تجانیه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'شاخه ای' به 'شاخهای') |
|||
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب | |||
| عنوان =تجانیه( تحینیه) | |||
| تصویر = | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام =تجانیه( تحینیه) | |||
| نام رایج = | |||
| تاریخ شکل گیری = 1196 هجری قمری | |||
| قرن شکل گیری =قرن دوازدهم هجری قمری | |||
| مبدأ شکل گیری =مراکش | |||
| موسس = ابوالعباس احمدبنمحمد بنالمختار بنسالم تجانی | |||
| عقیده = صوفی گری، انحراف از عقاید حقه و ادعاهای ماورایی | |||
}} | |||
'''تجانیه''' یا تحینیه به کسر تا، نام طریقهای از فرقههای «[[صوفیه]]» است. | |||
== | == موسس == | ||
موسس این فرقه شخصی به نام ابوالعباس احمدبنمحمد بنالمختار بنسالم تجانی (1150- 1230 ه) است. | |||
==عقاید== | == شرح حال == | ||
هیچ گونه زهد و ریاضت و قوانین دشوار وجود ندارد، بلکه بیش از همه | احمد تجانی در سال ۱۱۵۰ هجریقمری در منطقهای به نام عینماضی در جنوب [[الجزایر]] به دنیا آمد. وی مدعی بود که به دلیل ازدواج یکی از اجدادش با زنی از قبیله بنیتوجین در [[مراکش]] تجانی نام گرفته است. وی همچنین خود را از نسل [[امامحسن علیهالسلام]] و از فرزندان [[نفسزکیّه]] میدانست اگرچه این فقط یک ادعا از طرف اوست و در صحت آن تردید وجود دارد.<ref>علی بن محمد دخیل اللّه، ''مختصر التجانیّه''، ریاض، سال 1401 ق، ج ۱، ص۴۰ـ ۴۱.</ref> | ||
<ref>محمد طه ولی، ''المسجد فی الاسلام''، بیروت، سال 1409 ق، ج ۱، ص ۱۰۱.</ref> | |||
وی در ادامه به تلمسان رفت و پس از آن [[مکه]] و [[مدینه]] را در سال 1186 هجری زیارت کرد و در [[قاهره]] با مشورت مردی که او را محمود کردی میخواندند طریقه جدیدی در تصوف ایجاد کرد و آن طریقه فرقهای از «[[خلوتیه]]» به شمار میرود. سپس به مغرب بازگشت و در منطقه بوسمغون که در صحرا واقع است مقام یافت ودر آنجا مدعی شد که از جانب پیامبر خدا رسول مصطفی (ص) برای دعوت به طریقه جدید خود مبعوث شده است.<ref> محمد جواد مشکور، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، انشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 122.</ref> | |||
تجانی پس از مدتی از طریقت خلوتیه و سایر طریقهها فاصله گرفت و در سال ۱۱۹۶هجریقمری طریقت مستقل خود را به وجود آورد.<ref>ابونصر، ''تیجانیه''، ج ۱، ص ۱۸ـ۱۹.</ref><ref>ابوالقاسم سعداللّه قماری، ''تاریخ الجزائر الثّقافی''، بیروت، سال 1998 م، ج ۴، ص ۱۹۳.</ref> | |||
با اینحال برخی تجانیه را شاخهای از خلوتیه شمردهاند.<ref>احمد عطیة اللّه، ''القاموس الاسلامی''، قاهره، سال 1383 ق، ص ۱۳۹۶.</ref> | |||
<ref>عبدالمنعم حفنی، ''الموسوعة الصّوفیّه اعلام التّصوّف والمنکرین علیه والطرق الصوفیّة''، ذیل مادّه، قاهره، سال ۱۴۱۲ ق.</ref> | |||
تجانی نامی از شجره طریقت خود نبرده است بلکه مدعی بود که به طور مستقیم از [[پیامبر صلوات الله علیه]] تعلیم میگیرد. | |||
بنابراین، به نظر تجانیه، تقدیس و قدرت معنوی این طریقت از طریق مشایخ قبلی به دست نیامده، بلکه محدود و منحصر به [[پیامبراسلام]] و احمد تجانی است. ازینرو، تجانیه خود را طریقه احمدیه یا محمدیه نیز مینامند.<ref>ابونصر، ''همان''، ص ۳۷ـ ۳۸.</ref> مهاجرت تجانی از ابی سمغون به فاس نقطه عطفی در تاریخ طریقت تجانیه بود. | |||
وی قبل از آن که به فاس برود به مولای سلیمان، امیر مغرب پیام داد که به سبب آزار و بیعدالتی ترکهای عثمانی میخواهد به او پناه ببرد و سلیمان برای او خانه و مقرری ماهانه در نظر گرفت.<ref>ابونصر، ''همان''، ص ۱۸ـ۱۹.</ref> <ref>ابونصر، ''همان''، ص ۲۰.</ref> <ref>ابونصر، ''همان''، ص ۲۲.</ref> <ref>علی بن محمد دخیل اللّه، ''همان''، ص ۴۷ .</ref> وی تا پایان حیاتش در فاس بود و از آن جا مریدانش را برای تبلیغ طریقت به نقاط دیگر می فرستاد. پیروان طریقه او را احباب میگویند و غالبا مشغول به ذکرند و هر روز صد بار در اوقات معین ذکر میگویند زیرا معتقدند که ذکر از اصول مذهب ایشان به شمار میرود و علاوه، پیروان این فرقه حق پیوستن به فرقههای دیگر را ندارند.قبر ابوالعباس تجانی در فاس که از بلاد مغرب (مراکش) است، زیارتگاه پیروان این فرقه میباشد. | |||
پیروان این طریقه پیش از آن که به [[مکه]] مشرف شوند بر خود واجب میدانند که نخست مرقد او را زیارت نمایند.<ref>محمد جواد مشکور، ''همان''.</ref>. | |||
== عقاید == | |||
هیچ گونه زهد و ریاضت و قوانین دشوار وجود ندارد، بلکه بیش از همه چیز، بر نیاز به واسطه معنوی میان خدا و انسان تأکید میشود. | |||
به عقیده آنان احمد تجانی خود را «غوث» یا «قطب الاقطاب» و «خاتم الاولیاء المحمدیه» خوانده و ازاین رو از همه اولیا برتر است و فقط او و جانشینانش، واسطه هستند. | به عقیده آنان احمد تجانی خود را «غوث» یا «قطب الاقطاب» و «خاتم الاولیاء المحمدیه» خوانده و ازاین رو از همه اولیا برتر است و فقط او و جانشینانش، واسطه هستند. | ||
همچنین | همچنین معتقدند که احمد تجانی به پیروانش اطمینان داده که ثروت در دنیا و نجات و رستگاری در آخرت را نصیبشان خواهد کرد. ازین رو آنان به اظهار ارادت یا توسل به شیوخ دیگر نیازی ندارند و نباید به زیارت قبور اولیای دیگر بروند. | ||
هرکس چنین کاری بکند، طریقت تجانیه را ترک گفته است و دچار «سوء عاقبت» نیز خواهد شد. <ref>علی بن محمد دخیل اللّه، | هرکس چنین کاری بکند، طریقت تجانیه را ترک گفته است و دچار «سوء عاقبت» نیز خواهد شد. <ref>علی بن محمد دخیل اللّه، ''همان''، ص ۱۶۷.</ref> <ref>''همان''، ص ۱۹۸ـ ۱۹۹.</ref> | ||
<ref> | <ref>''همان''، ص ۲۱۱.</ref> <ref>ابونصر، ''همان''، ص ۳۹.</ref> <ref>ابونصر، ''همان''، ص ۴۷.</ref> | ||
پیروان تجانیه | پیروان تجانیه درباره احمد تجانی عقاید مبالغهآمیزی دارند، از جمله معتقدند که هر کسب او را ببیند، خصوصا در روزهای جمعه و دوشنبه، حتی اگر بی دین و کافر باشد، بخشیده میشود.<ref>علی بن محمد دخیل اللّه، ''همان''، ص ۲۳۸ـ۲۳۹.</ref> | ||
<ref>ابونصر، | <ref>ابونصر، ''همان''، ج ۱، ص ۴۴.</ref> نزد تجانیه زیارت قبور مشایخ مربوط به این فرقه اهمیت فراوانی دارد. | ||
== | == شاگردان تجانی == | ||
تجانی دارای شاگردانی بوده که توانستند طریقت او را گسترش دهند و نام برخی از آنها عبارت است از: | |||
1.سیدابراهیم ریاحی (متوفی 1266), مفتی و شاعر تونسی. 2. محمدحافظ مختار اهل موریتانی. 3. | |||
ابونصر، 4. حاجی عمر فُوتی اهل مالی و رهبر دینی و نظامی جهاد با فرانسوی ها و مؤسس دولت تجانی در سودان. 5. ابراهیم انیاس، اهل سودان. 6. و عبدالرحمان شَنقیطی. | |||
<ref>علی بن محمد دخیل اللّه، ''همان''، ص 70.</ref> | |||
== پانویس == | |||
[[رده: | {{پانویس }} | ||
[[رده: مذاهب | {{فرق و مذاهب}} | ||
[[رده:صوفیه]] | |||
[[رده:فرق و مذاهب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۵:۲۳
تجانیه( تحینیه) | |
---|---|
![]() | |
نام | تجانیه( تحینیه) |
موسس | ابوالعباس احمدبنمحمد بنالمختار بنسالم تجانی |
عقیده | صوفی گری، انحراف از عقاید حقه و ادعاهای ماورایی |
تجانیه یا تحینیه به کسر تا، نام طریقهای از فرقههای «صوفیه» است.
موسس
موسس این فرقه شخصی به نام ابوالعباس احمدبنمحمد بنالمختار بنسالم تجانی (1150- 1230 ه) است.
شرح حال
احمد تجانی در سال ۱۱۵۰ هجریقمری در منطقهای به نام عینماضی در جنوب الجزایر به دنیا آمد. وی مدعی بود که به دلیل ازدواج یکی از اجدادش با زنی از قبیله بنیتوجین در مراکش تجانی نام گرفته است. وی همچنین خود را از نسل امامحسن علیهالسلام و از فرزندان نفسزکیّه میدانست اگرچه این فقط یک ادعا از طرف اوست و در صحت آن تردید وجود دارد.[۱]
[۲] وی در ادامه به تلمسان رفت و پس از آن مکه و مدینه را در سال 1186 هجری زیارت کرد و در قاهره با مشورت مردی که او را محمود کردی میخواندند طریقه جدیدی در تصوف ایجاد کرد و آن طریقه فرقهای از «خلوتیه» به شمار میرود. سپس به مغرب بازگشت و در منطقه بوسمغون که در صحرا واقع است مقام یافت ودر آنجا مدعی شد که از جانب پیامبر خدا رسول مصطفی (ص) برای دعوت به طریقه جدید خود مبعوث شده است.[۳] تجانی پس از مدتی از طریقت خلوتیه و سایر طریقهها فاصله گرفت و در سال ۱۱۹۶هجریقمری طریقت مستقل خود را به وجود آورد.[۴][۵] با اینحال برخی تجانیه را شاخهای از خلوتیه شمردهاند.[۶] [۷] تجانی نامی از شجره طریقت خود نبرده است بلکه مدعی بود که به طور مستقیم از پیامبر صلوات الله علیه تعلیم میگیرد. بنابراین، به نظر تجانیه، تقدیس و قدرت معنوی این طریقت از طریق مشایخ قبلی به دست نیامده، بلکه محدود و منحصر به پیامبراسلام و احمد تجانی است. ازینرو، تجانیه خود را طریقه احمدیه یا محمدیه نیز مینامند.[۸] مهاجرت تجانی از ابی سمغون به فاس نقطه عطفی در تاریخ طریقت تجانیه بود. وی قبل از آن که به فاس برود به مولای سلیمان، امیر مغرب پیام داد که به سبب آزار و بیعدالتی ترکهای عثمانی میخواهد به او پناه ببرد و سلیمان برای او خانه و مقرری ماهانه در نظر گرفت.[۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] وی تا پایان حیاتش در فاس بود و از آن جا مریدانش را برای تبلیغ طریقت به نقاط دیگر می فرستاد. پیروان طریقه او را احباب میگویند و غالبا مشغول به ذکرند و هر روز صد بار در اوقات معین ذکر میگویند زیرا معتقدند که ذکر از اصول مذهب ایشان به شمار میرود و علاوه، پیروان این فرقه حق پیوستن به فرقههای دیگر را ندارند.قبر ابوالعباس تجانی در فاس که از بلاد مغرب (مراکش) است، زیارتگاه پیروان این فرقه میباشد. پیروان این طریقه پیش از آن که به مکه مشرف شوند بر خود واجب میدانند که نخست مرقد او را زیارت نمایند.[۱۳].
عقاید
هیچ گونه زهد و ریاضت و قوانین دشوار وجود ندارد، بلکه بیش از همه چیز، بر نیاز به واسطه معنوی میان خدا و انسان تأکید میشود. به عقیده آنان احمد تجانی خود را «غوث» یا «قطب الاقطاب» و «خاتم الاولیاء المحمدیه» خوانده و ازاین رو از همه اولیا برتر است و فقط او و جانشینانش، واسطه هستند. همچنین معتقدند که احمد تجانی به پیروانش اطمینان داده که ثروت در دنیا و نجات و رستگاری در آخرت را نصیبشان خواهد کرد. ازین رو آنان به اظهار ارادت یا توسل به شیوخ دیگر نیازی ندارند و نباید به زیارت قبور اولیای دیگر بروند. هرکس چنین کاری بکند، طریقت تجانیه را ترک گفته است و دچار «سوء عاقبت» نیز خواهد شد. [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸] پیروان تجانیه درباره احمد تجانی عقاید مبالغهآمیزی دارند، از جمله معتقدند که هر کسب او را ببیند، خصوصا در روزهای جمعه و دوشنبه، حتی اگر بی دین و کافر باشد، بخشیده میشود.[۱۹] [۲۰] نزد تجانیه زیارت قبور مشایخ مربوط به این فرقه اهمیت فراوانی دارد.
شاگردان تجانی
تجانی دارای شاگردانی بوده که توانستند طریقت او را گسترش دهند و نام برخی از آنها عبارت است از: 1.سیدابراهیم ریاحی (متوفی 1266), مفتی و شاعر تونسی. 2. محمدحافظ مختار اهل موریتانی. 3. ابونصر، 4. حاجی عمر فُوتی اهل مالی و رهبر دینی و نظامی جهاد با فرانسوی ها و مؤسس دولت تجانی در سودان. 5. ابراهیم انیاس، اهل سودان. 6. و عبدالرحمان شَنقیطی. [۲۱]
پانویس
- ↑ علی بن محمد دخیل اللّه، مختصر التجانیّه، ریاض، سال 1401 ق، ج ۱، ص۴۰ـ ۴۱.
- ↑ محمد طه ولی، المسجد فی الاسلام، بیروت، سال 1409 ق، ج ۱، ص ۱۰۱.
- ↑ محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 122.
- ↑ ابونصر، تیجانیه، ج ۱، ص ۱۸ـ۱۹.
- ↑ ابوالقاسم سعداللّه قماری، تاریخ الجزائر الثّقافی، بیروت، سال 1998 م، ج ۴، ص ۱۹۳.
- ↑ احمد عطیة اللّه، القاموس الاسلامی، قاهره، سال 1383 ق، ص ۱۳۹۶.
- ↑ عبدالمنعم حفنی، الموسوعة الصّوفیّه اعلام التّصوّف والمنکرین علیه والطرق الصوفیّة، ذیل مادّه، قاهره، سال ۱۴۱۲ ق.
- ↑ ابونصر، همان، ص ۳۷ـ ۳۸.
- ↑ ابونصر، همان، ص ۱۸ـ۱۹.
- ↑ ابونصر، همان، ص ۲۰.
- ↑ ابونصر، همان، ص ۲۲.
- ↑ علی بن محمد دخیل اللّه، همان، ص ۴۷ .
- ↑ محمد جواد مشکور، همان.
- ↑ علی بن محمد دخیل اللّه، همان، ص ۱۶۷.
- ↑ همان، ص ۱۹۸ـ ۱۹۹.
- ↑ همان، ص ۲۱۱.
- ↑ ابونصر، همان، ص ۳۹.
- ↑ ابونصر، همان، ص ۴۷.
- ↑ علی بن محمد دخیل اللّه، همان، ص ۲۳۸ـ۲۳۹.
- ↑ ابونصر، همان، ج ۱، ص ۴۴.
- ↑ علی بن محمد دخیل اللّه، همان، ص 70.