گفت [بيعت با ايشان جايز بوده است‏] و آن درست به معنى اين است كه كسى را در كارى حقى بوده باشد و آن را به ديگران واگذارد.
== شرایط امام نزد ابتریه ==
بايد دانست كه «بتريه» از [[اصحاب حديث]]، و پيروان [[حسن بن صالح بن حىّ همدانى ثورى كوفى]] (100- 186 ه) و كثير النواء، يعنى كثير هسته ‏فروش از معاصران [[امام محمد باقر (ع)]] و [[امام‏ جعفر صادق (ع)]] و از ياران سالم بن ابى حفصه (در گذشته در سال 137 ه)، و حكم بن عتيبه كوفى «در گذشته در سال 115 ه»، و ابو المقدام ثابت حداد از اصحاب [[امام سجاد (ع)]] و [[امام باقر (ع)]] و سلمة بن كهيل (در گذشته در سال 122 ه) بودند.همگى ايشان بر اين گفتار اجماع کردند كه على (ع) بهترين اصحاب پيغمبر بود، ولى با وجود اين، به دستورهاى ابو بكر و عمر رفتار كرده است، و مانند [[سفيان ثورى]] مسح بر موزه و آشاميدن نبيذ مست‏ كننده و خوردن مارماهى را جايز می دانستند، سپس در جنگ على (ع) و نبرد با محاربانش اختلاف كردند. ضعفاى زيديه كه «عجليه» نام دارند و از ياران هارون بن سعيد عجلى (در گذشته در سال 145 ه) هستند، ايشان نيز از بتريه بشمار مى‏ روند، آنان مردم را به دوستى على بن أبي طالب (ع) خواندند، و سپس امامت او را با ولايت ابو بكر و عمر بهم آميختند. ايشان در نزد [[سنّيان]] بهترين فرقه ‏هاى شيعه هستند، زيرا در عين حالى كه على (ع) را برتر مى ‏شمارند امامت ابو بكر و عمر را نيز قبول دارند.امّا عثمان و [[طلحه]] و [[زبير]] را نكوهيده و همراهى و به جنگ بيرون شدن با هر يك از فرزندان على (ع) را از نظر [[امر به معروف و نهى از منكر]] واجب مى ‏دانند.آنان در امامت، شخص معينى را در نظر نمی گیرند، بلكه هر كسی از فرزندان على (ع) خروج كند، از هر نسلی كه باشد، او را امام  می دانند.[[عبد القاهر بغدادى]] مى‏ نويسد كه: بتريه امامت ابو بكر و عمر را درست می دانستند مى‏ گفتند اگر مردم به امامت حضرت على (ع) اقرار مى ‏كردند بهتر بود، ولى اين عمل موجب فسق و كفر ايشان نخواهد شد.تنها فرقى كه اين دسته با [[سليمانيه]] دارند آن است كه ايشان به عكس سليمانيه عثمان را هم تكفير نمى ‏كنند، و به همين جهت در نزد اهل سنت محترم هستند.[[ابو الحسن اشعرى]] مى‏ نويسد كه بتريه بر خلاف ديگر فرق شيعه، رجعت مردگان را به اين دنيا منكر شدند، و على (ع) را از آن روز امام و خليفه می دانند كه پس از عثمان به وى بيعت كردند.
همه زیدیه که ابتریه یکی از شاخه‌های آن است، امامت مفضول را به این شرط که افضل رضایت دهد، جایز می‌دانند<ref>شهرستانی محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، قاهره، سال 1370 قمری، ج1، ص320</ref>.
[[محمد بن اسحاق النديم]] در كتاب «الفهرست» مى ‏نويسد كه [[حسن بن صالح بن حىّ]] (كه در سال 100 ه متولد شد و در سال 168 ه درگذشت) از بزرگان [[شيعه زيديه]] بود، و از [[فقها]] و [[متكلمان]] ايشان بشمار می رفت، از جمله كتاب هاى او: كتاب «التوحيد»، كتاب «امامة ولد على من فاطمه»، كتاب «الجامع فى الفقه» است.حسن را دو برادر به نام على بن صالح و صالح بن صالح بود كه بر مذهب برادر خود حسن بن صالح بودند و از متكلمان و محدثان زيديه به شمار می رفتند.[[كشّى]] از «[[سدير]]» روايت مى‏ كند كه خدمت امام محمد باقر (ع) رسيدم، و سلمة بن كهيل، ابو المقدام ثابت حداد، سالم بن ابى حفصه و كثير النواء با من بودند، در نزد حضرت باقر (ع) برادرش زيد بن على نشسته بود، پس آنان روى به آن حضرت كرده گفتند كه ما، على (ع) و حسن (ع) و حسين (ع) را دوست داريم و از دشمنان شان بيزاريم، حضرت فرمود آرى، سپس گفتند ما ابو بكر و عمر را دوست داريم و از دشمنان شان بيزاريم،آنگاه زيد بن على روى به ايشان كرد و گفت آيا از فاطمه (س) بيزاريد؟ بتّرتم امرنا بتّركم اللّه، دنباله ما را بريديد، خدا دنباله شما را ببرد و از آن روز آنان معروف به بتريه شدند. [[مامقانى]] در كتاب «مقباس الهدايه» مى ‏نويسد اين فرقه را به وجهى ديگر «بتريّه» نيز خوانده‏ اند به تقديم تاى منقوطه بر باى موحده و اين نظر فاضل كاظمى «در تكملة النقد» است كه حديث فوق را چنين روايت كرده است: «أ تبرءون من فاطمه تبرئتم امرنا تبرئكم اللّه» و از آن روز به «تبريّه» يعنى بيزارى‏ جويان ناميده شدند. <ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی،مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1382، چاپ دوم، ص 9  با ویرایش محدود</ref>


==پانویس==
== پانویس ==  
{{پانویس}}


==رده ها== مذاهب کلامی، مکاتب اسلامی، فرقه های مسلمان
{{فرق و مذاهب}}
 
[[رده:فرق و مذاهب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۷

ابتریه یا بتریه
نامابتریه
موسسحسن‌بن‌صالح‌بن حیّ و کثیر‌النواء
عقیدهبَتْریّه، یکی از فِرق زیدیه هستند که به‌سبب اعتدال در عقایدشان در میان سایر گروههای شیعه جایگاه ویژه‌ای دارند.

ابتریه یا بَتَریه به فتح یا ضمّ باء، شاخه‌ای از فرقه «زیدیه» و از یاران حسن‌بن‌صالح‌بن‌حیّ و کثیر‌النواء، شاعر معروف‌اند که او را ابتر لقب داده بودند. این گروه، صالحیه نیز نامیده می‌شدند.

وجه تسمیه

شیخ‌طوسی در این باب حکایتی بیان کرده است: روزی کثیر‌النواء و چند تن دیگر نزد امام باقر (علیه‌السّلام) رفتند که زید‌بن‌علی برادر امام نیز در مجلس حضور داشت. آنها به امام اعلام کردند که اولاً علی، حسن و حسین (علیهم‌السّلام) و ثانیاً ابوبکر و عمر را به عنوان ولی خود می‌شناسند. در این هنگام زید رو به سوی آنان کرد و گفت: آیا از فاطمه (سلام‌الله علیها) تبرّی می‌جویید؟ امر ما را خراب و منقطع کردید (بترتُم امرَنا) که خدا کارتان را خراب و منقطع کند (بترکم‌اللـه) و از آن زمان ایشان «بتریه» نامیده شدند[۱]. این حکایت را ظاهراً مخالفان ابتریه ساخته‌اند، زیرا اینان نیز چون سایر فرقه‌های زیدیه، زید‌بن‌علی بن‌حسین را پیشوای خود و امامت را خاص فرزندان علی و فاطمه (علیهم‌السّلام) می‌دانستند. چنین به نظر می‌رسد که ابتریه که مخفف آن «بتریه» است، به «ابتر» منسوب باشد که لقب کثیرالنواء بوده و این لقب را مغیرة‌بن‌سعد، مؤسس فرقه مغیریه ــ به وی داده است[۲]. ابتریه را «صالحیه» نیز گفته‌اند، زیرا که یکی دیگر از شخصیت‌های برجسته این گروه «حسن‌بن‌صالح بن‌حیّ» است و لفظ صالحیّه از نام او گرفته شده است[۳].

عقاید ابتریه

نوبختی می‌گوید ابتریه معتقد بودند که برترین و شایسته‌ترین مردم پس از پیامبر برای امامت، علی (علیه‌السّلام) بود. ایشان از هواخواهان استوار و پا‏ برجای امام علی (علیه‌السّلام) بودند و می‌‏گفتند که مخالفان وی اهل دوزخ اند. با این‌حال بیعت با ابوبکر و عمر را درست دانسته و درباره عثمان ساکت بودند و چنین استدلال می‌کردند که گرچه علی (علیه‌السّلام) سزاوارتر و شایسته‌تر از ایشان بود، امّا چون بر آن دو به خلافت سلام گفت [بیعت با ایشان جایز بوده است‏] و آن درست به این معنا است که کسی را در کاری حقی بوده باشد و آن را به دیگران واگذارد. باید دانست که «بتریه» از اصحاب‌حدیث و از پیروان حسن‌بن‌صالح‌بن حیّ همدانی ثوری کوفی (100- 186 ه) و کثیر النواء، یعنی کثیر هسته‌‏فروش از معاصران امام محمد باقر (علیه‌السّلام) و امام‏ جعفر صادق (علیه‌السّلام) و از یاران سالم‌بن ابی‌حفصة (در گذشته در سال 137 هجری‌قمری)، و حکم‌بن عتیبه‌کوفی «در گذشته در سال 115 هجری‌قمری»، و ابوالمقدام ثابت حداد از اصحاب امام سجاد (علیه‌السّلام) و امام باقر (علیه‌السّلام) و سلمة‌بن کهیل (در گذشته در سال 122 هجری قمری) بودند. همگی ایشان بر این گفتار اجماع کردند که علی (علیه‌السّلام) بهترین صحابه و یار پیامبر بود، ولی با وجود این، به دستورهای ابوبکر و عمر رفتار کرده است و مانند سفیان ثوری مسح بر موزه و آشامیدن نبیذ مست‏ کننده و خوردن مارماهی را جایز می‌دانستند، سپس در جنگ علی (علیه‌السّلام) و نبرد با محاربانش اختلاف کردند. ضعفای زیدیه که «عجلیه» نام دارند و از یاران هارون‌بن سعید‌عجلی (در گذشته در سال 145 هجری‌قمری) هستند، ایشان نیز از بتریه بشمار می‏‌روند، آنان مردم را به دوستی علی‌بن‌أبی‌طالب (علیه‌السّلام) خواندند و سپس امامت او را با ولایت ابوبکر و عمر به‌هم آمیختند. ایشان در نزد سنّیان از بهترین فرقه‌های شیعه هستند، زیرا در عین‌حالی که علی (علیه‌السّلام) را برتر می‌‏شمارند امامت ابوبکر و عمر را نیز قبول دارند. امّا عثمان و طلحه و زبیر را نکوهیده و همراهی و به جنگ بیرون شدن با هر یک از فرزندان علی (علیه‌السّلام) را از نظر امر به معروف و نهی از منکر واجب می‌‏دانند. آنان در امامت، شخص معینی را در نظر نمی‌گیرند، بلکه هر کسی از فرزندان علی (علیه‌السّلام) خروج کند و از هر نسلی که باشد، او را امام می‌دانند. عبدالقاهر بغدادی می‏‌نویسد: بتریه امامت ابوبکر و عمر را درست می‌دانستند. با این‌حال، معتقد بودند که اگر مردم به امامت حضرت علی (علیه‌السّلام) اقرار می‌کردند بهتر بود، ولی این عمل موجب فسق و کفر ایشان نخواهد شد. تنها فرقی که این دسته با سلیمانیه دارند آن است که ایشان به عکس سلیمانیه، عثمان را هم تکفیر نمی‌کنند و به همین جهت نزد اهل‌سنت محترم هستند. ابوالحسن اشعری می‏‌نویسد: بتریه بر خلاف دیگر فرقه‌های شیعه، رجعت مردگان را به این دنیا منکر شدند و علی (علیه‌السّلام) را از آن روز امام و خلیفه می‌دانند که پس از عثمان با وی بیعت کردند. محمد بن اسحاق الندیم در کتاب «الفهرست» می‌نویسد که حسن‌بن‌صالح بن‌حیّ (که در سال 100 هجری‌قمری متولد شد و در سال 168 هجری‌قمری درگذشت) از بزرگان شیعه زیدیه بود و از فقها و متکلمان ایشان به‌شمار می‌رفت. از جمله کتاب‌های او: کتاب «التوحید»، کتاب «امامة ولد علی من فاطمة»، کتاب «الجامع فی الفقه» است. حسن دو برادر به نام‌های علی‌بن‌صالح و صالح‌بن‌صالح داشت که بر مذهب برادر خود حسن‌بن‌صالح بودند و از متکلمان و محدثان زیدیه به شمار می‌رفتند. کشّی از «سدیر» روایت می‌کند که خدمت امام محمد باقر (علیه‌السّلام) رسیدم و سلمة‌بن‌کهیل، ابوالمقدام ثابت حداد، سالم‌بن‌ابی‌حفصه و کثیر‌النواء با من بودند، نزد حضرت برادرش زید‌بن علی نشسته بود، پس آنان رو به امام کرده گفتند که ما علی (علیه‌السّلام) و حسن (علیه‌السّلام) و حسین (علیه‌السّلام) را دوست داریم و از دشمنان‌شان بیزاریم، حضرت فرمود آری. همچنین گفتند که ما ابوبکر و عمر را نیز دوست داریم و از دشمنان‌شان بیزاریم، آن‌گاه زید‌بن‌علی رو به ایشان کرد و گفت آیا از فاطمه (سلام‌الله علیها) بیزارید؟ بتّرتم امرنا بتّرکم اللّه، دنباله ما را بریدید، خدا دنباله شما را ببرد و از آن روز آنان معروف به بتریه شدند. مامقانی در کتاب «مقباس الهدایة» می‌نویسد: این فرقه را به وجهی دیگر «بتریّه» نیز خوانده‌اند به تقدیم تاء منقوطه بر بای موحده و این نظر فاضل کاظمی «در تکملة‌النقد» است که حدیث فوق را چنین روایت کرده است:«أ تبرءون من فاطمة تبرئتم امرنا تبرئکم اللّه» و از آن روز به «تبریّه» یعنی بیزاری‏ جویان نامیده شدند[۴].

شرایط امام نزد ابتریه

همه زیدیه که ابتریه یکی از شاخه‌های آن است، امامت مفضول را به این شرط که افضل رضایت دهد، جایز می‌دانند[۵].

پانویس

  1. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۲۳۶، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ ش
  2. حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۵، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
  3. نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
  4. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1382، چاپ دوم، ص 9 با ویرایش
  5. شهرستانی محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، قاهره، سال 1370 قمری، ج1، ص320