خناقیه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیهالسلام') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب | |||
| عنوان =خناقیه | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام =خناقیه | |||
| نام رایج = | |||
| تاریخ شکل گیری =2 ق | |||
| قرن شکل گیری = | |||
| مبدأ شکل گیری = | |||
| موسس =ابومنصور عجلی کوفی | |||
| عقیده = 1. ادعای امامت برای موسس.2. ادعای مهدویت برای امام باقر و اعلام جانشینی از طرف حضرت. 3. ادعای نبوت و رسالت برای موسس. 4. حلال بودن محرمات. 5. ادعای سخن گفتن موسس با خداوند. 6. سختگیری بر مخالفان. | |||
}} | |||
'''خنّاقیه '''شاخهای از «[[غلات|غُلاة]]» شیعه و پیرو ابومنصور عجلی کوفی بودند. | |||
== | == شرح حال موسس == | ||
به | اَبومَنْصورِ عِجْلی ملقب به کِسف، از غالیان مشهور شیعی در اوایل سده دوم هجری قمری بوده و پیروانش به [[منصوریه]] شهرت داشتند و چنان که از زندگی و تعالیم وی پیدا است، اهدافی سیاسی در سر داشته است و بدینجهت از سوی عمال [[بنی امیه|حکومت اموی]] کشته شد. بعضی او را با عنوان منصوربنسعید یاد کردهاند<ref>قلهاتی محمد، الفرق الاسلامیه من خلال الکشف و البیان، به کوشش محمد بن عبدالجلیل، چاپ تونس، سال 1984 میلادی، ص 288</ref>. | ||
<ref> | |||
برخی<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ شمسی، ص 46</ref> گفتهاند که که وی از قبیله عبدالقیس بود در حالیکه در منابع دیگر او را ابومنصور عجلی خواندهاند<ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش عزت عطار حسینی ،قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م، ص 149</ref>. | |||
با توجه به این گزارشها ثابت میشود که ابومنصور از [[موالی]] نبوده، بلکه عرب بادیه نشین و ساکن [[کوفه]] بوده است و از سواد خواندن و نوشتن بهرهای نداشته است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص۴۶</ref>. | |||
== وجه تسمیه == | |||
به گزارش برخی از منابع<ref>جاحظ عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۵۷ق، ج۲، ص ۲۶۷</ref> ابومنصور در شمار افرادی بود که معروف به خنّاق بودند و حتی نقل کردهاند<ref>ر. ک. مسائل الامامة، منسوب به ناشئ اکبر، به کوشش یوزف فان اس، بیروت، ۱۹۷۱م، ص 40</ref> اول شخصی که از میان غالیان شیعی به خنق یعنی خفه کردن مخالفان فتوا داد، ابومنصور بود. وی اصحابش را به کشتن غافلگیرانه مخالفان فرا میخواند<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185</ref><ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47</ref>. | |||
اینگونه کشتن مخالفان نیز که در گفتاری مربوط به [[واصل بن عطا|واصلبنعطا]] به غالیان نسبت داده شده است و در تفسیر کلام وی مراد از غالیان را [[منصوریه]] و [[مغیریه]] دانستهاند<ref>جاحظ عمرو، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م، ج۱ص۳۰</ref><ref>ابنندیم، الفهرست، ص ۲۰۲</ref>. | |||
وی قتل مخالفانش را جهاد خفی میدانست<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185</ref><ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47</ref>. | |||
== شهرت ابومنصور به کسف == | |||
نقل شده است از آنجا که ابومنصور مدعی بود که به معراج رفته است، آیه «وَ اِنْ یرَوا کشفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً…»<ref>طور/۵۲/۴۴ </ref> را مربوط به خودش میدانسته و خود را همان قطعه افتاده از آسمان معرفی میکرد<ref>ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، ۱۳۲۶ق، ص 87</ref><ref>اشعری، سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش. ص۴7</ref>. از همین روست که ابومنصور به کِسف شهرت یافت<ref>ابن قتیبه، عبدالله، عیونالاخبار، به کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م. ج 2، ص 147</ref>. | |||
در برخی از منابع<ref>ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م، ج ۲ص ۴۰۵</ref> آمده است که ابومنصور بر این باور بود که [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسّلام)]] کِسف ساقط است و در سحاب (ابر) بسر میبرد<ref>ملطی محمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، به کوشش عزت عطار حسینی، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م، ص 150</ref> و اضافه کرده است که او نمرده و قبل از قیامت، خود و همراهانش بهدنیا رجعت خواهند کرد. | |||
''' | == اعتقادات == | ||
'''امامت و پیامبری''': | |||
ابومنصور مطابق با افکار غُلوآمیزش خود را از منسوبین [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر (علیهالسّلام)]] میدانست، اما از طرف امام مطرود شد و حضرت از وی تبرّی جست. پس از آن بود که ادعای امامت کرد و بعد از شهادت حضرت اعلام کرد که امامت به او منتقل شده است<ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج1، ص 158</ref>. همچنین مدعی بود که امر امامت را شخص امام به وی تفویض کرده و او را وصی خویش خوانده است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص ۴۶ـ۴۷</ref>. با اینحال به نقل برخی از منابع<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق، این جوزی ص۹۷ـ۹۸</ref> ابومنصور مدعی مهدویت امام باقر (علیهالسّلام) بوده و بر همین اساس خود را در زمان غیبت و انتظار، خلیفه حضرت معرفی میکرد. همچنین میگفت که امام علی (علیهالسّلام)، امام حسن (علیهالسّلام)، امام حسین (علیهالسّلام) امام علیبنحسین (علیهالسّلام) و امام باقر (علیهالسّلام) و در ادامه خود وی به نبوت و رسالت رسیدهاند. او خود را همچون [[حضرت ابراهیم]]، خلیلالله میدانست<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185</ref><ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 46</ref> و ادعا میکرد که جبرئیل بر وی نازل میشود و منزلت او نزد رسولخدا (صلّیالله علیه وآله) چون منزلت [[حضرت یوشع|یوشعبننون]] نزد [[حضرت موسی|موسی (علیهالسّلام)]] است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47</ref>. | |||
<ref> | |||
از دیگر اعتقادات وی این بود که میگفت سلسله رسولان الهی خاتمه نمییابد<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. ص9</ref> و نیز مدعی بود که پس از خودش، امر رسالت در شش تن از فرزندانش ادامه خواهد داشت که آخرین آن مهدی موعود است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47</ref>. | |||
'''بهشت و دوزخ''': | |||
ابومنصور معتقد بود که مراد از بهشت یعنی شخصی که مامور به دوستی و پیروی از او هستیم وشخص مورد نظر، امام حاضر و امام وقت است و مقصود از جهنم یعنی شخصی که با امام دشمنی دارد و همگی مأمورند تا با او دشمن باشند و به این نتیجه میرسد که اگر کسی به شناخت امام زمانش نایل شد، چون به بهشت کمال رسیده است، پس تمام تکالیف از او ساقط میشود<ref>شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۵۹</ref>. | |||
'''حلال کردن محرمات''': | |||
[[ | سعدبنعبدالله اشعری گزارش کرده است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47</ref> که ابومنصور برای پیروانش همه محرمات را حلال و واجبات و فرائض را از آنان ساقط کرده است. همانطور که ابوالحسن اشعری<ref>ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م، ص 10</ref> از آنها نقل کرده است که از دیدگاه ابومنصور، همه محرمات، اسامی کسانی است که خداوند دوستی و ولایت آنان را منع کرده است و واجبات، اسماء رجالی است که ولایت آنان واجب و فرض است. | ||
[[رده: | '''تشبیه خدا''': | ||
ابومنصور مدعی بود که خداوند با وی سخن گفته و دستش را بر سر او کشیده و به وی گفته است: «برو ای فرزند و مردم را به سوی من بخوان<ref>ابوالمعالی محمد، بیانالادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش ص 56</ref>. این عقیده ثابت میکند که ابومنصور مثل بسیاری از غالیان شیعی، تشبیهگرا بوده است. | |||
'''سختگیری بر مخالفان:''' | |||
ابومنصور بر مخالفانش سخت میگرفت. از [[احمد بن حنبل|احمدبنحنبل]] نقل میکنند این فرقه اعتقاد داشتند که اگر شخصی از این فرقه چهل نفر از مخالفان را بکشد، اهل بهشت است<ref>ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م، ج۱ص۳۳</ref>. | |||
== سرانجام ابومنصور == | |||
با توجه به آنچه درباره ابومنصور بیان شد، میتوان گفت که او و پیروانش یک هدف سیاسی را دنبال میکردهاند. به گزارش منابع گروهی از منصوریه از قبیله بنیکنده در کوفه خروج کردند و یوسفبنعمر ثقفی، والی کوفه ابومنصور را دربند کرد و او را به دار آویخت<ref>https://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D8%AC%D9%84%DB%8C</ref>. | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
{{فرق و مذاهب}} | |||
[[رده:فرق و مذاهب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۶
خناقیه | |
---|---|
نام | خناقیه |
موسس | ابومنصور عجلی کوفی |
عقیده | 1. ادعای امامت برای موسس.2. ادعای مهدویت برای امام باقر و اعلام جانشینی از طرف حضرت. 3. ادعای نبوت و رسالت برای موسس. 4. حلال بودن محرمات. 5. ادعای سخن گفتن موسس با خداوند. 6. سختگیری بر مخالفان. |
خنّاقیه شاخهای از «غُلاة» شیعه و پیرو ابومنصور عجلی کوفی بودند.
شرح حال موسس
اَبومَنْصورِ عِجْلی ملقب به کِسف، از غالیان مشهور شیعی در اوایل سده دوم هجری قمری بوده و پیروانش به منصوریه شهرت داشتند و چنان که از زندگی و تعالیم وی پیدا است، اهدافی سیاسی در سر داشته است و بدینجهت از سوی عمال حکومت اموی کشته شد. بعضی او را با عنوان منصوربنسعید یاد کردهاند[۱].
برخی[۲] گفتهاند که که وی از قبیله عبدالقیس بود در حالیکه در منابع دیگر او را ابومنصور عجلی خواندهاند[۳].
با توجه به این گزارشها ثابت میشود که ابومنصور از موالی نبوده، بلکه عرب بادیه نشین و ساکن کوفه بوده است و از سواد خواندن و نوشتن بهرهای نداشته است[۴].
وجه تسمیه
به گزارش برخی از منابع[۵] ابومنصور در شمار افرادی بود که معروف به خنّاق بودند و حتی نقل کردهاند[۶] اول شخصی که از میان غالیان شیعی به خنق یعنی خفه کردن مخالفان فتوا داد، ابومنصور بود. وی اصحابش را به کشتن غافلگیرانه مخالفان فرا میخواند[۷][۸].
اینگونه کشتن مخالفان نیز که در گفتاری مربوط به واصلبنعطا به غالیان نسبت داده شده است و در تفسیر کلام وی مراد از غالیان را منصوریه و مغیریه دانستهاند[۹][۱۰].
وی قتل مخالفانش را جهاد خفی میدانست[۱۱][۱۲].
شهرت ابومنصور به کسف
نقل شده است از آنجا که ابومنصور مدعی بود که به معراج رفته است، آیه «وَ اِنْ یرَوا کشفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً…»[۱۳] را مربوط به خودش میدانسته و خود را همان قطعه افتاده از آسمان معرفی میکرد[۱۴][۱۵]. از همین روست که ابومنصور به کِسف شهرت یافت[۱۶].
در برخی از منابع[۱۷] آمده است که ابومنصور بر این باور بود که حضرت علی (علیهالسّلام) کِسف ساقط است و در سحاب (ابر) بسر میبرد[۱۸] و اضافه کرده است که او نمرده و قبل از قیامت، خود و همراهانش بهدنیا رجعت خواهند کرد.
اعتقادات
امامت و پیامبری:
ابومنصور مطابق با افکار غُلوآمیزش خود را از منسوبین امام باقر (علیهالسّلام) میدانست، اما از طرف امام مطرود شد و حضرت از وی تبرّی جست. پس از آن بود که ادعای امامت کرد و بعد از شهادت حضرت اعلام کرد که امامت به او منتقل شده است[۱۹]. همچنین مدعی بود که امر امامت را شخص امام به وی تفویض کرده و او را وصی خویش خوانده است[۲۰]. با اینحال به نقل برخی از منابع[۲۱] ابومنصور مدعی مهدویت امام باقر (علیهالسّلام) بوده و بر همین اساس خود را در زمان غیبت و انتظار، خلیفه حضرت معرفی میکرد. همچنین میگفت که امام علی (علیهالسّلام)، امام حسن (علیهالسّلام)، امام حسین (علیهالسّلام) امام علیبنحسین (علیهالسّلام) و امام باقر (علیهالسّلام) و در ادامه خود وی به نبوت و رسالت رسیدهاند. او خود را همچون حضرت ابراهیم، خلیلالله میدانست[۲۲][۲۳] و ادعا میکرد که جبرئیل بر وی نازل میشود و منزلت او نزد رسولخدا (صلّیالله علیه وآله) چون منزلت یوشعبننون نزد موسی (علیهالسّلام) است[۲۴].
از دیگر اعتقادات وی این بود که میگفت سلسله رسولان الهی خاتمه نمییابد[۲۵] و نیز مدعی بود که پس از خودش، امر رسالت در شش تن از فرزندانش ادامه خواهد داشت که آخرین آن مهدی موعود است[۲۶].
بهشت و دوزخ:
ابومنصور معتقد بود که مراد از بهشت یعنی شخصی که مامور به دوستی و پیروی از او هستیم وشخص مورد نظر، امام حاضر و امام وقت است و مقصود از جهنم یعنی شخصی که با امام دشمنی دارد و همگی مأمورند تا با او دشمن باشند و به این نتیجه میرسد که اگر کسی به شناخت امام زمانش نایل شد، چون به بهشت کمال رسیده است، پس تمام تکالیف از او ساقط میشود[۲۷].
حلال کردن محرمات:
سعدبنعبدالله اشعری گزارش کرده است[۲۸] که ابومنصور برای پیروانش همه محرمات را حلال و واجبات و فرائض را از آنان ساقط کرده است. همانطور که ابوالحسن اشعری[۲۹] از آنها نقل کرده است که از دیدگاه ابومنصور، همه محرمات، اسامی کسانی است که خداوند دوستی و ولایت آنان را منع کرده است و واجبات، اسماء رجالی است که ولایت آنان واجب و فرض است.
تشبیه خدا:
ابومنصور مدعی بود که خداوند با وی سخن گفته و دستش را بر سر او کشیده و به وی گفته است: «برو ای فرزند و مردم را به سوی من بخوان[۳۰]. این عقیده ثابت میکند که ابومنصور مثل بسیاری از غالیان شیعی، تشبیهگرا بوده است.
سختگیری بر مخالفان:
ابومنصور بر مخالفانش سخت میگرفت. از احمدبنحنبل نقل میکنند این فرقه اعتقاد داشتند که اگر شخصی از این فرقه چهل نفر از مخالفان را بکشد، اهل بهشت است[۳۱].
سرانجام ابومنصور
با توجه به آنچه درباره ابومنصور بیان شد، میتوان گفت که او و پیروانش یک هدف سیاسی را دنبال میکردهاند. به گزارش منابع گروهی از منصوریه از قبیله بنیکنده در کوفه خروج کردند و یوسفبنعمر ثقفی، والی کوفه ابومنصور را دربند کرد و او را به دار آویخت[۳۲].
پانویس
- ↑ قلهاتی محمد، الفرق الاسلامیه من خلال الکشف و البیان، به کوشش محمد بن عبدالجلیل، چاپ تونس، سال 1984 میلادی، ص 288
- ↑ اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ شمسی، ص 46
- ↑ بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش عزت عطار حسینی ،قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م، ص 149
- ↑ اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص۴۶
- ↑ جاحظ عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۵۷ق، ج۲، ص ۲۶۷
- ↑ ر. ک. مسائل الامامة، منسوب به ناشئ اکبر، به کوشش یوزف فان اس، بیروت، ۱۹۷۱م، ص 40
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185
- ↑ اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ جاحظ عمرو، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م، ج۱ص۳۰
- ↑ ابنندیم، الفهرست، ص ۲۰۲
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185
- ↑ اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ طور/۵۲/۴۴
- ↑ ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، ۱۳۲۶ق، ص 87
- ↑ اشعری، سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش. ص۴7
- ↑ ابن قتیبه، عبدالله، عیونالاخبار، به کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م. ج 2، ص 147
- ↑ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م، ج ۲ص ۴۰۵
- ↑ ملطی محمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، به کوشش عزت عطار حسینی، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م، ص 150
- ↑ شهرستانی محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج1، ص 158
- ↑ اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص ۴۶ـ۴۷
- ↑ ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق، این جوزی ص۹۷ـ۹۸
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185
- ↑ اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 46
- ↑ اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. ص9
- ↑ اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۵۹
- ↑ اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47
- ↑ ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م، ص 10
- ↑ ابوالمعالی محمد، بیانالادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش ص 56
- ↑ ابن ابی یعلی، محمد، طبقات الحنابلة، به کوشش محمد حامد الفقی، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م، ج۱ص۳۳
- ↑ https://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1_%D8%B9%D8%AC%D9%84%DB%8C