جارودیه

از ویکی‌وحدت
جارودیه
نامجارودیه
تاریخ شکل گیری2 ق، ۲ ش‌، ۶۲۳ م
موسسابوالنجم زیاد بن منذر عبدی معرف به «ابوالجارود»
عقیدهپیامبر اسلام، امام علی را به وصف امامت منصوص کرده

جارودیه یا «سرحوبیه» از فرق «زیدیه»اند که پیروان «ابوالجارود» یا ابوالنجم زیاد بن منذر عبدی بودند. ابوالجارود خود از علمای «زیدیه» بود.

تاریخچه

کشّی می‏‌نویسد ابوعبداللّه امام جعفر صادق (علیه‌السّلام)، زیاد بن المنذر اعمی ابوالجارود را ملقب به سرحوب کرد (سرحوبیه) و او را از دروغگویان دانست. نجاشی می‌نویسد که زیاد بن منذر ابوالجارود همدانی الخارقی اعمی کوفی که کور مادرزاد بود از اصحاب ابی جعفر امام محمد باقر (علیه‌السّلام) است. مامقانی می‏‌نویسد که زیاد بن منذر ابوالجارود از مردم خراسان بوده و حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) او را لعنت کرد و فرمود: «انه اعمی القلب و اعمی البصر» یعنی او هم از ظاهر و هم از باطن کور است و او را موثق ندانسته و به سختی‏ نکوهش کرده است[۱].

اعتقادات

جارودیه معتقدند که پیامبر اسلام (صلّی‌الله علیه وآلهامام علی (علیه‌السّلام) را به وصف امامت منصوص کرده است. آنان پس از امامت «زید بن علی بن الحسین» قایل به امامت محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن شدند و بعضی از جارودیه معتقدند که او نمرده یا کشته نشده است، بلکه خروج خواهد کرد. بعضی دیگر «قاسم علوی» صاحب طالقان و ری و برخی «یحیی بن عمر» صاحب کوفه را امام می‌شمردند. بیشتر جارودیه مانند دیگر «زیدیه» معقتدند که هر فاطمی که شمشیر برکشد و قیام کند و سپس مردم را به دین و تقوا دعوت نماید، او امام است.

پیشتر گفته شد که یکی از ائمه «جارودیه» محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن بود و می‌گویند ابوحنیفه با وی بیعت کرد. چون این خبر به منصور خلیفه عباسی رسید وی را به زندان انداخت تا از دنیا رفت. بعد از مرگ محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن، «جارودیه» به امامت محمد بن قاسم بن علی بن الحسین بن علی صاحب طالقان و ری یقین کردند. وی در ایام معتصم خلیفه عباسی گرفتار زندان شد و از دنیا رفت. پس از وی گروهی از «جارودیه» امامت «یحیی بن عمر» صاحب کوفه را پذیرفتند. او نیز در زمان مستعین خلیفه عباسی کشته شد و سر او را نزد محمد بن عبداللّه بن طاهر بردند[۲].

دیدگاه جارودیه درباره مهدویت

ابوعیسی وراق دیدگاه‌های جارودیه را در بارۀ مهدویت به سه دسته تقسیم کرده است:

  1. کسانی که به مهدویت و رجعت محمدبن عبداللّه نفس زکیه (متوفی ۱۴۵) اعتقاد داشته‌اند.
  2. کسانی که به مهدودیت محمدبن قاسم طالقانی (متوفی ۲۱۹) معتقد بودند.
  3. کسانی که یحیی بن عمر را قائم می‌دانستند و منتظر رجعت وی بودند.

دیگر نویسندگان ملل و نحل چون عبدالقاهر بغدادی، مولف (الفرق بین الفرق) جمال‌الدین محمد بن حسین بن حسن رازی، (مؤلف تبصرة العوام) و عبدالکریم شهرستانی، (مولف الملل و النحل) با تفاوت‌‌هایی این مطالب را نقل کرده‌اند. علی بن حسین مسعودی نیز به نقل از ابوعیسی وراق، دربارۀ جارودیه و عقیدۀ آنان در این موضوع که امامت محدود به فرزندان امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است مطالب مختصری آورده است[۳].

پانویس

  1. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 135 با ویرایش و دخل و تصرف اندک در برخی از جملات.
  2. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 135 با ویرایش و دخل و تصرف اندک در برخی از جملات.
  3. https://fa.wikishia.net/view/%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C%D9%87