اثنی عشریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان = اثنی‌عشریه
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام =
| نام رایج = دوازده امامی
| تاریخ شکل گیری =
| قرن شکل گیری =
| مبدأ شکل گیری =
| موسس =
| عقیده = اعتقاد به دوازده امام
}}
'''اثنی‌عشریه''' یا دوازده امامیه، پرجمعیت‏‌ترین فرقه از مجموعه فرقه‌‏‌های [[شیعه]] است. این فرقه معتقدند تعداد امامان دوازه تن است که از [[علی بن ابی‌طالب|حضرت علی (علیه‌السّلام)]] آغاز و به [[حجت بن الحسن (مهدی)|محمد‌بن‌حسن مهدی]] (عجّل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) ختم می‏‌شود.


[[اثنى ‏عشريه]] يا دوازده اماميه پرجمعيت‏ ترين فرقه‏ هاى [[شيعه]] هستند كه معتقد به دوازده امام اند كه از [[حضرت على (ع)]] آغاز مى ‏شود و به [[محمد بن حسن مهدى آل محمّد]] (ص) ختم مى‏ گردد.از همان آغاز ايشان را در مقابل سبعيه يا [[هفت اماميان]] اثنى ‏عشريه خواندند.اثنی عشریه در صحت شمار ائمه خود كه دوازده تن هستند به آيات قرآنى از قبيل: «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً ...» (سوره مائده آیه 12) «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً ...» (سوره اعراف آیه 160) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً ...» ([[سوره توبه]] آیه 36) استناد مى ‏جويند.  
==دلیل نام‌گذاری==
این اصطلاح ابتدا در برابر [[سبعیه]] (هفت‌امامیان) مطرح شد. اثنی‌عشریه در صحت شمار امامان خود که دوازده‌تن هستند، به آیات قرآنی از قبیل: «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً...» (سوره مائده آیه 12) «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً...» (سوره اعراف آیه 160) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً...» [[سوره توبه|(سوره‌ توبه]] آیه 36) استناد می‌کنند.  


==دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه==
==دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه==
برخی از دلایل امامیه بر امامت خاندان‌عترت عبارت است از:


برخى از ادله اماميه بر امامت [[خاندان عترت]] عبارت است از:
1- وجوب [[عصمت]] در امام؛ زیرا اگر امام معصوم نباشد، اطمینان به وی در ابلاغ احکام سلب می‏‌شود. به‌علاوه، امام غیر معصوم ممکن است در امامت و زعامت [[مسلمان|مسلمین]] بر خلاف عدالت رفتار نماید.
1- وجوب [[عصمت]] در امام: زيرا اگر امام معصوم نباشد اطمينان به وى در ابلاغ احكام سلب مى‏ شود، به علاوه ممكن است در امامت و زعامت مسلمين بر خلاف عدالت رفتار نمايد.
2- نصب امام به واسطه رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه امام را مردم تعيين كنند اين اختلاف تشديد مى ‏يابد.
3- امامت خلافت از خدا و رسول است كه قهرا بايد توسط خدا و [[رسول خدا]] خليفه تعيين شود.
4- سيره رسول اكرم در زمان حيات خود بر استخلاف و تعيين جانشين در موارد غيبت خود از [[مدينه]] بود، بنابراين چگونه مى‏ شود، آن حضرت براى بعد از خود جانشين تعيين نكند.
چنان كه در مبحث اماميه گفتيم شيعه اثنى عشرى معتقد به «[[نصّ جلى]]» هستند، يعنى كسانى كه قايل به «نص» و تعيين آشكار شدند و گويند رسول خدا (ص) به «نصّ جلى» در روز [[غدير خم]] حضرت على (ع) را به جانشينى خود برگزيدند و صريحا ايشان را به امامت امت تعيين فرمودند.
ايشان دلايل امامت حضرت على (ع) را بنا بر [[قرآن]] و [[سنت]] چنين بيان مى ‏نمايند: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» <ref>[[سوره مائده]] آیه 55</ref> يعنى، همانا ولى شما خدا است و پيغمبر او و كسانى كه ايمان آوردند و [[نماز]] را به پا می دارند و [[زكات]] مى ‏دهند، در حالى كه [[ركوع]] مى‏ گذارند.«... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ...»  <ref>سوره مائده آیه 3</ref> يعنى،امروز دين را بر شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ...» <ref>سوره مائده آیه 67</ref> يعنى، اى پيغمبر برسان آنچه را كه به تو از سوى پروردگارت نازل شده و اگر چنين نكنى پيغام او را نرسانيده باشى، خداوند تو را از گزند مردم نگاه مى ‏دارد.و ديگر آيه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ ...»<ref>سوره تحريم آیه 4</ref> يعنى اگر عليه او هم پشت( هم پیمان) شوند پس همانا خدا و [[جبرئيل]] و [[مؤمنان]] نيكوكار يار و ياور اويند.
ديگر آيه [[مباهله]] است كه فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ»  <ref>سوره آل عمران آیه 61</ref> يعنى، اى پيغمبر بگو بياييد تا پسران خود و پسران شما و زنان مان و زنان شما و خودهاي مان و خودهاي تان را بخوانيم، سپس زارى كنيم و نفرين خداى را بر دروغ گويان بفرستيم.گويند: مقصود همه اين آيات ولايت حضرت على (ع) است، همچنين به احاديثى از اين قبيل استناد مى ‏نمايند: «انت الخليفة من بعدى و انت وصيى و قاضى دينى»، يعنى تو پس از من جانشين منى، تو وصى و وام ‏گذار من‏ هستى. «و سلّموا عليه بامرة المؤمنين»، يعنى او را به اميرى مؤمنان سلام دهيد.  «و اقضاكم على»، بهترين قاضى در ميان شما حضرت على (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطيعوه»، از او بياموزيد و به او نياموزيد. «و من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، هر كه من مولاى او هستم على (ع) نيز مولاى اوست. «انت منّى بمنزلة [[هارون]] من [[موسى]] الّا انه لا نبى بعدى»، تو در نزد من مانند هارونى در پيش موسى، جز اين كه پيغمبرى بعد از تو نيست.


==ميراث ائمه==
2- نصب امام برای رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه از سوی مردم تعیین شود، موجب تشدید اختلاف می‌شود.


طرفداران «نصّ جلى» مى ‏گويند كه: حضرت على (ع) پيش از آن كه به شهادت برسند «كتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، [[امام حسن (ع)]] تحويل دادند و در حضور اهل بيت و بزرگان شيعه فرمودند: اى فرزندم، رسول اللّه (ص) به من فرمودند كه شما را وصى خود كنم و كتاب و سلاح خويش را همان طور كه پيغمبر (ص) به من عطا فرمودند به شما بسپارم. به من فرمودند كه به شما سفارش كنم كه هرگاه شما را دعوت حق فرارسد آن ها را به‏
3- امامت به معنای [[خلیفه|خلافت]] از سوی خداوند و رسول است که قهرا باید توسط خداوند و [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول خدا (صلّی‌الله علیه وآله]])، خلیفه تعیین شود.
[[حضرت حسين (ع)]] بسپارى. سپس روى به حضرت حسين (ع) كرده گفت: پيغمبر خدا (ص) به شما سفارش كرده كه وديعه امامت را هم چنان به فرزند خود [[حضرت على بن حسين (ع)]] بسپارى و در باره حضرت على بن حسين (ع) فرمودند كه او نيز وديعه امامت را به فرزند خود [[حضرت محمد بن على (ع)]] بسپارد.
 
نام دوازده امام شيعه اثنى‏ عشريه از اين قرار است:
4- سیره رسول‌اکرم (صلّی‌الله علیه وآله) در زمان حیات خود بر تعیین جانشین در موارد غیبت خود از [[مدینه]] بود، بنابراین، چگونه می‏‌شود آن حضرت برای بعد از خود جانشین تعیین نکند.
1- امام على بن أبي طالب (ع) شهادت 40 ه.
 
2- امام حسن به على (ع) شهادت 49 ه
شیعه اثنی‌عشری معتقد به «[[نص جلی|نصّ‌ جلیّ]]» هستند، یعنی کسانی که قائل به «نصّ» و تعیین آشکار امام شدند و معتقدند که رسول‌خدا (صلّی‌الله علیه وآله) با «نصّ‌جلیّ» در روز [[غدیر|غدیر‌خم]]ّ امام علی (علیه‌السّلام) را به جانشینی خود برگزید و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمود.
3- امام حسين بن على (ع) شهادت 61 ه
ایشان دلایل امامت حضرت علی (علیه‌السّلام) را بنا‌بر [[قرآن]] و [[سنت]] چنین بیان می‌‏نمایند: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» <ref> سوره مائده آیه 55</ref> یعنی، همانا ولیّ شما خداوند است و پیامبر او و کسانی که ایمان آوردند و [[نماز]] را به پا می‌دارند و [[زکات]] می‌‏دهند، در حالی‌که اهل [[رکوع]] هستند. «... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی...» <ref>سوره مائده آیه 3</ref> یعنی امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...» <ref>سوره مائده آیه 67</ref> یعنی ای پیامبر! ابلاغ کن آنچه را که به تو از سوی پروردگارت امر شده است و اگر چنین نکنی رسالتت رو ابلاغ نکردی! خداوند تو را از گزند مردم نگاه می‌‏دارد. و دیگر آیه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ...»<ref>سوره تحریم آیه 4</ref> یعنی اگر علیه او هم‌پشت (هم‌پیمان) شوند، پس همانا خداوند و [[جبرئیل]] و [[مؤمنان]] نیکوکار یار و یاور اویند.
4- امام على بن حسين (ع) شهادت 95 ه
دیگر آیه [[مباهله]] است که فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» <ref>سوره آل عمران آیه 61</ref> بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغ‌گویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار کنیم. می‌گویند: مقصود همه این آیات، ولایت حضرت علی (علیه‌السّلام) است. همچنین شیعیان اثنی‌عشری به احادیثی که در پی می‌آید استناد می‌‏کنند: «أنت الخلیفة من بعدی و أنت وصییّ »، یعنی تو پس از من جانشین منی، تو وصیّ منی. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنی او را به امیری مؤمنان سلام دهید. «و اقضاکم علیّ»، بهترین حاکم در میان شما حضرت علی (علیه‌السّلام) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید.«و من کنت مولاه فعلیّ مولاه»، هر که من مولای او هستم، علی (علیه‌السّلام) نیز مولای اوست. «انت منّی بمنزلة [[حضرت هارون|هارون]] من [[موسی]] الّا انه لا نبیّ بعدی» تو نزد من مانند هارونی در پیش موسی، جز این‌که پیامبری بعد از تو نیست.
5- [[امام محمد باقر]] (ع) شهادت 115 ه
 
6- [[امام جعفر صادق]] (ع) شهادت 148 ه
==میراث امامان==
7- [[امام موسى كاظم]] (ع) شهادت 183 ه
طرفداران «نصّ جلیّ» می‌‏گویند که: حضرت علی (علیه‌السّلام) پیش از آنکه به شهادت برسند، «کتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن (علیه‌السّلام)]] تحویل دادند و در حضور اهل‌بیت و بزرگان شیعه فرمودند: ای فرزندم، رسول اللّه (صلّی‌الله علیه وآله) به من فرمودند که شما را وصی خود کنم و کتاب و سلاح خویش را همان‌طور که پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) به من عطا فرمودند، به شما بسپارم. به من فرمودند که به شما سفارش کنم که هنگام دعوت حق، آنها را به‏ [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حضرت حسین (علیه‌السّلام)]] بسپاری. سپس رو به حضرت حسین (علیه‌السّلام) کرده گفت: پیامبر خدا (صلّی‌الله علیه وآله) به شما سفارش کرده که ودیعه امامت را همچنان به فرزند خود [[علی بن الحسین (زین العابدین)|حضرت علی‌بن‌حسین (ع)]] بسپاری و درباره حضرت علی‌بن‌حسین (علیه‌السّلام) فرمودند که او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود [[محمد بن علی (باقر العلوم)|حضرت محمد‌بن‌علی (علیه‌السّلام)]] بسپارد.
8- [[امام علىّ رضا]] (ع) شهادت 203 ه
==نام امامان شیعه==
9- [[امام محمد جواد]] (تقى) شهادت 220 ه
نام دوازده امام شیعه اثنی‌عشریه از این قرار است:
10- [[امام علىّ نقى]] (ع) شهادت 254 ه
1- امام علی‌بن‌أبی‌طالب (علیه‌السّلام) شهادت، سال 40 ه.
11- [[امام حسن عسكرى]] (ع) شهادت 260 ه
2- امام حسن‌بن‌علی (علیه‌السّلام) شهادت، سال 49 ه
12- [[امام محمد بن الحسن المهدى]] (عج) «آغاز غيبت كبرى 329 ه».
3- امام حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) شهادت سال 61 ه
ايشان امامان را مانند پيغمبر ملهم از جانب خدا مى ‏دانند و مى‏ گويند كه امام رياست عامّه دارد و مقام او مافوق بشر عادى است  و از آن روزى‏ كه خداوند [[آدم]] را آفريد، نور خود را در برگزيدگان خود از [[حضرت نوح]]، [[حضرت ابراهيم]]، [[حضرت موسى]] و [[حضرت عيسى]] گرفته تا به حضرت محمد (ص) [[خاتم انبياء]] سرايت داد و از وى آن نور را به اوصياى او كه ائمه طاهرين (ع) باشند سريان داد، و همان نور و روح خدايى است كه در امام عصر (عج) تجلى مى ‏كند و او را از سطح بشر عادى فراتر مى‏ برد، و وى را قادر مى کند كه قرن ها بلكه هزاران سال بى ‏هيچ گزند و آزار و بدون ضعف و پيرى با بدن جسمانى كه در بشر عادى موجب اضمحلال و فساد است زندگى نمايد تا به امر خداوند از مكمن غيب ظهور فرمايد. به روايت «[[علّامه مجلسى]]» رنگ صورت آن حضرت عربى و گندم گون و جسمى [[يعقوب]] ‏وار و بر گونه او خالى مانند كوكب درّى است.
4- امام علی‌بن‌حسین (علیه‌السّلام) شهادت سال 95 ه
5- امام محمد باقر (علیه‌السّلام) شهادت سال 115 ه
6- امام جعفر‌صادق (علیه‌السّلام) شهادت سال 148 ه
7- امام موسی‌کاظم (علیه‌السّلام) شهادت سال 183 ه
8- امام علیّ‌رضا (علیه‌السّلام) شهادت سال 203 ه
9- امام محمد‌جواد (علیه‌السّلام) شهادت سال 220 ه
10- امام علیّ‌نقی (علیه‌السّلام) شهادت سال 254 ه
11- امام حسن‌عسکری (علیه‌السّلام) شهادت سال 260 ه
12- امام محمد‌بن‌الحسن‌المهدی (عج) «آغاز غیبت کبری 329 ه».
 
==جایگاه امامان اثنی‌عشریه==
شیعیان معتقدند که امامان مانند پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) مُلهم از جانب خدا هستند. آنها ریاست عامّه و مقامی فوق مقام انسان‌های عادی دارند. از آن روزی‏ که خداوند [[آدم]] را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خود از [[حضرت نوح]]، [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت موسی]] و [[حضرت عیسی]] گرفته تا به حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) خاتم‌انبیاء سرایت داد و از وی آن نور را به اوصیای او که ائمه‌طاهرین (علیهم‌السّلام) هستند سریان داد تا سرانجام همان نور الهی در وجود امام عصر (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) تجلی می‌‏کند و او را از سطح بشر عادی فراتر می‏‌برد و وی را قادر می‌کند که قرن‌ها بلکه هزاران سال بی ‏هیچ گزند و آزار و بدون ضعف و پیری و با بدن جسمانی که در بشر عادی موجب اضمحلال و فساد است، زندگی کند تا به وقت خود و با امر الهی از مکان غیب ظهور کند. به روایت «[[محمد باقر مجلسی|علّامه مجلسی]]» رنگ صورت آن حضرت، عربی و گندم‌گون و جسمی [[یعقوب]] ‏وار دارد و بر گونه او خالی مانند کوکب دُرّی است.
   
   
==ظهور قائم==
==ظهور قائم آل محمد (صلّی‌الله علیه و آله)==
شیعه «اثنی‌‏عشریه» معتقد است که به قدرت خداوند و لطف او، حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) پس از بروز نشانه‌هایی ظهور خواهد کرد، درحالی‌‏که سنّ آن حضرت بین سی تا چهل سال به نظر می‌رسد. بنابر نقل روایات، آن حضرت در «[[مکه]]» ظهور خواهند کرد و مردم با آن حضرت بین «رکن و مقام» بیعت می‌کنند.
از علائم ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) نزول [[حضرت عیسی]] (علیه‌السّلام) از آسمان است و وی «[[دجال|دجّال]]» را که پیش از حضرت ظهور کرده است می‌کشد و پشت سر آن حضرت نماز می‌گزارد. در زمان حضرت مهدی «[[اصحاب کهف|اصحاب‌کهف]]» از خواب چند هزارساله برمی‏‌خیزند و حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) به ایشان سلام می‌کنند و آنان جواب سلام حضرت را می‌دهند و بار دیگر به خواب عمیق فرو می‌‏روند و تا قیامت بر نمی‌خیزند. از ودایعی که نزد حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) می‌باشد تابوت سکینه حضرت موسی (علیه‌السّلام) و نسخه صحیح اسفار [[تورات]] و [[انجیل|انجیل]] است و چون آن حضرت آنها را به [[یهود|یهود]] و [[مسیحی|نصاری]] عرضه کند، ایشان مسلمان شوند. سپس حضرت عیسی (علیه‌السّلام) به فرمان او صلیب را می‌‏شکند و خوک را می‌کشد و کلیساها را ویران می‌کند و بعد از چهل سال می‌میرد. حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) دین راستین اسلام را اظهار و دنیا را پر از عدل و داد می‌کند، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته‏‌اند و در بعضی اخبار بیست تا چهل سال بیان شده است.


شيعه اماميه «اثنى ‏عشريه» معتقد است كه به قدرت خداوند و لطف او حضرت مهدى (عج) پس از بروز علايمى ظهور خواهد كرد، درحالى ‏كه سن آن حضرت بين سى و چهل به نظر خواهد رسيد. محل ظهور آن حضرت را در «[[مكه]]» نوشته ‏اند و در بين «ركن و مقام»، مردم با آن حضرت بيعت مى‏ كنند.
==مبانی فقه اثنی ‏عشریه==
از علايم ظهور حضرت مهدى (عج) نزول [[عيسى]] (ع) از آسمان است و وى «[[دجّال]]» را كه پيش از حضرت مهدى (عج) ظهور كرده است مى‏ كشد و پشت سر آن حضرت نماز مى‏ گزارد. در زمان حضرت مهدى «[[اصحاب كهف]]» از خواب چند هزارساله برمى‏ خيزند و حضرت مهدى (عج) به ايشان درود مى ‏گويد و آنان او را جواب مى‏ گويند و بار ديگر به خواب عميق فرو مى ‏روند و تا قيامت بر نمى‏ خيزند.از ودايعى كه در نزد حضرت مهدى (عج) مى‏ باشد تابوت سكينه حضرت موسى (ع) و نسخه صحيح اسفار [[تورات]] و [[انجيل]] است و چون آن حضرت آن ها را به [[يهود]] و [[نصارى]] عرضه فرمايد ايشان مسلمان شوند. سپس حضرت عيسى (ع) به فرمان او صليب را مى ‏شكند و خوك را مى‏ كشد و كليساها را ويران مى‏ كند و بعد از چهل سال مى‏ ميرد.حضرت مهدى (عج) دين راستين اسلام را اظهار مى‏ فرمايد، و دنيا را پر از عدل و داد كند چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته‏ اند و در بعضى اخبار بيست تا چهل سال آمده است.
معمولا [[مسلمانان]] جهان قوانین و احکام شریعت اسلام را از دو منبع اصلی: [[قرآن]]، [[سنت]]، و منابع فرعی و تبعی: [[اجماع]]، [[قیاس|قیاس]] و [[استحسان]] و [[مصالح مرسله]] (در نزد سنیان) یا [[اجماع]] و [[عقل]] (در نزد شیعیان) استنباط می‌‏کنند.


==مبانى فقه اثنى ‏عشريه==
===قرآن===
شیعه اثنی‌عشریه قائل به جامعیت قرآنی است که بدون هیچ زیاده یا نقصانی بر حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) نازل شد. قرآنی که میان دو جلد و در دست مسلمان‌ها قرار دارد. هر کسی عقیده‌‏ای غیر از این داشته باشد، به خطا رفته است.


معمولا [[مسلمانان]] جهان قوانين و احكام شريعت اسلام را از دو منبع اصلى: [[قرآن]]، [[سنت]]، و منابع فرعى و تبعى: [[اجماع]]، [[قياس]] و [[استحسان]] و [[مصالح مرسله]] (در نزد سنيان) يا [[اجماع]] و [[عقل]] (در نزد شيعيان) استنباط مى ‏كنند.
===سنت===
شيعه اماميه اثنى‏ عشريه قايل به جامعيت قرآن است كه بر حضرت محمد (ص) نازل شد بى ‏كم ‏و بيش، و همين است كه ما بين الدّفّتين قرار دارد و در دست مسلمان ها است و هر كه به عقيده ‏اى غير از اين معتقد باشد به خطا رفته است.
و اما سنت و احادیث رسول‌خدا (صلّی‌الله علیه وآله) در شیعه باید از طریق عترت یا توسط راویانی که مورد وثوق‌‏اند رسیده باشد، یعنی باید سلسله روات به ائمه اطهار برسد و اگر از طریق دیگر نقل شده باشد، باید راویان آن از نظر شیعه مورد اعتماد باشند و گرنه ارزشی ندارد. از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است که فرمود: احادیثی را که از ما روایت می‌‏کنند اگر مطابق قرآن و سنت پیغمبر (صلّی‌الله علیه وآله) و شاهدی دیگر از احادیث نباشد، باور نکنید، زیرا کسانی مانند [[مغیرة بن سعید|مغیرة‌بن‌سعید]] که از «غلاة» بودند گفته‌های ما را با اغراض خود درآمیختند.
سنت و احاديث رسول خدا در شيعه بايد از طريق عترت يا توسط روات ساير فرق كه مورد وثوق ‏اند رسيده باشد، يعنى بايد سلسله روايات به ائمه اطهار برسد و اگر از طريق ديگر نقل شده باشد راويان آن از نظر شيعه مورد اعتماد باشند وگرنه ارزشى ندارد. از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: احاديثى را كه از ما روايت مى ‏كنند، اگر مطابق قرآن و سنت پيغمبر (ص) و شاهدى ديگر از احاديث نباشد باور نكنيد، زيرا كسانى مانند [[مغيرة بن سعيد]] كه از «غلاة» بودند گفته ‏هاى ما را با اغراض خود درآميختند.
مجموعه احاديث قديم شيعه را در چهار كتاب گردآورى كرده و [[كتب اربعه]] خواندند. اساس اين كتاب ها اخبارى است كه از ائمه (ع) رسيده و غالبا به امام محمّد باقر (ع) و حضرت صادق (ع) منتهى مى ‏شود.در مجلس آن دو ا مام بزرگوار، بسيارى از روات حديث و بزرگان اسلام شاگردی مى‏ كردند و بر اثر درك محضر آن دو امام چهار صد رساله در شرايع اسلام نوشته شد كه آ نها را اصول اربعمائه يعنى ريشه‏ هاى چهار صدگانه ناميده ‏اند. از آن زمان تا حدود سال سيصد هجرى كه تقريبا دويست سال باشد شيعيانى كه از حضور ائمه دور و يا به واسطه [[غيبت صغرى]] از امام غايب مهجور بودند به اين چهارصد رساله كه هر يك محتوى بابى از ابواب فقه شيعه بود عمل مى‏ كردند. به قول [[شيخ مفيد]] محدثان اماميه از زمان حضرت على (ع) تا عهد امام حسن عسكرى (ع) چهار صد كتاب تأليف كرده بودند كه آن ها را «اصول» مى‏ خوانند تا اين كه در حدود سال سيصد هجرى ثقة الاسلام [[محمد بن يعقوب كلينى]] (متوفى 329 ه) كه از مردم كلين، قريه‏ اى از قراى فشاپويه (جنوب شرقى تهران) است، بر مسند فقاهت نشست و با كمال دقت طى بيست سال توانست آن چهارصد رساله «اصل» را جمع نمايد و پنج مجلد، يكى در اصول دين و سه در فروع دين و يكى در مواعظ تبويب كرد، و هر يك را در چند كتاب و چند باب ترتيب داد و آن را «[[الكافى]]» نام نهاد.جمله اخبار «كافى» قريب 199، 16 حديث است و جمله كتبش سى و دو كتاب است. پس از كلينى، فقيهى ديگر به نام ابو جعفر محمد بن على بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق (متوفى‏ 381 ه)مدفون در رى، بر اساس همين رسايل چهار صدگانه، كتاب «[[من لا يحضره الفقيه]]» را تأليف كرد كه جمله اخبار آن 5963 حديث است. پس از [[شيخ صدوق]] (عليه الرحمه) به فاصله چند سال [[شیخ طوسی]] (385- 460 ه) ظهور كرد و بر اساس همين اصول چهار صدگانه دو كتاب معروف «[[الاستبصار]] فى ما اختلف من الاخبار» و «[[تهذيب الاحكام]]» را كه اولى مشتمل بر 5511 حديث است تأليف كرد.
اما اجماع، سومين دليل از ادله فقه مسلمانان است كه شيعه و تمامى فرق اهل سنت اجمالا در سنديت آن اتفاق نظر دارند.اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علماى عصر، بر حكم شرعى نسبت به مسئله ‏اى كه حكم آن در كتاب و سنت نيامده باشد.چنانكه اشاره شد اجماع نزد شيعه نيز به عنوان يكى از «[[ادله اربعه]]» مورد استناد است. منتهى اهل سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحكم را (به استناد روايت نبوى لا يجتمع امتى على خطا) «حجت» مى‏ دانند  ولى اماميه‏ اتفاقى را كه كاشف از قول معصوم باشد (يعنى امام داخل در مجمعين باشند)، ملاك عمل و حجت مى ‏دانند.
خلاصه علماى [[مذهب جعفرى]] گويند:اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدين شيعه بر هر امرى شرعى به نحوى كه كاشف از [[قول معصوم]] باشد، بنابراين اجماع را از باب آن كه كاشف از قول معصوم است «حجت» دانند. چون شيعيان معتقدند هيچ عصرى خالى از «امام معصوم» نمى ‏باشد و از باب «لطف» بر خدا واجب است كه هرگاه بندگانش بر خطا روند به وسيله امام آنان را راهنمايى فرمايد.پس اگر در مسأله ‏اى «اجماع» كردند و قول خلافى هم اظهار نشد، دليل بر اين است كه معصوم راضى بوده و يا اصولا خود در ميان آن ها وجود داشته و يا القاى اين مسأله از طرف معصوم شده است.
امّا «قياس» كه چهارمين اصل از مصادر تشريع نزد اهل سنت و جماعت (غير از فرقه ظاهريه) به شمار مى ‏رود، عمل به آن در شيعه ممنوع است، و به جاى آن اعتماد بر اصلى ديگر به نام «عقل» كرده ‏اند. از حضرت صادق (ع) مروى است كه: «[[قياس]]» از دين من خارج است و اصحاب قياس از راه سنجش طلب علم كرده ‏اند و به همين جهت از حقيقت دور افتاده ‏اند، چه دين خدا با قياس درست‏ نمى‏ آيد.
در شيعه قاعده و اصلى است موسوم به [[قاعده ملازمه]] كه: «كلّ ما حكم به العقل حكم به الشرع» يعنى هر چيز كه عقل بدان حكم كند شرع نيز بدان حكم نمايد و بالعكس: «كل ما حكم به الشرع حكم به العقل»، يعنى هر چيز كه شرع بدان حكم نمايد عقل نيز بدان حكم نمايد.


==فقه جعفرى==
====کتب اربعه====
مجموعه احادیث قدیم شیعه در چهار کتاب گردآوری و به [[کتب اربعه]] معروف شده است. اساس این کتاب‌ها اخباری است که از ائمه (علیهمالسّلام) به دست ما رسیده است و بیشتر به امام باقر و امام صادق (علیهما‌لسّلام) منتهی می‌‏شود. در مجلس آن دو امام بزرگوار، بسیاری از راویان احادیث و بزرگان اسلام شاگردی می‌کردند. حاصل شاگردی و درک محضر آن دو امام، به تدوین حدود چهار صد رساله در شرایع اسلام انجامید که آنها را اصول اربعمائه یعنی اصول چهارصدگانه نامیده‌اند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجری که تقریبا دویست سال به طول انجامید، شیعیانی که از حضور امامان دور و یا به‌دلیل [[غیبت صغری|غیبت صغری]] از امام غایب مهجور بودند، به این چهارصد رساله که هر کدام دارای بابی از ابواب فقه شیعه بود عمل می‏‌کردند. به قول [[محمد بن محمد بن نعمان|شیخ مفید]]، محدثان امامیه از زمان حضرت علی (علیه‌السّلام) تا عهد امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) چهار‌صد کتاب تألیف کرده بودند که آنها را «اصول» می‏ خوانند تا این که در حدود سال سیصد هجری، ثقة الاسلام [[محمد بن یعقوب کلینی|محمد‌بن‌یعقوب کلینی]] (متوفی 329 ه) که از مردم کلین (روستای فشافویه در جنوب شرق تهران) بر مسند فقاهت نشست و با کمال دقت توانست طی بیست سال آن چهارصد رساله «اصل» را جمع و در پنج مجلد، یک جلد در مواعظ، یک جلد در اصول دین و سه جلد در فروع دین و به نام کتاب الکافی نام نهد که حدود شانزده هزار یکصد و نود ونه حدیث را شامل می‌شود.البته مجموع کتاب‌های شیخ کلینی حدود سی و دو کتاب است. پس از کلینی، فقیهی دیگر به نام ابوجعفر محمد‌بن علی‌بن بابویه قمی معروف به [[محمد بن علی بن بابویه قمی|شیخ‌صدوق]] (متوفی‏ 381 ه)مدفون در ری، بر اساس همین رسائل چهار‌صدگانه، کتاب «[[من لا یحضره الفقیه (کتاب)|من لا یحضره الفقیه]]» را تألیف کرد که جمله اخبار آن پنج هزار‌و‌نهصد‌و‌شصت‌و‌سه حدیث است. پس از شیخ‌صدوق و به فاصله چند سال، عصر [[محمد بن حسن طوسی|شیخ‌طوسی]] (385- 460 ه) آغاز شد. وی بر اساس همین اصول چهار‌صدگانه، دو کتاب معروف «[[الاستبصار (کتاب)|الاستبصار]]» و «[[تهذیب الاحکام (کتاب)|تهذیب الاحکام]]» را که اولی مشتمل بر پنج هزار و پانصد و یازده حدیث است، تألیف کرد.


منسوب به ششمين امام شيعه حضرت امام صادق (ع) است، چون دوره زندگانى آن حضرت مصادف با اواخر دوره [[بنى اميه]] و اوايل روزگار بنى عباس بود به سبب اختلافى كه امويان با عباسيان داشتند كمتر مزاحم شيعه اماميه مى ‏شدند، مضافا بر اين كه عمر امام صادق (ع) بعد از امام على بن أبي طالب (ع) از ديگر ائمه (ع) طولانى‏ تر بود. آن حضرت در مدّت دراز امامت خود موفق شد كه نظم و ترتيبى به وضع شيعه اماميه بدهند و فقه شيعه را تعليم فرمايند، از اين جهت آن حضرت را «حبر الامه»، يعنى دانشمند امت اسلام و «فقيه» آل محمد (ص) خوانده‏ اند. بيشتر احاديث اعتقادى و فقهى شيعه از آن حضرت روايت شد و بدين سبب فقه شيعه را «فقه جعفرى» گفته و مذهب پيروان ايشان را «مذهب جعفرى» نام نهاده‏ اند.
===اجماع===
در مجلس درس آن حضرت كه در مدينه تشكيل مى ‏شد عده ‏اى از بزرگان اسلام حاضر مى‏ شدند و از محضر آن بزرگوار درك فيض مى ‏نمودند. از مشهورترين شاگردان امام زرارة بن اعين (متوفى در 150 ه) و محمد بن مسلم و ابو بصير و بريد بن معاويه عجلى و فضيل بن يسار و معروف بن خربوذ و جميل بن دراج و عبد اللّه بن مسكان و حماد بن عثمان ... بودند. مهم ترين اختلاف شيعه با اهل سنت و جماعت درباره تعيين جانشين رسول خداست كه شيعيان اماميه آن را به «نصّ جلى و خفى» و اهل تسنن به اختيار امت مى ‏دانند. به جز اين مسأله اساسى، اختلاف شيعه با سنى در بعض مدارك و ادله اجتهاد و نيز در پاره‏اى از قواعد اصول و فروع عبادات و معاملات و نكاح است.
اجماع، سومین دلیل از ادله فقه مسلمانان است که شیعه و تمامی فرقه‌های اهل‌سنت اجمالا در سندیت آن اتفاق نظر دارند. اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علمای عصر بر حکم شرعی راجع به مسأله‌ای که حکم آن در کتاب و سنت نیامده است. چنانکه اشاره شد، اجماع نزد شیعه نیز به عنوان یکی از «[[ادله اربعه|ادله‌ اربعه]]» مورد استناد است.البته اهل‌سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحکم را (به استناد روایت نبوی لا یجتمع امتی علی خطا) «حجت» می‏‌دانند، ولی امامیه‏ اتفاقی را که کاشف از قول معصوم باشد (یعنی امام داخل در مجمعین باشند)، ملاک عمل و حجت می‌‏دانند.
عمل به «قياس» در نزد شيعه اماميه حرام است ولى در نزد تمامى فرق اهل سنت (به جز خوارج و ظاهريه) مورد قبول مى ‏باشد. در بيشتر مسائل فروع فقه، مذهب شيعه اماميه غالبا با يكى از مذاهب اربعه اهل سنت موافق است، ولى مسائلى نيز وجود دارد كه جزو منفردات اماميه است، گرچه در اكثر اين مسائل نيز يكى از فقهاى صحابه يا تابعين و اتباع، با شيعه موافق‏ اند. حتى بعضى از علماى سنت و جماعت بدين سبب مذهب جعفرى را كنار مذاهب چهارگانه مذهب پنجم شناخته‏ اند و از مسائل مورد اختلاف ايشان با سنت و جماعت «عقد متعه» يا زناشويى موقت و بعضى از مسائل «ارث» و غيره است.
از نگاه علمای [[مذهب شیعه|مذهب‌ جعفری]]: اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدین شیعه بر هر امر شرعی به نحوی که کاشف از قول معصوم باشد، بنابراین، اجماع را از آن باب که کاشف از قول معصوم است، «حجت» می‌دانند، چون شیعیان معتقدند هیچ عصری خالی از «امام‌ معصوم» نمی‌‏باشد. بنابراین، از باب «لطف» بر خدا واجب است که هرگاه بندگانش در مسیر خطا قرار گیرند، به وسیله امام آنان را راهنمایی کند. پس اگر در مسأله‌‏ای «اجماع» کردند و قول خلافی هم اظهار نشد، دلیل بر رضایت معصوم است و یا اینکه امام در جمع حضور داشته و یا این مسئله از طرف معصوم القا شده است.
                     
==بعضى از اعتقادات خاص شيعه اماميه==


اعتقادات خاص شيعه اماميه كه آنان را از اهل سنت و جماعت ممتاز مى ‏سازد، «امامت و ولايت» حضرت على (ع) و اولاد او كه ائمه معصومين (ع) باشند و «عصمت» انبياء و امامان و «تقيه» و «بداء» و «متعه» است. در اينجا درباره  بداء و متعه و رجعت به اختصار چند سطرى مى ‏نگاريم:
===قیاس===
امّا عمل به «قیاس» که چهارمین اصل از مصادر تشریع نزد اهل‌سنت و جماعت (غیر از فرقه ظاهریه) به‌شمار می‌‏رود، در فقه امامیه ممنوع است و به جای آن اعتماد بر اصلی دیگر به نام «عقل» کرده‌‏اند. از حضرت صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است که «[[قیاس]]» از دین من خارج است، برای اینکه اصحاب قیاس از راه سنجش، طلب علم کرده‌‏اند و به همین جهت از حقیقت دور افتاده‌‏اند و البته دین خدا با قیاس درست‏ نمی‌شود.
در فقه شیعه قاعده‌ای موسوم به [[قاعده ملازمه]] است که: «کلّ‌ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل‌ما حکم به الشرع حکم به العقل» یعنی هر چیزی که عقل بدان حکم کند، شرع نیز بدان حکم نماید و هر چیزی که شرع بدان حکم کند، عقل نیز بدان حکم کند.


==بداء==  
==فقه جعفری==
فقه جعفری فقه منسوب به ششمین امام شیعه حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) است، چون دوره زندگانی آن حضرت مصادف با اواخر دوره [[بنی امیه|بنی‌امیه]] و اوایل روزگار [[عباسیان|بنی‌عباس]] بود و به سبب اختلافی که امویان با عباسیان داشتند، کمتر مزاحم شیعه امامیه می‌‏شدند، پس در چنین فضایی فقه جعفری پا گرفت.
علاوه بر این، عمر امام صادق (علیه‌السّلام) از دیگر امامان (علیهم‌السّلام) طولانی‏ تر بود. آن حضرت در دوره طولانی امامت خود موفق شد که نظم و ترتیبی به وضع شیعه امامیه بدهد و فقه شیعه را تعلیم کند، از این جهت آن حضرت را «حبر‌الامة»، یعنی دانشمند امت اسلام و «فقیه» آل‌محمد (صلّی‌الله علیه وآله) خوانده‌اند. بیشتر احادیث اعتقادی و فقهی شیعه از آن حضرت روایت شده و بدین سبب فقه شیعه را «فقه جعفری» گفته و مذهب پیروان ایشان را «مذهب جعفری» نام نهاده‌اند.
در مجلس درس آن حضرت که در مدینه تشکیل می‌‏شد، عده ‏ای از بزرگان اسلام حاضر می‏ شدند و از محضر آن بزرگوار استفاده می‌‏کردند. از مشهورترین شاگردان امام، [[زرارة بن اعین|زرارة‌بن‌اعین]] (متوفی در 150 ه)، [[محمد بن مسلم|محمد‌بن‌مسلم]]، [[ابوبصیر]]، [[برید بن معاویه|برید‌بن‌معاویة عجلی]]، [[فضیل بن یسار|فضیل‌بن‌یسار]]، [[معروف بن خربوذ|معروف‌بن‌خربوذ]]، [[جمیل بن دراج|جمیل بن‌دراج]]، [[عبدالله بن مسکان|عبداللّه‌بن‌مسکان]] و حماد‌بن‌عثمان... بودند.


عبارت از اين اعتقاد است كه خداوند عالم مشيتش را بر حسب مصالحى تغيير مى‏دهد. به اعتقاد ايشان چون خداوند قادر مطلق است و به نصّ آيه: «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ».( سوره رعدآیه 39) بنابر مصالح (وجودیه) هرگاه بخواهد امرى را مى ‏تواند باطل سازد و به جاى آن امرى ديگر را برقرار نمايد. «بداء» در اين صورت به معنى نسخ است، چنان كه خداوند امامت اسماعيل بن جعفر با بنابر مصالح نسخ فرمود و درباره اسماعيل بداء حاصل شد، چنان كه حضرت صادق (ع) فرموده است: «ما بدا للّه فى شي‏ء كما بدا للّه فى اسماعيل ابنى».
==بعضی از اعتقادات خاص امامیه==
اعتقادات خاص امامیه که آنان را از اهل‌سنت و جماعت ممتاز می‌کند «امامت و ولایت» حضرت علی (علیه‌السّلام) و فرزندان او که امامان معصومین (علیهم‌السّلام) هستند، «[[عصمت]]» [[انبیاء|انبیاء]] و امامان، «[[تقیه|تقیه]]»، «[[بداء]]»، «[[متعه]]» است.اکنون درباره بداء، متعه و [[رجعت]] به اختصار مطالبی بیان می‌شود.


==متعه==  
===بداء در لغت و اصطلاح===
واژه «بَداء» اسم مصدر از ماده «بدو» است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه «بدو».</ref>. این واژه در لغت در چند معنا به‌کار رفته است: آشکار شدن از خفا<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۱۳</ref>، ظهور چیزی از عدم<ref>فضلی، خلاصة علم الکلام، ۱۴۱۴ق، ص۱۰۵.</ref>، تغییر در قصد<ref>ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ۱۴۱۱ق، ص۲۱۲.</ref> و در اصطلاح به معنای آشکار شدن امری از ناحیه خداوند است برخلاف آنچه مورد انتظار بوده‌ است، که در واقع محو اولی و اثبات دومی است و خدا به هر دو حادثه آگاه است<ref>علامه طباطبایی سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۳۸۱.</ref>. مطابق با تاکید علمای شیعه، بداء دربارهٔ خداوند به معنای دگرگون شدن اراده او نیست، بلکه این لفظ همانند غضب و رضا در حق خداوند به‌طور مجازی استعمال می‌شود<ref>شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۶۷</ref>.


به ضم ميم به معنى تمتع و برخوردارى است و آن نكاح منقطع و موقت است كه در اصطلاح عوام شيعه آن را صيغه‏ گويند. در حليت متعه، شيعه اماميه به اين آيه: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً (نساء/ 24) در روايات وارده از اهل بيت و نقل بعض صحابه استناد كنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسول اكرم (ص) تجويز شده است و نسبت به ادعاى نهى و نسخ آن كه در خيبر يا حجة الوداع بوده ترديد است و همين ترديد موجب مى ‏شود كه نهى از آن را «نهى تنزيهى» بدانيم نه «نهى تحريمى» كه موجب نسخ حكم حليت قبلى است.به علاوه كه در شريعت همگانى و همه زمانى اسلام كه مصالح عباد در نظر گرفته شده است تشريع نكاح موقت و متعه مانع از زنا و فساد است. از شرايط «متعه» يكى آن است كه ذكر «مدت» ضمن عقد تمتع لازم است، پس اگر مدّت ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود، به خلاف عقد دائم. دوم ذكر «مهر» در متعه لازم است، پس اگر مهر ذكر نگردد عقد باطل مى ‏شود. سوم در عقد متعه ذكر هر شرط كه مخالف شرع و مجهول نباشد جايز است. چهارم اين كه در متعه طلاق نيست هر وقت مدت تمام شود يا شوهر باقى مدت را ببخشد متعه فسخ مى ‏گردد. پنجم آن كه زن حق نفقه ندارد و ارث نمى‏ برد مگر اين كه در ضمن عقد شرط شده باشد. شيعه اماميه معتقدند كه متعه در زمان رسول خدا (ص) جايز بوده است و پس از او تا دوره خليفه دوم عمر بن الخطاب رواج داشته و عمر آن را منع كرده است.
===متعه ===
متعه به ضم میم به معنی تمتع و برخورداری است و آن [[نکاح‌ منقطع]] موقت است که در اصطلاح عوام شیعه به آن صیغه‏ می‌گویند. امامیه در حلال بودن متعه به این آیه:«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً» <ref>سوره نساء آیه 24</ref> و نیز به روایات وارده از اهل‌بیت و نقل بعض [[صحابه]] در این خصوص استناد می‌کنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسول‌اکرم (صلّی‌الله علیه وآله) تجویز شده است و راجع به ادعای نهی و نسخ آن که در [[خیبر|خیبر]] یا [[حجة‌الوداع]] بوده تردید شده است و همین تردید موجب می‌‏شود که نهی از آن را «[[نهی‌ تنزیهی]]» بدانیم نه «[[نهی‌ تحریمی|نهی تحریمی]]» که موجب نسخ حکم حلیت قبلی بشود. به‌علاوه قوانین در شریعت اسلام برای همگان و در همه زمان‌ها است و در آن، مصالح عباد در نظر گرفته شده است و در این خصوص تشریع نکاح موقت و متعه مانع از [[زنا]] و فساد می‌شود.


==رجعت==
====شرایط صحت متعه====
چند چیز شرط صحت متعه است.
1.در عقد متعه ذکر «مدت» لازم است، پس اگر مدّت ذکر نشود، عقد باطل می‌‏شود، بر خلاف [[عقد دائم]]. 2. در عقد متعه تعیین «مهریه» لازم است، پس اگر مقدار مهریه ذکر نشود، عقد باطل می‌‏شود.3. در عقد متعه، ذکر هر شرطی که مخالف شرع و مجهول نباشد، جایز است.4. در متعه، طلاق لازم نیست و هر وقت مدت تمام شود یا شوهر باقی مدت را ببخشد، متعه فسخ می‌‏گردد.5.در متعه زن حق [[نفقه]] ندارد و [[ارث]] نمی‏‌برد، مگر این‌که در ضمن عقد شرط شده باشد. شیعیان معتقدند که متعه در زمان رسول خدا (صلّی‌الله علیه وآله) جایز بوده است و پس از او تا دوره [[عمر بن خطاب|خلیفه دوم عمر‌بن الخطاب]] رواج داشته است، اما وی آن را منع کرده است.


به فتح راء اعتقاد شيعه است به بازگشتن بعضى از مردگان (ما حض الايمان و ما حض الكفر) و نيز بعض مظلومين پيش از قيامت و انتقام گرفتن آنان از ظالمين خود بدين معنى كه ايشان ديگرباره به دنيا باز مى‏ گردند و زندگى را از سر مى‏ گيرند و اين امر پس از ظهور حضرت مهدى (عج) واقع خواهد شد. درباره رجعت به آياتى از قرآن استدلال كنند و «اصحاب كهف» را كه پس از سيصد سال خواب، خداوند آنان را زنده كرد و به دنيا بازگردانيد مثال آورند.بعضى از اختلافات در اعمال مذهبى بين شيعيان و سنيان: اعمال مذهبى شيعه اماميه دوازده امامى فرق زيادى با اعمال مذهب سنى ندارد. روزه و حج در هر دو يكى است، امّا در بعض مسائل نماز و آداب وضو اختلاف دارند و در اذان و اقامه؛ «اشهد انّ عليّا ولى اللّه» را تبركا (نه بعنوان جزء) و «حىّ على الصلاة» را جزو فصول اذان و اقامه دانند. چهار سوره‏ اى را كه در آن «آيه سجده» است در نماز نخوانند و فقاع را مثل مى(شراب) حرام دانند و گوشت خر را مكروه شمرند. نكاح بى‏ گواه را روا بينند امّا طلاق بى ‏گواه عادل را روا ندانند و به ظاهر اين آيه احتجاج كنند:«فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ ...» (سوره طلاق آیه 2) و گويند: خداى تعالى شاهد گرفتن بر طلاق را شرط كرد نه بر نكاح و سه طلاق را كه در يك مجلس دهند جايز ندانند و گويند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ ...» (سوره بقره آیه  229) در نماز ميت پنج تكبير گويند و از اين گونه اختلافات جزئى در فروع بين ايشان و اهل سنت و جماعت بسيار است.
===رجعت===
امّا اصول عقايد شيعيان توحيد و نبوت و معاد و عدل و امامت است. شيعه اماميه صفت عدالت  را ذاتى حضرت حق مى‏ داند و مبناى آن را بر «عقل» مى‏شناسد نه بر مشيت، «امامت» اصل اساسى است كه شيعه را از سنّى جدا مى‏ كند. بنابر اعتقاد شيعه، وحى يك صورت بيرونى و ظاهرى  دارد و يك جنبه درونى و باطنى كه پيغمبر (ص) اسلام از هر دو جنبه درحد كمال آگاهى داشت چه در آن واحد هم نبى بود و هم ولىّ.
رجعت به فتح راء، حادثه‌ای پیش از [[قیامت|قیامت]] است.این مسأله جزء اعتقادات شیعه و به معنای به بازگشتن بعضی از مردگان (مومنان و کافران خالص) و نیز بعضی از افرادی است که در زندگی دنیا به آنها ظلم بزرگی شده است تا دوباره به دنیا بیایند و آن زندگی که حق‌شان است را داشته باشند و نیز مظلومین شاهد انتقام الهی از کسانی باشند که که به آنها ظلم کردند. رجعت امری است که پس از ظهور [[حجت بن الحسن (مهدی)|حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف)]] واقع خواهد شد. درباره رجعت به آیاتی از قرآن از جمله حادثه «[[اصحاب کهف]]» استناد شده است که از خواب سیصد‌ساله برخاستند.
نبوت وظيفه ظاهرى پيغمبر يعنى رسانيدن وحى الهى به مردم بود و ولايت وظيفه باطنى يعنى آشكار ساختن معنى دين. با رحلت پيغمبر (ص) دوره پيامبرى به پايان رسيد امّا دوره «ولايت» در شخص امام ادامه يافت. امام كسى است كه وظيفه ولايت را بر عهده دارد و آن وظيفه به سه چيز تعلق مى‏ گيرد: حكومت بر جامعه اسلامى، بيان مسائل فقهى و دينى و رهبرى روحانى كه مردم را به درك معانى باطن هدايت مى‏ فرمايد.به دليل اين سه وظيفه الهى برگزيدن امام از طرف مردم جايز نيست، اين رهبر روحانى را بايد خداوند تعيين كند و او امام معصومى است كه الهام گرفته از غيب بوده به رهبرى مردم مى‏ پردازد. اما قطب رحاى عالم امكان و ضامن حفظ و بقاى شريعت است با اين همه حضرت مهدى (عج) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد كرد مگر در آخر الزمان. در نظر شيعه امام غايب ادامه شخصيت و بركت پيغمبر است و به وسيله او است كه قرآن محفوظ مى ‏ماند و بى‏ ظهور او حكومت دنيوى ناقص است، و تنها با ظهور دگرباره او است كه وضع كمال مطلوب مبتنى بر «عدل الهى» كه اسلام در تعاليم خود بر آن تكيه مى‏كند برقرار خواهد شد.


==شيعه اماميه در ايران==
==اشتراکات و اختلافات اعمال میان شیعیان اثنی‌عشری و اهل‌تسنن==
اعمال مذهبی شیعه‌اثنی‌عشریه فرق زیادی با اعمال مذهبی اهل‌تسنن ندارد. روزه و حج در هر دو یکی است، امّا در بعضی از مسائل همچون نماز و آداب [[وضو]]، اختلاف دارند و در [[اذان]] و اقامه؛ «اشهد انّ علیّا ولی اللّه» را تبرّکا (نه به‌عنوان جزء) و «حیّ علی الصلاة» را جزء فصول اذان و اقامه می‌دانند. اثنی‌عشریه چهار سوره‏‌ای را که در آن «آیه سجده» وجود دارد در نماز نمی‌خوانند و فقّاع (آب‌جو) را مثل می (شراب) حرام می‌دانند و گوشت الاغ را [[مکروه]] می‌شمرند. [[نکاح]] بدون شاهد‏ را جایز می‌دانند، امّا [[طلاق]] بدون حضور شاهد عادل را جایز نمی‌ندانند و به ظاهر این آیه احتجاج می‌کنند: «فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ...» (سوره طلاق آیه‌2) و می‌گویند: خدای تعالی شاهد گرفتن بر طلاق را شرط کرده نه بر نکاح و از اینکه در یک مجلس سه‌ طلاق دهند را جایز نمی‌دانند و می‌گویند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ...» <ref> سوره بقره آیه 229</ref> همچنین شیعیان دوازده‌امامی در [[نماز میت|نماز‌میت]] پنج تکبیر می‌گویند.
و اما مهم‌ترین اختلاف شیعه با اهل‌سنت و جماعت درباره تعیین جانشین رسول خداوند‌ است که شیعیان اثنی‌عشریه آن را به «نصّ جلیّ و خفیّ» و اهل‌تسنن به اختیار امت می‌‏دانند. به جز این مسأله اساسی، اختلاف شیعه با سنی در بعض مدارک و ادله اجتهاد و نیز در پاره‌‏ای از قواعد اصول و فروع، عبادات و معاملات و نکاح است.
عمل به «قیاس» نزد شیعه امامیه حرام است، ولی نزد تمامی فرقه‌های اهل‌ سنت (به جز [[خوارج]] و [[ظاهریه]]) مورد قبول می‌‏باشد. در بیشتر مسائل فروع فقه، مذهب شیعه امامیه غالبا با یکی از مذاهب‌ اربعه اهل‌ سنت موافق است، ولی مسائلی نیز وجود دارد که جزو منفردات امامیه است، گرچه در اکثر این مسائل نیز یکی از فقهای صحابه یا تابعین و اتباع، با شیعه موافق‏‌اند. حتی بعضی از علمای‌ اهل سنت و جماعت بدین سبب مذهب‌ جعفری را کنار مذاهب چهارگانه مذهب‌ پنجم شناخته‌اند.


مذهب شيعه اماميه اثنى‏عشريه تا پيش از صفويه در ايران غير رسمى بود و مذهب اقليت به شمار مى‏ رفت. كوشش سلاطين آل بويه كه در قرن چهارم هجرى بر بعضى از ولايات ايران فرمان روايى داشتند و معتقد به مذهب شيعه اماميه بودند و در رسمى ساختن آن مذهب به علت مخالفت خلفاى بغداد كه نفوذ دينى و سياسى بسيار در ايران داشتند به جايى نرسيد. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست هلاكوى مغول در 656 هجرى، يكى از ايلخانان مغول به نام سلطان محمد خدابنده موقتا مذهب شيعه اماميه را پذيرفت و در سكه و خطبه نام ائمه شيعه را نقش و ذكر نمود، ولى باز رسمى شدن آن مذهب عقيم ماند. ليكن شيعه در پرده دامنه نفوذ خود را بين مردم شهرهاى ايران هر روز گسترده ‏تر مى ‏ساخت تا اين كه خانواده‏ اى شيعى مذهب به نام سربداران در اواسط قرن هشتم هجرى توانست كه حكومتى اثنى عشرى در شهر سبزوار كه اكثر مردم آن شيعه بودند تأسيس نمايند و نيز سادات مرعشى حكومت شيعى در مازندران تشكيل دادند.جهانشاه از شاهان قراقويونلو كه در قرن نهم هجرى در آذربايجان حكومت مى‏كردند به شيعه بودن خود افتخار مى ‏نمود. پيش از ظهور صفويه بعضى از شهرهاى ايران چون قم و كاشان و سبزوار معروف به شهرهاى شيعه‏ نشين بودند و اكثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. شاه اسماعيل صفوى كه به دست عدّه‏اى از صوفيان قزلباش كه مذهب شيعه داشتند روى كار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجرى بر تخت سلطنت ايران جلوس كرد و على ‏رغم سلطان سليم پادشاه نيرومند عثمانى كه به بهانه ادعاى خلافت اسلام قصد حكومت بر مسلمانان ايران و بلعيدن اين كشور را داشت، از همان آغاز پادشاهى رسميت مذهب شيعه را به جاى طريق سنت و جماعت اعلام نمود و اعلاى لواى اين مذهب را سياست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان عليا ولى اللّه» و «حى على خير العمل» را در اذان و اقامه عملى ساخت. اكثر سنيان ايران كه از بيم شمشير شاه اسماعيل چاره‏اى جز تسليم نداشتند طوعا يا كرها آن مذهب را پذيرفتند و در اندك مدتى مذهب شيعه اثنى عشرى بيشتر ولايات ايران را فرا گرفت و از آن زمان تا كنون كه قريب پانصد سال مى‏ گذرد شيعه جعفرى اثنى عشرى مذهب رسمى دولت و ملّت ايران است. صفويه پس از رسميت دادن مذهب شيعه اثنى عشرى براى اين كه معارف جديدى جانشين معارف قديم سنّى كرده باشند در صدد برآمدند كه فقهايى را از جبل لبنان كه در آن روزگار مهد معارف شيعه بود و يا از احساء و بحرين كه در ساحل غربى خليج فارس قرار داشت براى تعليم و تتبع فقه و كلام شيعه به ايران دعوت كنند و علمايى چون شيخ حرّ و بهاء الدّين عاملى به ايران روى نهادند و امثال علامه مجلسى از شاگردان ايشان به شمار مى‏ روند.
==اصول عقاید شیعه==
<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش مختصر </ref>
امّا اصول عقاید شیعیان [[توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و [[عدل]] و [[امامت]] است. شیعه امامیه، صفت عدالت را از صفات ذات خداوند می‏‌داند و مبنای آن را بر «عقل» می‌‏شناسد نه بر مشیت، «امامت» اصل اساسی است که شیعه را از سنّی جدا می‌کند. بنابر اعتقاد شیعه، وحی یک صورت بیرونی و ظاهری و یک جنبه درونی و باطنی دارد که پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) اسلام از هر دو جنبه درحد کمال آگاهی داشت زیرا همزمان هم نبی بود و هم ولیّ.
نبوت وظیفه ظاهری پیغمبر یعنی رسانیدن وحی الهی به مردم بود و ولایت وظیفه باطنی یعنی آشکار کردن معنای دین. با رحلت پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) دوره پیامبری به پایان رسید امّا دوره «ولایت» در شخص امام ادامه یافت. امام کسی است که وظیفه ولایت را بر عهده دارد و آن وظیفه به سه چیز تعلق می‏‌گیرد: حکومت بر جامعه اسلامی، بیان مسائل فقهی و دینی و رهبری روحانی که مردم را به درک معانی باطن هدایت می‏‌کند. به دلیل این سه وظیفه الهی، برگزیدن امام از طرف مردم جایز نیست، این رهبر روحانی را باید خداوند تعیین کند و او امام معصومی است که الهام گرفته از غیب بوده به رهبری مردم می‏‌پردازد. اما قطب‌الرّحای عالم امکان و ضامن حفظ و بقای شریعت است، با این‌همه، حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد کرد مگر در [[آخر‌الزمان]]. در نظر شیعه، امام غایب ادامه شخصیت پیامبر است و به وسیله اوست که قرآن محفوظ می‌‏ماند و بی‏ ظهور او حکومت دنیوی ناقص است و تنها با ظهور دگرباره اوست که کمال مطلوب مبتنی بر «[[عدل|عدل‌ الهی]]» که اسلام در تعالیم خود بر آن تکیه می‌کند، برقرار خواهد شد.


==شیعه امامیه در ایران==
مذهب شیعه اثنی‌عشریه تا پیش از [[صفویه|صفویه]] در ایران، غیر رسمی بود و به‌عنوان مذهب اقلیت به شمار می‏‌رفت. کوشش سلاطین [[آل‌بویه|آل‌بویه]] که در قرن چهارم هجری بر بعضی از ولایات ایران فرمان‌روایی داشتند و معتقد به مذهب شیعه اثنی‌عشریه بودند و در رسمی کردن آن مذهب به علت مخالفت خلفای [[بغداد]] که نفوذ دینی و سیاسی بسیار در ایران داشتند به جایی نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست هلاکو خان مغول در 656 هجری، یکی از ایلخانان مغول به نام [[سلطان محمد خدابنده]] موقتا مذهب شیعه را پذیرفت و در سکه و خطبه نام امامان‌شیعه را نقش و ذکر نمود، ولی باز رسمی شدن آن مذهب عقیم ماند. لیکن شیعه در پشت پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهای ایران هر روز گسترده‌تر می‌‏کرد تا این که خانواده‏‌ای شیعی مذهب به نام [[سربداران]] در اواسط قرن هشتم هجری توانست که حکومتی اثنی‌عشری در شهر سبزوار که اکثر مردم آن شیعه بودند تأسیس نمایند و نیز [[سادات مرعشی]] حکومت شیعی را در مازندران تشکیل دادند. جهانشاه از شاهان قراقویونلو که در قرن نهم هجری در [[آذربایجان|آذربایجان]] حکومت می‏‌کردند به شیعه بودن خود افتخار می‌‏نمود. پیش از ظهور صفویه بعضی از شهرهای ایران چون [[قم]]، کاشان و سبزوار معروف به شهرهای شیعه‏‌نشین بودند و اکثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. [[شاه اسماعیل صفوی|شاه اسماعیل صفوی]] که به دست عدّه‌‏ای از [[صوفیان قزلباش|صوفیان قزلباش]] که مذهب شیعه داشتند روی کار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجری بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و علی ‏رغم [[سلطان سلیم|سلطان سلیم]] پادشاه نیرومند عثمانی که به بهانه ادعای خلافت اسلام قصد حکومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این کشور را داشت، از همان آغاز پادشاهی رسمیت مذهب‌شیعه را به جای طریق‌سنت و جماعت اعلام نمود و اعتلای لوای این مذهب را سیاست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیا ولی اللّه» و «حی علی خیر العمل» را در اذان و اقامه عملی کرد. اکثر سنیان ایران که از بیم شمشیر شاه اسماعیل چاره‏‌ای جز تسلیم نداشتند، طوعا یا کرها (به میل یا به زور) آن مذهب را پذیرفتند و در اندک مدتی مذهب شیعه اثنی‌عشری بیشتر ولایات [[ایران|ایران]] را فراگرفت و از آن زمان تا کنون که حدود پانصد سال می‏‌گذرد، شیعه‌ اثنی‌عشری مذهب رسمی دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمیت دادن مذهب شیعه اثنی‌عشری برای این که معارف جدیدی را جانشین معارف قدیم سنّی کرده باشند در صدد برآمدند که فقهایی را از جبل [[لبنان]] که در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از احساء و [[بحرین|بحرین]] که در ساحل غربی خلیج‌ فارس قرار داشت برای تعلیم و تتبع [[فقه]] و [[کلام]] شیعه به ایران دعوت کنند و علمایی چون [[شیخ حر عاملی|شیخ حرّ عاملی]] و [[شیخ بهایی|بهاءالدّین عاملی]] به ایران روی نهادند و امثال [[محمد باقر مجلسی|علامه‌ مجلسی]] از شاگردان ایشان به شمار می‏‌روند<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش گسترده </ref>.


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{فرق و مذاهب}}


==رده ها==کلام اسلامی، فرقه شناسی، مذاهب مختلف
[[رده:فرق و مذاهب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۳۱

اثنی‌عشریه
نام رایجدوازده امامی
عقیدهاعتقاد به دوازده امام

اثنی‌عشریه یا دوازده امامیه، پرجمعیت‏‌ترین فرقه از مجموعه فرقه‌‏‌های شیعه است. این فرقه معتقدند تعداد امامان دوازه تن است که از حضرت علی (علیه‌السّلام) آغاز و به محمد‌بن‌حسن مهدی (عجّل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) ختم می‏‌شود.

دلیل نام‌گذاری

این اصطلاح ابتدا در برابر سبعیه (هفت‌امامیان) مطرح شد. اثنی‌عشریه در صحت شمار امامان خود که دوازده‌تن هستند، به آیات قرآنی از قبیل: «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً...» (سوره مائده آیه 12) «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً...» (سوره اعراف آیه 160) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً...» (سوره‌ توبه آیه 36) استناد می‌کنند.

دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه

برخی از دلایل امامیه بر امامت خاندان‌عترت عبارت است از:

1- وجوب عصمت در امام؛ زیرا اگر امام معصوم نباشد، اطمینان به وی در ابلاغ احکام سلب می‏‌شود. به‌علاوه، امام غیر معصوم ممکن است در امامت و زعامت مسلمین بر خلاف عدالت رفتار نماید.

2- نصب امام برای رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه از سوی مردم تعیین شود، موجب تشدید اختلاف می‌شود.

3- امامت به معنای خلافت از سوی خداوند و رسول است که قهرا باید توسط خداوند و رسول خدا (صلّی‌الله علیه وآله)، خلیفه تعیین شود.

4- سیره رسول‌اکرم (صلّی‌الله علیه وآله) در زمان حیات خود بر تعیین جانشین در موارد غیبت خود از مدینه بود، بنابراین، چگونه می‏‌شود آن حضرت برای بعد از خود جانشین تعیین نکند.

شیعه اثنی‌عشری معتقد به «نصّ‌ جلیّ» هستند، یعنی کسانی که قائل به «نصّ» و تعیین آشکار امام شدند و معتقدند که رسول‌خدا (صلّی‌الله علیه وآله) با «نصّ‌جلیّ» در روز غدیر‌خمّ امام علی (علیه‌السّلام) را به جانشینی خود برگزید و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمود. ایشان دلایل امامت حضرت علی (علیه‌السّلام) را بنا‌بر قرآن و سنت چنین بیان می‌‏نمایند: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» [۱] یعنی، همانا ولیّ شما خداوند است و پیامبر او و کسانی که ایمان آوردند و نماز را به پا می‌دارند و زکات می‌‏دهند، در حالی‌که اهل رکوع هستند. «... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی...» [۲] یعنی امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...» [۳] یعنی ای پیامبر! ابلاغ کن آنچه را که به تو از سوی پروردگارت امر شده است و اگر چنین نکنی رسالتت رو ابلاغ نکردی! خداوند تو را از گزند مردم نگاه می‌‏دارد. و دیگر آیه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ...»[۴] یعنی اگر علیه او هم‌پشت (هم‌پیمان) شوند، پس همانا خداوند و جبرئیل و مؤمنان نیکوکار یار و یاور اویند. دیگر آیه مباهله است که فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» [۵] بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغ‌گویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار کنیم. می‌گویند: مقصود همه این آیات، ولایت حضرت علی (علیه‌السّلام) است. همچنین شیعیان اثنی‌عشری به احادیثی که در پی می‌آید استناد می‌‏کنند: «أنت الخلیفة من بعدی و أنت وصییّ »، یعنی تو پس از من جانشین منی، تو وصیّ منی. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنی او را به امیری مؤمنان سلام دهید. «و اقضاکم علیّ»، بهترین حاکم در میان شما حضرت علی (علیه‌السّلام) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید.«و من کنت مولاه فعلیّ مولاه»، هر که من مولای او هستم، علی (علیه‌السّلام) نیز مولای اوست. «انت منّی بمنزلة هارون من موسی الّا انه لا نبیّ بعدی» تو نزد من مانند هارونی در پیش موسی، جز این‌که پیامبری بعد از تو نیست.

میراث امامان

طرفداران «نصّ جلیّ» می‌‏گویند که: حضرت علی (علیه‌السّلام) پیش از آنکه به شهادت برسند، «کتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، امام حسن (علیه‌السّلام) تحویل دادند و در حضور اهل‌بیت و بزرگان شیعه فرمودند: ای فرزندم، رسول اللّه (صلّی‌الله علیه وآله) به من فرمودند که شما را وصی خود کنم و کتاب و سلاح خویش را همان‌طور که پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) به من عطا فرمودند، به شما بسپارم. به من فرمودند که به شما سفارش کنم که هنگام دعوت حق، آنها را به‏ حضرت حسین (علیه‌السّلام) بسپاری. سپس رو به حضرت حسین (علیه‌السّلام) کرده گفت: پیامبر خدا (صلّی‌الله علیه وآله) به شما سفارش کرده که ودیعه امامت را همچنان به فرزند خود حضرت علی‌بن‌حسین (ع) بسپاری و درباره حضرت علی‌بن‌حسین (علیه‌السّلام) فرمودند که او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود حضرت محمد‌بن‌علی (علیه‌السّلام) بسپارد.

نام امامان شیعه

نام دوازده امام شیعه اثنی‌عشریه از این قرار است: 1- امام علی‌بن‌أبی‌طالب (علیه‌السّلام) شهادت، سال 40 ه. 2- امام حسن‌بن‌علی (علیه‌السّلام) شهادت، سال 49 ه 3- امام حسین‌بن‌علی (علیه‌السّلام) شهادت سال 61 ه 4- امام علی‌بن‌حسین (علیه‌السّلام) شهادت سال 95 ه 5- امام محمد باقر (علیه‌السّلام) شهادت سال 115 ه 6- امام جعفر‌صادق (علیه‌السّلام) شهادت سال 148 ه 7- امام موسی‌کاظم (علیه‌السّلام) شهادت سال 183 ه 8- امام علیّ‌رضا (علیه‌السّلام) شهادت سال 203 ه 9- امام محمد‌جواد (علیه‌السّلام) شهادت سال 220 ه 10- امام علیّ‌نقی (علیه‌السّلام) شهادت سال 254 ه 11- امام حسن‌عسکری (علیه‌السّلام) شهادت سال 260 ه 12- امام محمد‌بن‌الحسن‌المهدی (عج) «آغاز غیبت کبری 329 ه».

جایگاه امامان اثنی‌عشریه

شیعیان معتقدند که امامان مانند پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) مُلهم از جانب خدا هستند. آنها ریاست عامّه و مقامی فوق مقام انسان‌های عادی دارند. از آن روزی‏ که خداوند آدم را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خود از حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی گرفته تا به حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) خاتم‌انبیاء سرایت داد و از وی آن نور را به اوصیای او که ائمه‌طاهرین (علیهم‌السّلام) هستند سریان داد تا سرانجام همان نور الهی در وجود امام عصر (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) تجلی می‌‏کند و او را از سطح بشر عادی فراتر می‏‌برد و وی را قادر می‌کند که قرن‌ها بلکه هزاران سال بی ‏هیچ گزند و آزار و بدون ضعف و پیری و با بدن جسمانی که در بشر عادی موجب اضمحلال و فساد است، زندگی کند تا به وقت خود و با امر الهی از مکان غیب ظهور کند. به روایت «علّامه مجلسی» رنگ صورت آن حضرت، عربی و گندم‌گون و جسمی یعقوب ‏وار دارد و بر گونه او خالی مانند کوکب دُرّی است.

ظهور قائم آل محمد (صلّی‌الله علیه و آله)

شیعه «اثنی‌‏عشریه» معتقد است که به قدرت خداوند و لطف او، حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) پس از بروز نشانه‌هایی ظهور خواهد کرد، درحالی‌‏که سنّ آن حضرت بین سی تا چهل سال به نظر می‌رسد. بنابر نقل روایات، آن حضرت در «مکه» ظهور خواهند کرد و مردم با آن حضرت بین «رکن و مقام» بیعت می‌کنند. از علائم ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) نزول حضرت عیسی (علیه‌السّلام) از آسمان است و وی «دجّال» را که پیش از حضرت ظهور کرده است می‌کشد و پشت سر آن حضرت نماز می‌گزارد. در زمان حضرت مهدی «اصحاب‌کهف» از خواب چند هزارساله برمی‏‌خیزند و حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) به ایشان سلام می‌کنند و آنان جواب سلام حضرت را می‌دهند و بار دیگر به خواب عمیق فرو می‌‏روند و تا قیامت بر نمی‌خیزند. از ودایعی که نزد حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) می‌باشد تابوت سکینه حضرت موسی (علیه‌السّلام) و نسخه صحیح اسفار تورات و انجیل است و چون آن حضرت آنها را به یهود و نصاری عرضه کند، ایشان مسلمان شوند. سپس حضرت عیسی (علیه‌السّلام) به فرمان او صلیب را می‌‏شکند و خوک را می‌کشد و کلیساها را ویران می‌کند و بعد از چهل سال می‌میرد. حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) دین راستین اسلام را اظهار و دنیا را پر از عدل و داد می‌کند، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته‏‌اند و در بعضی اخبار بیست تا چهل سال بیان شده است.

مبانی فقه اثنی ‏عشریه

معمولا مسلمانان جهان قوانین و احکام شریعت اسلام را از دو منبع اصلی: قرآن، سنت، و منابع فرعی و تبعی: اجماع، قیاس و استحسان و مصالح مرسله (در نزد سنیان) یا اجماع و عقل (در نزد شیعیان) استنباط می‌‏کنند.

قرآن

شیعه اثنی‌عشریه قائل به جامعیت قرآنی است که بدون هیچ زیاده یا نقصانی بر حضرت محمد (صلّی‌الله علیه وآله) نازل شد. قرآنی که میان دو جلد و در دست مسلمان‌ها قرار دارد. هر کسی عقیده‌‏ای غیر از این داشته باشد، به خطا رفته است.

سنت

و اما سنت و احادیث رسول‌خدا (صلّی‌الله علیه وآله) در شیعه باید از طریق عترت یا توسط راویانی که مورد وثوق‌‏اند رسیده باشد، یعنی باید سلسله روات به ائمه اطهار برسد و اگر از طریق دیگر نقل شده باشد، باید راویان آن از نظر شیعه مورد اعتماد باشند و گرنه ارزشی ندارد. از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است که فرمود: احادیثی را که از ما روایت می‌‏کنند اگر مطابق قرآن و سنت پیغمبر (صلّی‌الله علیه وآله) و شاهدی دیگر از احادیث نباشد، باور نکنید، زیرا کسانی مانند مغیرة‌بن‌سعید که از «غلاة» بودند گفته‌های ما را با اغراض خود درآمیختند.

کتب اربعه

مجموعه احادیث قدیم شیعه در چهار کتاب گردآوری و به کتب اربعه معروف شده است. اساس این کتاب‌ها اخباری است که از ائمه (علیهمالسّلام) به دست ما رسیده است و بیشتر به امام باقر و امام صادق (علیهما‌لسّلام) منتهی می‌‏شود. در مجلس آن دو امام بزرگوار، بسیاری از راویان احادیث و بزرگان اسلام شاگردی می‌کردند. حاصل شاگردی و درک محضر آن دو امام، به تدوین حدود چهار صد رساله در شرایع اسلام انجامید که آنها را اصول اربعمائه یعنی اصول چهارصدگانه نامیده‌اند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجری که تقریبا دویست سال به طول انجامید، شیعیانی که از حضور امامان دور و یا به‌دلیل غیبت صغری از امام غایب مهجور بودند، به این چهارصد رساله که هر کدام دارای بابی از ابواب فقه شیعه بود عمل می‏‌کردند. به قول شیخ مفید، محدثان امامیه از زمان حضرت علی (علیه‌السّلام) تا عهد امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) چهار‌صد کتاب تألیف کرده بودند که آنها را «اصول» می‏ خوانند تا این که در حدود سال سیصد هجری، ثقة الاسلام محمد‌بن‌یعقوب کلینی (متوفی 329 ه) که از مردم کلین (روستای فشافویه در جنوب شرق تهران) بر مسند فقاهت نشست و با کمال دقت توانست طی بیست سال آن چهارصد رساله «اصل» را جمع و در پنج مجلد، یک جلد در مواعظ، یک جلد در اصول دین و سه جلد در فروع دین و به نام کتاب الکافی نام نهد که حدود شانزده هزار یکصد و نود ونه حدیث را شامل می‌شود.البته مجموع کتاب‌های شیخ کلینی حدود سی و دو کتاب است. پس از کلینی، فقیهی دیگر به نام ابوجعفر محمد‌بن علی‌بن بابویه قمی معروف به شیخ‌صدوق (متوفی‏ 381 ه)مدفون در ری، بر اساس همین رسائل چهار‌صدگانه، کتاب «من لا یحضره الفقیه» را تألیف کرد که جمله اخبار آن پنج هزار‌و‌نهصد‌و‌شصت‌و‌سه حدیث است. پس از شیخ‌صدوق و به فاصله چند سال، عصر شیخ‌طوسی (385- 460 ه) آغاز شد. وی بر اساس همین اصول چهار‌صدگانه، دو کتاب معروف «الاستبصار» و «تهذیب الاحکام» را که اولی مشتمل بر پنج هزار و پانصد و یازده حدیث است، تألیف کرد.

اجماع

اجماع، سومین دلیل از ادله فقه مسلمانان است که شیعه و تمامی فرقه‌های اهل‌سنت اجمالا در سندیت آن اتفاق نظر دارند. اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علمای عصر بر حکم شرعی راجع به مسأله‌ای که حکم آن در کتاب و سنت نیامده است. چنانکه اشاره شد، اجماع نزد شیعه نیز به عنوان یکی از «ادله‌ اربعه» مورد استناد است.البته اهل‌سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحکم را (به استناد روایت نبوی لا یجتمع امتی علی خطا) «حجت» می‏‌دانند، ولی امامیه‏ اتفاقی را که کاشف از قول معصوم باشد (یعنی امام داخل در مجمعین باشند)، ملاک عمل و حجت می‌‏دانند. از نگاه علمای مذهب‌ جعفری: اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدین شیعه بر هر امر شرعی به نحوی که کاشف از قول معصوم باشد، بنابراین، اجماع را از آن باب که کاشف از قول معصوم است، «حجت» می‌دانند، چون شیعیان معتقدند هیچ عصری خالی از «امام‌ معصوم» نمی‌‏باشد. بنابراین، از باب «لطف» بر خدا واجب است که هرگاه بندگانش در مسیر خطا قرار گیرند، به وسیله امام آنان را راهنمایی کند. پس اگر در مسأله‌‏ای «اجماع» کردند و قول خلافی هم اظهار نشد، دلیل بر رضایت معصوم است و یا اینکه امام در جمع حضور داشته و یا این مسئله از طرف معصوم القا شده است.

قیاس

امّا عمل به «قیاس» که چهارمین اصل از مصادر تشریع نزد اهل‌سنت و جماعت (غیر از فرقه ظاهریه) به‌شمار می‌‏رود، در فقه امامیه ممنوع است و به جای آن اعتماد بر اصلی دیگر به نام «عقل» کرده‌‏اند. از حضرت صادق (علیه‌السّلام) روایت شده است که «قیاس» از دین من خارج است، برای اینکه اصحاب قیاس از راه سنجش، طلب علم کرده‌‏اند و به همین جهت از حقیقت دور افتاده‌‏اند و البته دین خدا با قیاس درست‏ نمی‌شود. در فقه شیعه قاعده‌ای موسوم به قاعده ملازمه است که: «کلّ‌ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل‌ما حکم به الشرع حکم به العقل» یعنی هر چیزی که عقل بدان حکم کند، شرع نیز بدان حکم نماید و هر چیزی که شرع بدان حکم کند، عقل نیز بدان حکم کند.

فقه جعفری

فقه جعفری فقه منسوب به ششمین امام شیعه حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) است، چون دوره زندگانی آن حضرت مصادف با اواخر دوره بنی‌امیه و اوایل روزگار بنی‌عباس بود و به سبب اختلافی که امویان با عباسیان داشتند، کمتر مزاحم شیعه امامیه می‌‏شدند، پس در چنین فضایی فقه جعفری پا گرفت. علاوه بر این، عمر امام صادق (علیه‌السّلام) از دیگر امامان (علیهم‌السّلام) طولانی‏ تر بود. آن حضرت در دوره طولانی امامت خود موفق شد که نظم و ترتیبی به وضع شیعه امامیه بدهد و فقه شیعه را تعلیم کند، از این جهت آن حضرت را «حبر‌الامة»، یعنی دانشمند امت اسلام و «فقیه» آل‌محمد (صلّی‌الله علیه وآله) خوانده‌اند. بیشتر احادیث اعتقادی و فقهی شیعه از آن حضرت روایت شده و بدین سبب فقه شیعه را «فقه جعفری» گفته و مذهب پیروان ایشان را «مذهب جعفری» نام نهاده‌اند. در مجلس درس آن حضرت که در مدینه تشکیل می‌‏شد، عده ‏ای از بزرگان اسلام حاضر می‏ شدند و از محضر آن بزرگوار استفاده می‌‏کردند. از مشهورترین شاگردان امام، زرارة‌بن‌اعین (متوفی در 150 ه)، محمد‌بن‌مسلم، ابوبصیر، برید‌بن‌معاویة عجلی، فضیل‌بن‌یسار، معروف‌بن‌خربوذ، جمیل بن‌دراج، عبداللّه‌بن‌مسکان و حماد‌بن‌عثمان... بودند.

بعضی از اعتقادات خاص امامیه

اعتقادات خاص امامیه که آنان را از اهل‌سنت و جماعت ممتاز می‌کند «امامت و ولایت» حضرت علی (علیه‌السّلام) و فرزندان او که امامان معصومین (علیهم‌السّلام) هستند، «عصمت» انبیاء و امامان، «تقیه»، «بداء»، «متعه» است.اکنون درباره بداء، متعه و رجعت به اختصار مطالبی بیان می‌شود.

بداء در لغت و اصطلاح

واژه «بَداء» اسم مصدر از ماده «بدو» است[۶]. این واژه در لغت در چند معنا به‌کار رفته است: آشکار شدن از خفا[۷]، ظهور چیزی از عدم[۸]، تغییر در قصد[۹] و در اصطلاح به معنای آشکار شدن امری از ناحیه خداوند است برخلاف آنچه مورد انتظار بوده‌ است، که در واقع محو اولی و اثبات دومی است و خدا به هر دو حادثه آگاه است[۱۰]. مطابق با تاکید علمای شیعه، بداء دربارهٔ خداوند به معنای دگرگون شدن اراده او نیست، بلکه این لفظ همانند غضب و رضا در حق خداوند به‌طور مجازی استعمال می‌شود[۱۱].

متعه

متعه به ضم میم به معنی تمتع و برخورداری است و آن نکاح‌ منقطع موقت است که در اصطلاح عوام شیعه به آن صیغه‏ می‌گویند. امامیه در حلال بودن متعه به این آیه:«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً» [۱۲] و نیز به روایات وارده از اهل‌بیت و نقل بعض صحابه در این خصوص استناد می‌کنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسول‌اکرم (صلّی‌الله علیه وآله) تجویز شده است و راجع به ادعای نهی و نسخ آن که در خیبر یا حجة‌الوداع بوده تردید شده است و همین تردید موجب می‌‏شود که نهی از آن را «نهی‌ تنزیهی» بدانیم نه «نهی تحریمی» که موجب نسخ حکم حلیت قبلی بشود. به‌علاوه قوانین در شریعت اسلام برای همگان و در همه زمان‌ها است و در آن، مصالح عباد در نظر گرفته شده است و در این خصوص تشریع نکاح موقت و متعه مانع از زنا و فساد می‌شود.

شرایط صحت متعه

چند چیز شرط صحت متعه است. 1.در عقد متعه ذکر «مدت» لازم است، پس اگر مدّت ذکر نشود، عقد باطل می‌‏شود، بر خلاف عقد دائم. 2. در عقد متعه تعیین «مهریه» لازم است، پس اگر مقدار مهریه ذکر نشود، عقد باطل می‌‏شود.3. در عقد متعه، ذکر هر شرطی که مخالف شرع و مجهول نباشد، جایز است.4. در متعه، طلاق لازم نیست و هر وقت مدت تمام شود یا شوهر باقی مدت را ببخشد، متعه فسخ می‌‏گردد.5.در متعه زن حق نفقه ندارد و ارث نمی‏‌برد، مگر این‌که در ضمن عقد شرط شده باشد. شیعیان معتقدند که متعه در زمان رسول خدا (صلّی‌الله علیه وآله) جایز بوده است و پس از او تا دوره خلیفه دوم عمر‌بن الخطاب رواج داشته است، اما وی آن را منع کرده است.

رجعت

رجعت به فتح راء، حادثه‌ای پیش از قیامت است.این مسأله جزء اعتقادات شیعه و به معنای به بازگشتن بعضی از مردگان (مومنان و کافران خالص) و نیز بعضی از افرادی است که در زندگی دنیا به آنها ظلم بزرگی شده است تا دوباره به دنیا بیایند و آن زندگی که حق‌شان است را داشته باشند و نیز مظلومین شاهد انتقام الهی از کسانی باشند که که به آنها ظلم کردند. رجعت امری است که پس از ظهور حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) واقع خواهد شد. درباره رجعت به آیاتی از قرآن از جمله حادثه «اصحاب کهف» استناد شده است که از خواب سیصد‌ساله برخاستند.

اشتراکات و اختلافات اعمال میان شیعیان اثنی‌عشری و اهل‌تسنن

اعمال مذهبی شیعه‌اثنی‌عشریه فرق زیادی با اعمال مذهبی اهل‌تسنن ندارد. روزه و حج در هر دو یکی است، امّا در بعضی از مسائل همچون نماز و آداب وضو، اختلاف دارند و در اذان و اقامه؛ «اشهد انّ علیّا ولی اللّه» را تبرّکا (نه به‌عنوان جزء) و «حیّ علی الصلاة» را جزء فصول اذان و اقامه می‌دانند. اثنی‌عشریه چهار سوره‏‌ای را که در آن «آیه سجده» وجود دارد در نماز نمی‌خوانند و فقّاع (آب‌جو) را مثل می (شراب) حرام می‌دانند و گوشت الاغ را مکروه می‌شمرند. نکاح بدون شاهد‏ را جایز می‌دانند، امّا طلاق بدون حضور شاهد عادل را جایز نمی‌ندانند و به ظاهر این آیه احتجاج می‌کنند: «فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ...» (سوره طلاق آیه‌2) و می‌گویند: خدای تعالی شاهد گرفتن بر طلاق را شرط کرده نه بر نکاح و از اینکه در یک مجلس سه‌ طلاق دهند را جایز نمی‌دانند و می‌گویند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ...» [۱۳] همچنین شیعیان دوازده‌امامی در نماز‌میت پنج تکبیر می‌گویند. و اما مهم‌ترین اختلاف شیعه با اهل‌سنت و جماعت درباره تعیین جانشین رسول خداوند‌ است که شیعیان اثنی‌عشریه آن را به «نصّ جلیّ و خفیّ» و اهل‌تسنن به اختیار امت می‌‏دانند. به جز این مسأله اساسی، اختلاف شیعه با سنی در بعض مدارک و ادله اجتهاد و نیز در پاره‌‏ای از قواعد اصول و فروع، عبادات و معاملات و نکاح است. عمل به «قیاس» نزد شیعه امامیه حرام است، ولی نزد تمامی فرقه‌های اهل‌ سنت (به جز خوارج و ظاهریه) مورد قبول می‌‏باشد. در بیشتر مسائل فروع فقه، مذهب شیعه امامیه غالبا با یکی از مذاهب‌ اربعه اهل‌ سنت موافق است، ولی مسائلی نیز وجود دارد که جزو منفردات امامیه است، گرچه در اکثر این مسائل نیز یکی از فقهای صحابه یا تابعین و اتباع، با شیعه موافق‏‌اند. حتی بعضی از علمای‌ اهل سنت و جماعت بدین سبب مذهب‌ جعفری را کنار مذاهب چهارگانه مذهب‌ پنجم شناخته‌اند.

اصول عقاید شیعه

امّا اصول عقاید شیعیان توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت است. شیعه امامیه، صفت عدالت را از صفات ذات خداوند می‏‌داند و مبنای آن را بر «عقل» می‌‏شناسد نه بر مشیت، «امامت» اصل اساسی است که شیعه را از سنّی جدا می‌کند. بنابر اعتقاد شیعه، وحی یک صورت بیرونی و ظاهری و یک جنبه درونی و باطنی دارد که پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) اسلام از هر دو جنبه درحد کمال آگاهی داشت زیرا همزمان هم نبی بود و هم ولیّ. نبوت وظیفه ظاهری پیغمبر یعنی رسانیدن وحی الهی به مردم بود و ولایت وظیفه باطنی یعنی آشکار کردن معنای دین. با رحلت پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) دوره پیامبری به پایان رسید امّا دوره «ولایت» در شخص امام ادامه یافت. امام کسی است که وظیفه ولایت را بر عهده دارد و آن وظیفه به سه چیز تعلق می‏‌گیرد: حکومت بر جامعه اسلامی، بیان مسائل فقهی و دینی و رهبری روحانی که مردم را به درک معانی باطن هدایت می‏‌کند. به دلیل این سه وظیفه الهی، برگزیدن امام از طرف مردم جایز نیست، این رهبر روحانی را باید خداوند تعیین کند و او امام معصومی است که الهام گرفته از غیب بوده به رهبری مردم می‏‌پردازد. اما قطب‌الرّحای عالم امکان و ضامن حفظ و بقای شریعت است، با این‌همه، حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد کرد مگر در آخر‌الزمان. در نظر شیعه، امام غایب ادامه شخصیت پیامبر است و به وسیله اوست که قرآن محفوظ می‌‏ماند و بی‏ ظهور او حکومت دنیوی ناقص است و تنها با ظهور دگرباره اوست که کمال مطلوب مبتنی بر «عدل‌ الهی» که اسلام در تعالیم خود بر آن تکیه می‌کند، برقرار خواهد شد.

شیعه امامیه در ایران

مذهب شیعه اثنی‌عشریه تا پیش از صفویه در ایران، غیر رسمی بود و به‌عنوان مذهب اقلیت به شمار می‏‌رفت. کوشش سلاطین آل‌بویه که در قرن چهارم هجری بر بعضی از ولایات ایران فرمان‌روایی داشتند و معتقد به مذهب شیعه اثنی‌عشریه بودند و در رسمی کردن آن مذهب به علت مخالفت خلفای بغداد که نفوذ دینی و سیاسی بسیار در ایران داشتند به جایی نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست هلاکو خان مغول در 656 هجری، یکی از ایلخانان مغول به نام سلطان محمد خدابنده موقتا مذهب شیعه را پذیرفت و در سکه و خطبه نام امامان‌شیعه را نقش و ذکر نمود، ولی باز رسمی شدن آن مذهب عقیم ماند. لیکن شیعه در پشت پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهای ایران هر روز گسترده‌تر می‌‏کرد تا این که خانواده‏‌ای شیعی مذهب به نام سربداران در اواسط قرن هشتم هجری توانست که حکومتی اثنی‌عشری در شهر سبزوار که اکثر مردم آن شیعه بودند تأسیس نمایند و نیز سادات مرعشی حکومت شیعی را در مازندران تشکیل دادند. جهانشاه از شاهان قراقویونلو که در قرن نهم هجری در آذربایجان حکومت می‏‌کردند به شیعه بودن خود افتخار می‌‏نمود. پیش از ظهور صفویه بعضی از شهرهای ایران چون قم، کاشان و سبزوار معروف به شهرهای شیعه‏‌نشین بودند و اکثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. شاه اسماعیل صفوی که به دست عدّه‌‏ای از صوفیان قزلباش که مذهب شیعه داشتند روی کار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجری بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و علی ‏رغم سلطان سلیم پادشاه نیرومند عثمانی که به بهانه ادعای خلافت اسلام قصد حکومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این کشور را داشت، از همان آغاز پادشاهی رسمیت مذهب‌شیعه را به جای طریق‌سنت و جماعت اعلام نمود و اعتلای لوای این مذهب را سیاست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیا ولی اللّه» و «حی علی خیر العمل» را در اذان و اقامه عملی کرد. اکثر سنیان ایران که از بیم شمشیر شاه اسماعیل چاره‏‌ای جز تسلیم نداشتند، طوعا یا کرها (به میل یا به زور) آن مذهب را پذیرفتند و در اندک مدتی مذهب شیعه اثنی‌عشری بیشتر ولایات ایران را فراگرفت و از آن زمان تا کنون که حدود پانصد سال می‏‌گذرد، شیعه‌ اثنی‌عشری مذهب رسمی دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمیت دادن مذهب شیعه اثنی‌عشری برای این که معارف جدیدی را جانشین معارف قدیم سنّی کرده باشند در صدد برآمدند که فقهایی را از جبل لبنان که در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از احساء و بحرین که در ساحل غربی خلیج‌ فارس قرار داشت برای تعلیم و تتبع فقه و کلام شیعه به ایران دعوت کنند و علمایی چون شیخ حرّ عاملی و بهاءالدّین عاملی به ایران روی نهادند و امثال علامه‌ مجلسی از شاگردان ایشان به شمار می‏‌روند[۱۴].

پانویس

  1. سوره مائده آیه 55
  2. سوره مائده آیه 3
  3. سوره مائده آیه 67
  4. سوره تحریم آیه 4
  5. سوره آل عمران آیه 61
  6. ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه «بدو».
  7. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ۱۴۱۲ق، ص۱۱۳
  8. فضلی، خلاصة علم الکلام، ۱۴۱۴ق، ص۱۰۵.
  9. ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ۱۴۱۱ق، ص۲۱۲.
  10. علامه طباطبایی سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۳۸۱.
  11. شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۶۷
  12. سوره نساء آیه 24
  13. سوره بقره آیه 229
  14. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش گسترده