ابلقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی «ابلقيه‏ طبرى مى‏نويسد: ابلقيه گروهى از «راونديه» بودند، كه پيرو مردى پيس شد...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
ابلقيه‏
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
طبرى مى‏نويسد: ابلقيه گروهى از «راونديه» بودند، كه پيرو مردى پيس شدند كه او را به زبان عرب ابلق مى‏گفتند.
| عنوان = ابلقیه
وى از غلاة راوند بود، و درباره‏
| تصویر =
                        فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 14
| توضیح تصویر =
آل عباس غلو مى‏كرد. او مى‏گفت: روحى كه در عيسى بن مريم وجود داشت در على (ع) بن أبي طالب و ديگر ائمه شيعه حلول كرد، و از ابدان ايشان به بدن ابراهيم بن محمد امام عباسى درآمد، و سپس در ابو جعفر منصور «حلول» كرد و همه ايشان خدايانند.
| نام = ابلقیه
وى تمام چيزهاى حرام و ناروا را حلال و روا مى‏دانست. گروهى از پيروان خود را به خانه خويش دعوت مى‏كرد و به آنان مى‏خورانيد و مى‏نوشانيد و آنان را با زن خويش همبستر مى‏ساخت، تا اين كه اسد بن عبد اللّه القسرى البجلى بر وى دست يافت و او و كسانش را بكشت. طبرى مى‏گويد: پيروان او تا زمان وى وجود داشتند.
| نام رایج =
ايشان ابو جعفر منصور را جانشين ابراهيم امام دانسته و مى‏پرستيدند و او را خدا مى‏دانستند، و به كاخ سبز او در آمدند و بر بام رفته و بمانند آن كه قصد پرواز دارند خود را از بالاى كاخ بر زمين مى‏افكندند و خويشتن را هلاك مى‏ساختند. جماعتى از ايشان سلاح پوشيده فرياد يا ابا جعفر بر مى‏داشتند و مى‏گفتند: اى ابا جعفر «انت، انت» تو همان توئى، يعنى تو خدايى تا آن كه روزى ابو جعفر منصور با عده‏اى از لشكريان خويش بر آنان كه با سلاح بر او خروج كرده بودند بتافت، و آنان را از دم شمشير بگذرانيد. ظاهرا اين فرقه با همان «راونديه» از غلاة شيعه بنى عباس باشند، و آنان را به مناسبت اعتقاد به الوهيت ابراهيم بن محمّد امام، ابراهيميه نيز مى‏گويند.-: راونديه.
| تاریخ شکل گیری =
تاريخ الرسل و الملوك، ج 10، ص 418 حوادث سال 158 ه.
| قرن شکل گیری =
تلبيس ابليس، ص 102.
| مبدأ شکل گیری =
| موسس =
| عقیده =غالی 
}}
'''ابلقیه''' شاخه‌ای از «[[راوندیه]]» هستند که پس از قتل [[ابومسلم خراسانی]] به دست [[منصور عباسی|منصور‌ عباسی]]؛ در قالب فرقه‌ای مذهبی و  به دست ایرانیان تأسیس شد.
 
== تاریخچه ==
موسس این فرقه مردی پیس بود که در زبان عربی به معنای ابلق است. وی از غُلاة راوند بود و درباره‏ آل‌عباس غلوّ می‌‏کرد. می‏‌گفت روحی که در [[حضرت عیسی|عیسی‌بن‌مریم]] وجود داشت، در [[علی بن ابی‌طالب|علی‌ بن‌ أبی‌طالب (علیه‌السّلام)]] و دیگر امامان شیعه حلول کرد و از بدن‌های ایشان به بدن ابراهیم‌بن‌محمد امام عباسی درآمد و سپس در ابوجعفر منصور «حلول» کرد و همه ایشان خدایانند.
 
وی تمام چیزهای [[حرام]] و ناروا را [[حلال]] و روا می‌دانست. گروهی از پیروان خود را به خانه خویش دعوت می‏‌کرد و به آنان می‌خورانید و می‌نوشانید و آنان را با زن خویش همبستر می‌‏کرد تا اینکه اسد‌بن‌عبداللّه القسری‌البجلی بر وی دست یافت و او و کسانش را کُشت. طبری می‌‏گوید: پیروان او تا زمان وی وجود داشتند. ایشان ابوجعفر منصور را جانشین ابراهیم امام دانسته و می‏‌پرستیدند و او را خدا می‌دانستند و به کاخ سبز او در‌آمدند و بر بام رفته و بمانند آنکه قصد پرواز دارند، خود را از بالای کاخ بر زمین می‌‌افکندند و خویشتن را هلاک می‌کردند. جماعتی از ایشان سلاح پوشیده فریاد یا اباجعفر بر‌می‌داشتند و می‏‌گفتند: ای اباجعفر! «انت، انت» تو همان تویی، یعنی تو خدایی تا آنکه روزی ابوجعفر منصور با عده‌ای از لشکریان خویش بر آنان که با سلاح بر او خروج کرده بودند بتافت و آنان را از دم شمشیر بگذرانید. ظاهرا این فرقه با همان «راوندیه» از غُلاة طرفدار بنی‌عباس باشند و آنان را به مناسبت اعتقاد به الوهیت ابراهیم‌بن‌محمّد امام، ابراهیمیه نیز می‏‌گویند<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 14 با ویرایش و تغییرات اندک در برخی از جملات.</ref>.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{فرق و مذاهب}}
 
[[رده:فرق و مذاهب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۲۰

ابلقیه
نامابلقیه
عقیدهغالی

ابلقیه شاخه‌ای از «راوندیه» هستند که پس از قتل ابومسلم خراسانی به دست منصور‌ عباسی؛ در قالب فرقه‌ای مذهبی و به دست ایرانیان تأسیس شد.

تاریخچه

موسس این فرقه مردی پیس بود که در زبان عربی به معنای ابلق است. وی از غُلاة راوند بود و درباره‏ آل‌عباس غلوّ می‌‏کرد. می‏‌گفت روحی که در عیسی‌بن‌مریم وجود داشت، در علی‌ بن‌ أبی‌طالب (علیه‌السّلام) و دیگر امامان شیعه حلول کرد و از بدن‌های ایشان به بدن ابراهیم‌بن‌محمد امام عباسی درآمد و سپس در ابوجعفر منصور «حلول» کرد و همه ایشان خدایانند.

وی تمام چیزهای حرام و ناروا را حلال و روا می‌دانست. گروهی از پیروان خود را به خانه خویش دعوت می‏‌کرد و به آنان می‌خورانید و می‌نوشانید و آنان را با زن خویش همبستر می‌‏کرد تا اینکه اسد‌بن‌عبداللّه القسری‌البجلی بر وی دست یافت و او و کسانش را کُشت. طبری می‌‏گوید: پیروان او تا زمان وی وجود داشتند. ایشان ابوجعفر منصور را جانشین ابراهیم امام دانسته و می‏‌پرستیدند و او را خدا می‌دانستند و به کاخ سبز او در‌آمدند و بر بام رفته و بمانند آنکه قصد پرواز دارند، خود را از بالای کاخ بر زمین می‌‌افکندند و خویشتن را هلاک می‌کردند. جماعتی از ایشان سلاح پوشیده فریاد یا اباجعفر بر‌می‌داشتند و می‏‌گفتند: ای اباجعفر! «انت، انت» تو همان تویی، یعنی تو خدایی تا آنکه روزی ابوجعفر منصور با عده‌ای از لشکریان خویش بر آنان که با سلاح بر او خروج کرده بودند بتافت و آنان را از دم شمشیر بگذرانید. ظاهرا این فرقه با همان «راوندیه» از غُلاة طرفدار بنی‌عباس باشند و آنان را به مناسبت اعتقاد به الوهیت ابراهیم‌بن‌محمّد امام، ابراهیمیه نیز می‏‌گویند[۱].

پانویس

  1. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 14 با ویرایش و تغییرات اندک در برخی از جملات.