اهل حق: تفاوت میان نسخهها
Wikivahdat (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '==پانویس==↵↵<references />↵↵[[رده: ' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
(←پیشینه) |
||
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اهل حق''' یا فرقه | {{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب | ||
| عنوان = اهلحق | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام =اهلحق | |||
| نام رایج = | |||
| تاریخ شکل گیری = | |||
| قرن شکل گیری = | |||
| مبدأ شکل گیری = | |||
| موسس = | |||
| عقیده = غلاة علیاللّهی | |||
}} | |||
'''اهل حق''' یا فرقه علیاللّهی، شاخهای از [[غلاة|غُلاة]] شیعه هستند. مشهور است که این فرقه، [[علی بن ابیطالب|امام علی (علیهالسّلام)]] را خدا میدانند و میگویند ما آن حضرت را مظهر حق میدانیم، زیرا که او مظهر تجلی تامّ و تمام حق است. این فرقه بر همین اساس خود را اهل حق مینامند. | |||
==پیشینه== | == پیشینه == | ||
نعمتالله جیحونآبادی که از سران اهل حق است، پیشینه این فرقه را به زمان حضرت علی (علیهالسّلام) پیوند میزند. به اعتقاد وی، اهلحق پیرو شخصی به نام نصیر هستند که غلام حضرت علی (علیهالسّلام) بوده است.<ref>محمد محمدی، ''پژوهشی دقیق در اهل حق''، انتشارات موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، چ اول، سال ۱۳۸۴ ش، ص۳۲.</ref> البته در منابع معتبر شیعه، شخصی به نام نصیر با عنوان غلام حضرت علی (علیهالسّلام) معرفی نشده است، بلکه ا[[ابن حجر عسقلانی|بن حجر عسقلانی]] نصیر را یکی از غلامان [[معاویه]] بر شمرده است<ref>ابن حجر عسقلانی، ''الاصابة فی تمییز الصحابة،'' بیروت، انتشارات دارالکتب العلمیة، چ اول، سال ۱۴۱۵ ق، ج۶ ، ص ۳۹۸.</ref>. با این حال یکی از عالمان شیعه به نام [[حسن بن علی (مجتبی) طبری|حسن بن علی طبری]] ضمن اشاره به [[نصیریه|فرقه نصیریه]]، آنان را پیرو نصیر غلام حضرت علی (علیهالسّلام) دانسته و یکی از روستاهای بصره را به عنوان محل زندگی وی معرفی کرده است. وی علت این عقیده را عدم تحمل نصیر نسبت به یکی از معجزات حضرت علی (علیهالسّلام) دانسته است.<ref>حسن بن علی طبری، ''اسرار الامامة''، ص۲۵۰.</ref>. در نقلی دیگر آمده است که فرقه نصیریه منسوب به شخصی به نام نصیر است که در زمان امام علی (علیهالسّلام) قائل به الوهیت ایشان شدند و حضرت از آنها خواست تا توبه کنند، اما آنها از پذیرش توبه استنکاف کردند و به دست حضرت نابود شدند. در این بین نصیر از مهلکه گریخت و این فرقه را تاسیس کرد.<ref>عبدالکریم بن محمد سمعانی، ''الانساب''، انتشارات مجلس دائرة المعارف العثمانیة، حیدرآباد، سال ۱۹۶۲ م، چ اول، ج ۵، ص ۴۹۸.</ref>. نظیر این داستان، حکایت [[عبدالله بن سبا]] است که معتقد بود علی (علیهالسّلام) خدا است و حضرت دستور داد تا او را به قتل برسانند، اما با وساطت ابنعباس از کشته شدن نجات پیدا کرد و به [[بصره]] تبعید شد. او بعد از شهادت حضرت علی (علیهالسّلام)، افکار باطل خود را ترویج کرد.<ref> موسی نوبختی، ''فرق الشیعة''، قم، انشارات مکتبة الفقیه، ص ۴۱.</ref><ref> ابن ابی الحدید المعتزلی، ''شرح نهجالبلاغة''، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، سال ۱۴۰۴ ق، ج ۵، ص ۶.</ref><ref> ابن ابی العزّ الحنفی، ''شرح العقیدة الطحاویة''، بیروت، انتشارات مکتب الاسلامی، چ چهارم، سال ۱۳۹۱ ق، ص ۴۹۰.</ref>. البته احتمال دارد که مراد از نصیر شخصی به نام محمد بن نصیر نمیری باشد که از غالیان زمان [[علی بن محمد (هادی)|امام هادی (علیهالسّلام)]] و [[حسن بن علی (عسکری)|امام حسن عسکری]] (علیهالسّلام) بوده است و بر همین مبنا برخی از نویسندگان معتقدند که نصیریه پیرو [[محمد بن نصیر نمیری]]<nowiki/>اند که وی افکار غالیانه داشته و اعمالش متناسب با عقاید فرقه اهل بود<ref> محمد محمدی، ''پژوهشی دقیق در اهل حق''، انتشارات موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، سال ۱۳۸۴ ش، ص ۳۳.</ref>. | |||
== | == اساس مذهب اهل حق == | ||
اساس مذهب اهل حق، کوشش برای «وصول» به حق و خداوند میباشد و در این راه نخست باید مرحله «شریعت» آداب و مراسم ظاهری دین را انجام دهند و در مرحله «طریقت» رسوم عرفانی را درک کنند و در مرحله معرفت، شناخت خداوند را طی کنند و در مرحله «حقیقت» وصول به خداوند را تجربه کنند<ref> محمد جواد مشکور، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1374 ش، ص 79 با ویرایش و اصلاح گسترده عبارات. | |||
</ref>. | |||
== | == آداب و رسوم == | ||
از نشانههای خاص اهل حق کوتاه نکردن موی «شارب» است، یعنی سبیل خود را کوتاه نمیکنند تا بلند شود به حدی که لب بالا را بپوشاند. | |||
آنان «شارب» را معرف مسلک حقیقت میدانند و معتقدند که شاه ولایت علی (علیهالسّلام) نیز شارب خود را نمیزده است. از این جهت زدن شارب را گناهی بزرگ میدانند<ref>''همان.''</ref>. | |||
==منابع اهل حق== | == دامنه جغرافیایی == | ||
اهل حق دارای کتابهای مذهبی هستند. یکی از کتابهای مذهبی ایشان | مرکز اصلی طوایف اهل حق تا قرن هفتم هجری در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربی کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قل خانی و اکثر طوایف سنجابی و شاخههایی از طایفه کلهر و زنگنه و ایلات عثمانه وند و جلالوند که در شهرهای غربی ایران از جمله قصر شیرین، سر پل ذهاب، کرند، صحنه و هلیلان ساکن و اهل حق هستند. علاوه، گروهی در لرستان و در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سکوند زندگی میکنند و گروهی در آذربایجان و تبریز به خصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچی در نزدیکی تبریز، مراغه هستند و بخشی در حوالی قزوین و تهران مثل بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین سکونت دارند و عده دیگر در شمال و در منطقه کلاردشت مازندران بسر میبرند. با این حال اهل حق در مناطق فارس و خراسان یافت میشوند. اما در بیرون از مرزهای ایران گروه فراوانی از اهل حق، در شهرهای سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحی کردنشین ترکیه و نیز [[قفقاز]] و آذربایجان شوروی و [[سوریه]] حضور دارند. پیروان اهل حق، غالبا چادرنشین و ده نشیناند<ref>''همان''. </ref>. | ||
== اعتقادات == | |||
اساس مذهب اهل حق بر اقوال غلاة شیعه و [[اسماعیلیه]] و فرقه امامیه اثنی عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند دراویش، دارای حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقداری از عقاید خود را از اساطیر عوام فراگرفتهاند. این سخن که میگویند خداوند در ازل در «درّی» پنهان بود، برگرفته از [[عقاید مانوی|عقاید مانوی]] است. اهل حق عقیده «تناسخ» توسط اسماعیلیان و آنها از هندیان گرفتهاند و تحت تاثیر دین زرتشتی، عالم را به دو قسمت «الهی» و «اهریمنی» تقسیم میکنند و کشتن خروس را از عادات یهود گرفتهاند. | |||
به عقیده این جماعت، اساس مذهبشان حقیقتی است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّی که خداوند به پیامبران گفته و آن سر «نبوت» است که از [[حضرت آدم|آدم ابوالبشر]] آغاز شده است و به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد]] (صلّیالله علیه وآله) که خاتم پیامبران است ختم میشود. از آنپس، این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد (صلّیالله علیه وآله) به علی (علیهالسّلام) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که [[حجت بن الحسن (مهدی)|مهدی موعود]] (صلّیالله علیه وآله) باشد، امتداد دارد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکی پس از دیگری می آیند، گفته میشود. مذهب ایشان مجموعهای است از آراء و عقایدی که تحت تأثیر افکار اسلامی، زردشتی، یهودی، مسیحی، مهرپرستی، مانوی، هندی و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهای دینی اهل حق، اجرای سه بوخت یا سه اصل اخلاقی زرتشتی، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» میباشد، از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنی حلول روح از قالبی به قالب دیگر در مذهب اهل حق، سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره ای از ذرات الهی موجود است و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش میباشد و آن را گردش مظهر به مظهر مینامند. دراینباره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپیاند و میگویند هر بار خداوند با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدنهای خاکی «حلول» می نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسی جامه و به ترکی «دون» میگویند و همان است که در فلسفه برهمایی هندوئی «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درّی می زیست و سپس برای نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصی به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت علی (علیهالسلام) ظاهر گشت.» | |||
در کتب مذهبی ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید و باکی از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمی، شبیه به پنهان شدن مرغابی زیر آب است. یعنی در جایی پنهان می شود و در جای دیگر سر بر میدارد. منظور از این «تناسخ» و جا به جا شدن و از بدنی به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمی از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته ای ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک میگویند، در ابدان دیگران تجسم می پذیرد. همان طور که خداوند در هفت صورت تجلی میکند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلی مینمایند. چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ای به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشتهای به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنی سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است. | |||
هر کودکی اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن یک عدد جوز هندی است و برای شکستن جوز، تشریفات خاصی در «جمخانه» برگزار میشود. نذر و نیاز از واجبات مذهب اهل حق است که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جای آورده شود. مراسم دیگر، قربانی کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار میخوانند. قربانی باید از حیوانات نر مانند گاو نر یا گوسفند یا خروس باشد که آنها را برای این امر پرورش داده باشند. اهل حق به گرفتن [[روزه]] سخت پای بندند، ولی روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نمیکند و فصل آن زمستان است و پس از آن عید میگیرند. دشمنان ایشان برای تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ کشان) و خروسکشان خوانند<ref>''همان''.</ref>. | |||
== منابع اهل حق == | |||
اهل حق دارای کتابهای مذهبی هستند. یکی از کتابهای مذهبی ایشان «فرقان الاخبار» است که به نثر نوشته شده و مولف آن، حاج نعمت الله جیحونآبادی متخلص به مجرم است. وی پسر میرزا بهرام مکری بود که در سال 1288 هجری قمری در دیه جیحون آباد واقع در بخش دینور از ناحیه کرمانشاهان زاده شد و پس از سیر و سلوک، در 1338 هجری قمری در جیحون آباد در گذشت. حاج نعمتالله جیحونآبادی کتابی دیگر به نام «شاهنامه حقیقت» دارد که در اسرار مذهب اهل حق، به زبان شعر سخن گفته است. یکی دیگر از کتابهای اهل حق، کتاب «سرانجام» است. این کتاب را کلام خزانه نیز میگویند که هنگام نیاز با آهنگ خاصی همراه با طنبور خوانده میشود. این کلامها به گویش کردی گورانی است.<ref>همان.</ref>. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{فرق و مذاهب}} | |||
[[رده:فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۵ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۰۰
اهلحق | |
---|---|
نام | اهلحق |
عقیده | غلاة علیاللّهی |
اهل حق یا فرقه علیاللّهی، شاخهای از غُلاة شیعه هستند. مشهور است که این فرقه، امام علی (علیهالسّلام) را خدا میدانند و میگویند ما آن حضرت را مظهر حق میدانیم، زیرا که او مظهر تجلی تامّ و تمام حق است. این فرقه بر همین اساس خود را اهل حق مینامند.
پیشینه
نعمتالله جیحونآبادی که از سران اهل حق است، پیشینه این فرقه را به زمان حضرت علی (علیهالسّلام) پیوند میزند. به اعتقاد وی، اهلحق پیرو شخصی به نام نصیر هستند که غلام حضرت علی (علیهالسّلام) بوده است.[۱] البته در منابع معتبر شیعه، شخصی به نام نصیر با عنوان غلام حضرت علی (علیهالسّلام) معرفی نشده است، بلکه ابن حجر عسقلانی نصیر را یکی از غلامان معاویه بر شمرده است[۲]. با این حال یکی از عالمان شیعه به نام حسن بن علی طبری ضمن اشاره به فرقه نصیریه، آنان را پیرو نصیر غلام حضرت علی (علیهالسّلام) دانسته و یکی از روستاهای بصره را به عنوان محل زندگی وی معرفی کرده است. وی علت این عقیده را عدم تحمل نصیر نسبت به یکی از معجزات حضرت علی (علیهالسّلام) دانسته است.[۳]. در نقلی دیگر آمده است که فرقه نصیریه منسوب به شخصی به نام نصیر است که در زمان امام علی (علیهالسّلام) قائل به الوهیت ایشان شدند و حضرت از آنها خواست تا توبه کنند، اما آنها از پذیرش توبه استنکاف کردند و به دست حضرت نابود شدند. در این بین نصیر از مهلکه گریخت و این فرقه را تاسیس کرد.[۴]. نظیر این داستان، حکایت عبدالله بن سبا است که معتقد بود علی (علیهالسّلام) خدا است و حضرت دستور داد تا او را به قتل برسانند، اما با وساطت ابنعباس از کشته شدن نجات پیدا کرد و به بصره تبعید شد. او بعد از شهادت حضرت علی (علیهالسّلام)، افکار باطل خود را ترویج کرد.[۵][۶][۷]. البته احتمال دارد که مراد از نصیر شخصی به نام محمد بن نصیر نمیری باشد که از غالیان زمان امام هادی (علیهالسّلام) و امام حسن عسکری (علیهالسّلام) بوده است و بر همین مبنا برخی از نویسندگان معتقدند که نصیریه پیرو محمد بن نصیر نمیریاند که وی افکار غالیانه داشته و اعمالش متناسب با عقاید فرقه اهل بود[۸].
اساس مذهب اهل حق
اساس مذهب اهل حق، کوشش برای «وصول» به حق و خداوند میباشد و در این راه نخست باید مرحله «شریعت» آداب و مراسم ظاهری دین را انجام دهند و در مرحله «طریقت» رسوم عرفانی را درک کنند و در مرحله معرفت، شناخت خداوند را طی کنند و در مرحله «حقیقت» وصول به خداوند را تجربه کنند[۹].
آداب و رسوم
از نشانههای خاص اهل حق کوتاه نکردن موی «شارب» است، یعنی سبیل خود را کوتاه نمیکنند تا بلند شود به حدی که لب بالا را بپوشاند. آنان «شارب» را معرف مسلک حقیقت میدانند و معتقدند که شاه ولایت علی (علیهالسّلام) نیز شارب خود را نمیزده است. از این جهت زدن شارب را گناهی بزرگ میدانند[۱۰].
دامنه جغرافیایی
مرکز اصلی طوایف اهل حق تا قرن هفتم هجری در لرستان بود، سپس این مرکزیت به مناطق غربی کردستان و کرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف کرد گوران و قل خانی و اکثر طوایف سنجابی و شاخههایی از طایفه کلهر و زنگنه و ایلات عثمانه وند و جلالوند که در شهرهای غربی ایران از جمله قصر شیرین، سر پل ذهاب، کرند، صحنه و هلیلان ساکن و اهل حق هستند. علاوه، گروهی در لرستان و در مناطق دلفان و پشت کوه، در میان ایلات لکستان و سکوند زندگی میکنند و گروهی در آذربایجان و تبریز به خصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچی در نزدیکی تبریز، مراغه هستند و بخشی در حوالی قزوین و تهران مثل بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین سکونت دارند و عده دیگر در شمال و در منطقه کلاردشت مازندران بسر میبرند. با این حال اهل حق در مناطق فارس و خراسان یافت میشوند. اما در بیرون از مرزهای ایران گروه فراوانی از اهل حق، در شهرهای سلیمانیه، کرکوک، موصل، خانقین و در نواحی کردنشین ترکیه و نیز قفقاز و آذربایجان شوروی و سوریه حضور دارند. پیروان اهل حق، غالبا چادرنشین و ده نشیناند[۱۱].
اعتقادات
اساس مذهب اهل حق بر اقوال غلاة شیعه و اسماعیلیه و فرقه امامیه اثنی عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند دراویش، دارای حلقات ذکر و سر سپردن هستند و مقداری از عقاید خود را از اساطیر عوام فراگرفتهاند. این سخن که میگویند خداوند در ازل در «درّی» پنهان بود، برگرفته از عقاید مانوی است. اهل حق عقیده «تناسخ» توسط اسماعیلیان و آنها از هندیان گرفتهاند و تحت تاثیر دین زرتشتی، عالم را به دو قسمت «الهی» و «اهریمنی» تقسیم میکنند و کشتن خروس را از عادات یهود گرفتهاند. به عقیده این جماعت، اساس مذهبشان حقیقتی است که سبب و علت خلقت موجودات شده است. دین آنان آکنده از اسرار است. سرّی که خداوند به پیامبران گفته و آن سر «نبوت» است که از آدم ابوالبشر آغاز شده است و به حضرت محمد (صلّیالله علیه وآله) که خاتم پیامبران است ختم میشود. از آنپس، این سرّ به نام سرّ «امامت» که حضرت محمد (صلّیالله علیه وآله) به علی (علیهالسّلام) گفته است و از او تا دوازدهمین امام که مهدی موعود (صلّیالله علیه وآله) باشد، امتداد دارد. پس از غیبت امام دوازدهم، این سر به پیروان و اقطاب ایشان که یکی پس از دیگری می آیند، گفته میشود. مذهب ایشان مجموعهای است از آراء و عقایدی که تحت تأثیر افکار اسلامی، زردشتی، یهودی، مسیحی، مهرپرستی، مانوی، هندی و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهای دینی اهل حق، اجرای سه بوخت یا سه اصل اخلاقی زرتشتی، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» میباشد، از واجبات است. تناسخ و حلول «تناسخ» یعنی حلول روح از قالبی به قالب دیگر در مذهب اهل حق، سنگ بنای عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. به عقیده ایشان، در تن هر کسی ذره ای از ذرات الهی موجود است و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش میباشد و آن را گردش مظهر به مظهر مینامند. دراینباره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپیاند و میگویند هر بار خداوند با چند تن از فرشتگان مقربش به صورت اتحاد در بدنهای خاکی «حلول» می نماید. این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است که آن را به فارسی جامه و به ترکی «دون» میگویند و همان است که در فلسفه برهمایی هندوئی «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است «خداوند در ازل درون درّی می زیست و سپس برای نخستین بار تجسم یافت و به صورت شخصی به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد و بار دوم به صورت علی (علیهالسلام) ظاهر گشت.»
در کتب مذهبی ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید و باکی از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمی، شبیه به پنهان شدن مرغابی زیر آب است. یعنی در جایی پنهان می شود و در جای دیگر سر بر میدارد. منظور از این «تناسخ» و جا به جا شدن و از بدنی به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمی از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته ای ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک میگویند، در ابدان دیگران تجسم می پذیرد. همان طور که خداوند در هفت صورت تجلی میکند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلی مینمایند. چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشته ای به صورت سلمان و در عهد خاوندگار فرشتهای به صورت بنیامین در آمد. در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند. سر سپردن، یعنی سر تسلیم و رضا به درگاه حق فرود آوردن و در پیش پیر، دلیل عهد و میثاق بستن از آئین اهل حق است. هر کودکی اعم از پسر یا دختر باید در نزد پیر دلیل سر بسپرد. از اصول سرسپردن، شکستن یک عدد جوز هندی است و برای شکستن جوز، تشریفات خاصی در «جمخانه» برگزار میشود. نذر و نیاز از واجبات مذهب اهل حق است که باید در ظرف هفته یا ماه یا فصل یا سال یک بار به جای آورده شود. مراسم دیگر، قربانی کردن است که در اصطلاح خود آن را کردار میخوانند. قربانی باید از حیوانات نر مانند گاو نر یا گوسفند یا خروس باشد که آنها را برای این امر پرورش داده باشند. اهل حق به گرفتن روزه سخت پای بندند، ولی روزه واجب ایشان از سه روز تجاوز نمیکند و فصل آن زمستان است و پس از آن عید میگیرند. دشمنان ایشان برای تحقیر و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغ کشان) و خروسکشان خوانند[۱۲].
منابع اهل حق
اهل حق دارای کتابهای مذهبی هستند. یکی از کتابهای مذهبی ایشان «فرقان الاخبار» است که به نثر نوشته شده و مولف آن، حاج نعمت الله جیحونآبادی متخلص به مجرم است. وی پسر میرزا بهرام مکری بود که در سال 1288 هجری قمری در دیه جیحون آباد واقع در بخش دینور از ناحیه کرمانشاهان زاده شد و پس از سیر و سلوک، در 1338 هجری قمری در جیحون آباد در گذشت. حاج نعمتالله جیحونآبادی کتابی دیگر به نام «شاهنامه حقیقت» دارد که در اسرار مذهب اهل حق، به زبان شعر سخن گفته است. یکی دیگر از کتابهای اهل حق، کتاب «سرانجام» است. این کتاب را کلام خزانه نیز میگویند که هنگام نیاز با آهنگ خاصی همراه با طنبور خوانده میشود. این کلامها به گویش کردی گورانی است.[۱۳].
پانویس
- ↑ محمد محمدی، پژوهشی دقیق در اهل حق، انتشارات موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، چ اول، سال ۱۳۸۴ ش، ص۳۲.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، انتشارات دارالکتب العلمیة، چ اول، سال ۱۴۱۵ ق، ج۶ ، ص ۳۹۸.
- ↑ حسن بن علی طبری، اسرار الامامة، ص۲۵۰.
- ↑ عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، انتشارات مجلس دائرة المعارف العثمانیة، حیدرآباد، سال ۱۹۶۲ م، چ اول، ج ۵، ص ۴۹۸.
- ↑ موسی نوبختی، فرق الشیعة، قم، انشارات مکتبة الفقیه، ص ۴۱.
- ↑ ابن ابی الحدید المعتزلی، شرح نهجالبلاغة، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، سال ۱۴۰۴ ق، ج ۵، ص ۶.
- ↑ ابن ابی العزّ الحنفی، شرح العقیدة الطحاویة، بیروت، انتشارات مکتب الاسلامی، چ چهارم، سال ۱۳۹۱ ق، ص ۴۹۰.
- ↑ محمد محمدی، پژوهشی دقیق در اهل حق، انتشارات موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، سال ۱۳۸۴ ش، ص ۳۳.
- ↑ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1374 ش، ص 79 با ویرایش و اصلاح گسترده عبارات.
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ همان.