اثنی عشریه
| اثنیعشریه | |
|---|---|
| نام رایج | دوازده امامی |
| عقیده | اعتقاد به دوازده امام |
اثنیعشریه یا دوازده امامیه، پرجمعیتترین فرقه از مجموعه فرقههای شیعه است. این فرقه معتقدند تعداد امامان دوازه تن است که از حضرت علی (علیهالسّلام) آغاز و به محمدبن حسن المهدی (عجّلالله تعالی فرجهالشّریف) ختم میشود.
دلیل نامگذاری
اصطلاح اثنیعشریه ابتدا در برابر اصطلاح سبعیه (هفتامامیان) مطرح شد. اثنیعشریه در صحت شمار امامان خود که دوازده تن هستند، به آیات قرآنی از قبیل:
وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً. [مائده–12]
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً. [اعراف–160]
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً.. [توبه–36]
استناد میکنند.
دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه
برخی از دلایل امامیه بر لزوم امامت خاندان عترت عبارت است از:
1- وجوب عصمت در امام، زیرا اگر امام معصوم نباشد اطمینان به وی در ابلاغ احکام سلب میشود. به علاوه، امام غیر معصوم ممکن است در امامت و زعامت مسلمین بر خلاف عدالت رفتار کند.
2- نصب امام در جهت رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه امام از سوی مردم تعیین شود، موجب تشدید اختلاف میشود.
3- امامت به معنای خلافت از سوی خداوند و رسول است که قهرا باید توسط خداوند و رسول خدا (صلّیالله علیه وآله)، خلیفه تعیین شود.
4- سیره رسولاکرم (صلّیالله علیه وآله) در زمان حیات خود بر تعیین جانشین در موارد غیبت خود از مدینه بود، بنابراین، چگونه میشود آن حضرت برای بعد از خود جانشین تعیین نکند.
شیعه اثنیعشری معتقد به «نصّ جلیّ» هستند، یعنی کسانی که قائل به «نصّ» و تعیین آشکار امام شدند و معتقدند که رسولخدا (صلّیالله علیه وآله) با «نصّجلیّ» در روز غدیرخمّ امام علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود برگزید و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمود. ایشان دلایل امامت حضرت علی (علیهالسّلام) را بنابر قرآن و سنت چنین بیان مینمایند:
إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ [مائده–55]
یعنی: همانا ولیّ شما خداوند است و پیامبر او و کسانی که ایمان آوردند و نماز را به پا میدارند و زکات میدهند، در حالیکه اهل رکوع هستند.
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی.. [مائده–3]
یعنی: امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم.
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ [مائده–67]
یعنی: ای پیامبر! ابلاغ کن آنچه را که به تو از سوی پروردگارت امر شده است و اگر چنین نکنی رسالتت رو ابلاغ نکردی! خداوند تو را از گزند مردم نگاه میدارد. و دیگر آیه:
وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ.. [تحریم–4]
یعنی: اگر علیه او همپشت (همپیمان) شوند، پس همانا خداوند و جبرئیل و مؤمنان نیکوکار یار و یاور اویند.
دیگر آیه مباهله است که فرمود:
.. فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ [آل عمران–61]
یعنی: بگو بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار کنیم. میگویند: مقصود همه این آیات، ولایت حضرت علی (علیهالسّلام) است. همچنین شیعیان اثنیعشری به احادیثی که در پی میآید استناد میکنند: «أنت الخلیفة من بعدی و أنت وصییّ »، یعنی تو پس از من جانشین منی، تو وصیّ منی. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنی او را به امیریِ مؤمنان سلام دهید. «و اقضاکم علیّ»، بهترین حاکم در میان شما حضرت علی (علیهالسّلام) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید.«و من کنت مولاه فعلیّ مولاه»، هر که من مولای او هستم، علی (علیهالسّلام) نیز مولای اوست. «انت منّی بمنزلة هارون من موسی الّا انه لا نبیّ بعدی» تو نزد من مانند هارونی در پیش موسی، جز اینکه پیامبری بعد از تو نیست.
میراث امامان
طرفداران «نصّ جلیّ» میگویند که: حضرت علی (علیهالسّلام) پیش از آنکه به شهادت برسند، «کتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، امام حسن (علیهالسّلام) تحویل دادند و در حضور اهلبیت و بزرگان شیعه فرمودند: ای فرزندم، رسول اللّه (صلّیالله علیه وآله) به من فرمودند که شما را وصی خود کنم و کتاب و سلاح خویش را همانطور که پیامبر (صلّیالله علیه وآله) به من عطا فرمودند، به شما بسپارم. به من فرمودند که به شما سفارش کنم که هنگام دعوت حق، آنها را به حضرت حسین (علیهالسّلام) بسپاری. سپس رو به حضرت حسین (علیهالسّلام) کرده گفت: پیامبر خدا (صلّیالله علیه وآله) به شما سفارش کرده که ودیعه امامت را همچنان به فرزند خود حضرت علیبن الحسین (ع) بسپاری و درباره حضرت علیبن الحسین (علیهالسّلام) فرمودند که او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود حضرت محمدبن علی (علیهالسّلام) بسپارد.
نام امامان شیعه
نام دوازده امام شیعه اثنیعشریه از این قرار است: 1- امام علیبنأبیطالب (علیهالسّلام) شهادت، سال 40 هجری قمری. 2- امام حسنبنعلی (علیهالسّلام) شهادت، سال 49 هجری قمری. 3- امام حسینبنعلی (علیهالسّلام) شهادت سال 61 هجری قمری. 4- امام علیبنحسین (علیهالسّلام) شهادت سال 95 هجری قمری. 5- امام محمد باقر (علیهالسّلام) شهادت سال 115 هجری قمری. 6- امام جعفرصادق (علیهالسّلام) شهادت سال 148 هجری قمری. 7- امام موسیکاظم (علیهالسّلام) شهادت سال 183 هجری قمری. 8- امام علیّرضا (علیهالسّلام) شهادت سال 203 هجری قمری. 9- امام محمدجواد (علیهالسّلام) شهادت سال 220 هجری قمری. 10- امام علیّنقی (علیهالسّلام) شهادت سال 254 هجری قمری. 11- امام حسنعسکری (علیهالسّلام) شهادت سال 260 هجری قمری. 12- امام محمدبن الحسنالمهدی (عجّلالله تعالی فرجهالشّریف) «آغاز غیبت کبری سال 329 هجری قمری.
جایگاه امامان اثنیعشریه
شیعیان معتقدند که امامان مانند پیامبر (صلّیالله علیه وآله) مُلهم از جانب خداوند هستند. آنها ریاست عامّه و مقامی فوق مقام انسانهای عادی دارند. از آن روزی که خداوند آدم را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خود از حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی گرفته تا به حضرت محمد (صلّیالله علیه وآله) خاتمانبیاء سرایت داد و از وی آن نور را به اوصیای او که ائمه طاهرین (علیهمالسّلام) هستند سریان داد تا سرانجام همان نور الهی در وجود امام عصر (عجّلالله تعالی فرجهالشّریف) تجلی میکند و او را از سطح بشر عادی فراتر میبرد و وی را قادر میکند که قرنها بلکه هزاران سال بی هیچ گزند و آزار و بدون ضعف و پیری و با بدن جسمانی که در بشر عادی موجب اضمحلال و فساد است، زندگی کند تا به وقت خود و با امر الهی از مکان غیب ظهور کند. به روایت «علّامه مجلسی» رنگ صورت آن حضرت، عربی و گندمگون و جسمی یعقوبوار دارد و بر گونه او خالی مانند کوکب دُرّی است.
ظهور قائم آل محمد (صلّیالله علیه و آله)
شیعه «اثنیعشریه» معتقد است که به قدرت خداوند و لطف او، حضرت مهدی (عجّلالله تعالی فرجهالشّریف) پس از بروز نشانههایی ظهور خواهد کرد، درحالیکه سنّ آن حضرت بین سی تا چهل سال به نظر میرسد. بنابر نقل روایات، آن حضرت در «مکه» ظهور خواهد کرد و مردم با آن حضرت بین «رکن و مقام» بیعت میکنند. از علائم ظهور حضرت مهدی (عجّلالله تعالی فرجهالشّریف) نزول حضرت عیسی (علیهالسّلام) از آسمان است و وی «دجّال» را که پیش از حضرت ظهور کرده است میکشد و پشت سر آن حضرت نماز میگزارد. در زمان حضرت مهدی «اصحابکهف» از خواب چند هزارساله برمیخیزند و حضرت مهدی (عجّلالله تعالی فرجهالشّریف) به ایشان سلام میکنند و آنان جواب سلام حضرت را میدهند و بار دیگر به خواب عمیق فرو میروند و تا قیامت بر نمیخیزند. از ودایعی که نزد حضرت مهدی (عجّلالله تعالی فرجهالشّریف) میباشد تابوت سکینه حضرت موسی (علیهالسّلام) و نسخه صحیح اسفار تورات و انجیل است و چون آن حضرت آنها را به یهود و نصاری عرضه کند، ایشان مسلمان شوند. سپس حضرت عیسی (علیهالسّلام) به فرمان او صلیب را میشکند و خوک را میکشد و کلیساها را ویران میکند و بعد از چهل سال میمیرد. حضرت مهدی (عجّلالله تعالی فرجهالشّریف) دین راستین اسلام را اظهار و دنیا را پر از عدل و داد میکند، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشتهاند و در بعضی اخبار بیست تا چهل سال بیان شده است.
مبانی فقه اثنی عشریه
معمولا مسلمانان جهان قوانین و احکام شریعت اسلام را از دو منبع اصلی: قرآن، سنت، و منابع فرعی و تبعی: اجماع، قیاس و استحسان و مصالح مرسله (در نزد سنیان) یا اجماع و عقل (در نزد شیعیان) استنباط میکنند.
قرآن
شیعه اثنیعشریه قائل به جامعیت قرآنی است که بدون هیچ زیاده یا نقصانی بر حضرت محمد (صلّیالله علیه وآله) نازل شد. قرآنی که میان دو جلد و در دست مسلمانها قرار دارد. هر کسی عقیدهای غیر از این داشته باشد، به خطا رفته است.
سنت
و اما سنت و احادیث رسولخدا (صلّیالله علیه وآله) در شیعه باید از طریق عترت یا توسط راویانی که مورد وثوقاند رسیده باشد، یعنی باید سلسله روات به ائمه اطهار برسد و اگر از طریق دیگر نقل شده باشد، باید راویان آن از نظر شیعه مورد اعتماد باشند و گرنه ارزشی ندارد. از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده است که فرمود: احادیثی را که از ما روایت میکنند اگر مطابق قرآن و سنت پیغمبر (صلّیالله علیه وآله) و شاهدی دیگر از احادیث نباشد، باور نکنید، زیرا کسانی مانند مغیرةبنسعید که از «غلاة» بودند گفتههای ما را با اغراض خود درآمیختند.
کتب اربعه
مجموعه احادیث قدیم شیعه در چهار کتاب گردآوری و به کتب اربعه معروف شده است. اساس این کتابها اخباری است که از ائمه (علیهمالسّلام) به دست ما رسیده است و بیشتر به امام باقر و امام صادق (علیهمالسّلام) منتهی میشود. در مجلس آن دو امام بزرگوار، بسیاری از راویان احادیث و بزرگان اسلام شاگردی میکردند. حاصل شاگردی و درک محضر آن دو امام، به تدوین حدود چهار صد رساله در شرایع اسلام انجامید که آنها را اصول اربعمائه یعنی اصول چهارصدگانه نامیدهاند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجری که تقریبا دویست سال به طول انجامید، شیعیانی که از حضور امامان دور و یا بهدلیل غیبت صغری از امام غایب مهجور بودند، به این چهارصد رساله که هر کدام دارای بابی از ابواب فقه شیعه بود عمل میکردند. به قول شیخ مفید، محدثان امامیه از زمان حضرت علی (علیهالسّلام) تا عهد امام حسن عسکری (علیهالسّلام) چهارصد کتاب تألیف کرده بودند که آنها را «اصول» می خوانند تا این که در حدود سال سیصد هجری، ثقة الاسلام محمدبن یعقوب کلینی (متوفی 329 هجری قمری) که از مردم کلین (روستای فشافویه در جنوب شرق تهران) بر مسند فقاهت نشست و با کمال دقت توانست طی بیست سال آن چهارصد رساله «اصل» را جمع و در پنج مجلد، یک جلد در مواعظ، یک جلد در اصول دین و سه جلد در فروع دین و به نام کتاب الکافی نام نهد که حدود شانزده هزار یکصد و نود و نه حدیث را شامل میشود. البته مجموع کتابهای شیخ کلینی حدود سی و دو کتاب است. پس از کلینی، فقیهی دیگر به نام ابوجعفر محمدبن علیبن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (متوفی سال 381 هجری قمری)مدفون در ری، بر اساس همین رسائل چهارصدگانه، کتاب «من لا یحضره الفقیه» را تألیف کرد که جمله اخبار آن پنج هزار و نهصد و شصت و سه حدیث است. پس از شیخ صدوق و به فاصله چند سال، عصر شیخ طوسی (385- 460 هجری قمری) آغاز شد. وی بر اساس همین اصول چهارصد گانه، دو کتاب معروف «الاستبصار» و «تهذیب الاحکام» را که اولی مشتمل بر پنج هزار و پانصد و یازده حدیث است، تألیف کرد.
اجماع
اجماع، سومین دلیل از ادله فقه مسلمانان است که شیعه و تمامی فرقههای اهلسنت اجمالا در سندیت آن اتفاق نظر دارند. اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علمای عصر بر حکم شرعی راجع به مسألهای که حکم آن در کتاب و سنت نیامده است. چنانکه اشاره شد، اجماع نزد شیعه نیز به عنوان یکی از «ادله اربعه» مورد استناد است.البته اهلسنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحکم را (به استناد روایت نبوی لا یجتمع امتی علی خطا) «حجت» میدانند، ولی امامیه اتفاقی را که کاشف از قول معصوم باشد (یعنی امام داخل در مجمعین باشند)، ملاک عمل و حجت میدانند. از نگاه علمای مذهب جعفری: اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدین شیعه بر هر امر شرعی به نحوی که کاشف از قول معصوم باشد، بنابراین، اجماع را از آن باب که کاشف از قول معصوم است، «حجت» میدانند، چون شیعیان معتقدند هیچ عصری خالی از «امام معصوم» نمیباشد. بنابراین، از باب «لطف» بر خدا واجب است که هرگاه بندگانش در مسیر خطا قرار گیرند، به وسیله امام آنان را راهنمایی کند. پس اگر در مسألهای «اجماع» کردند و قول خلافی هم اظهار نشد، دلیل بر رضایت معصوم است و یا اینکه امام در جمع حضور داشته و یا این مسئله از طرف معصوم القا شده است.
قیاس
امّا عمل به «قیاس» که چهارمین اصل از مصادر تشریع نزد اهلسنت و جماعت (غیر از فرقه ظاهریه) بهشمار میرود، در فقه امامیه ممنوع است و به جای آن اعتماد بر اصلی دیگر به نام «عقل» کردهاند. از حضرت صادق (علیهالسّلام) روایت شده است که «قیاس» از دین من خارج است، برای اینکه اصحاب قیاس از راه سنجش، طلب علم کردهاند و به همین جهت از حقیقت دور افتادهاند و البته دین خدا با قیاس درست نمیشود. در فقه شیعه قاعدهای موسوم به قاعده ملازمه است که: «کلّما حکم به العقل حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع حکم به العقل» یعنی هر چیزی که عقل بدان حکم کند، شرع نیز بدان حکم نماید و هر چیزی که شرع بدان حکم کند، عقل نیز بدان حکم کند.
فقه جعفری
فقه جعفری فقه منسوب به ششمین امام شیعه حضرت امام صادق (علیهالسّلام) است و چون دوره زندگانی آن حضرت مصادف با اواخر دوره بنیامیه و اوایل روزگار بنیعباس بود و به سبب اختلافی که امویان با عباسیان داشتند، شیعیان با مزاحمت کمتری روبرو میشدند، پس در چنین فضایی فقه جعفری توانست پا گیرد و رشد کند. علاوه بر این، عمر امام صادق (علیهالسّلام) از دیگر امامان (علیهمالسّلام) طولانیتر بود. آن حضرت در دوره طولانی امامت خود موفق شد که نظم و ترتیبی به وضع شیعه امامیه بدهد و فقه شیعه را تعلیم کند، از این جهت آن حضرت را «حبرالامة»، یعنی دانشمند امت اسلام و «فقیه» آلمحمد (صلّیالله علیه وآله) خواندهاند. بیشتر احادیث اعتقادی و فقهی شیعه از آن حضرت روایت شده و بدین سبب فقه شیعه را «فقه جعفری» گفته و مذهب پیروان ایشان را «مذهب جعفری» نام نهادهاند. در مجلس درس آن حضرت که در مدینه تشکیل میشد، عده ای از بزرگان اسلام حاضر می شدند و از محضر آن بزرگوار استفاده میکردند. از مشهورترین شاگردان امام، زرارةبن اعین (متوفی در 150 هجری قمری)، محمدبن مسلم، ابوبصیر، بریدبن معاویة عجلی، فضیلبن یسار، معروفبن خربوذ، جمیلبن دراج، عبداللّهبنمسکان و حمادبن عثمان... بودند.
بعضی از اعتقادات خاص امامیه
اعتقادات خاص امامیه که آنان را از اهلسنت و جماعت ممتاز میکند، «امامت و ولایت» حضرت علی (علیهالسّلام) و فرزندان او که امامان معصومین (علیهمالسّلام) هستند؛ «عصمت» انبیاء و امامان، «تقیه»، «بداء»، «متعه» و رجعت است. اکنون درباره بداء، متعه و رجعت به اختصار مطالبی بیان میشود.
بداء در لغت و اصطلاح
واژه «بَداء» اسم مصدر از ماده «بدو» است[۱]. این واژه در لغت در چند معنا بهکار رفته است: آشکار شدن از خفا[۲]، ظهور چیزی از عدم[۳]،تغییر در قصد[۴] و در اصطلاح به معنای آشکار شدن امری از ناحیه خداوند است برخلاف آنچه مورد انتظار بوده است که در واقع محو اولی و اثبات دومی است و خدا به هر دو حادثه آگاه است[۵]. مطابق با تاکید علمای شیعه، بداء دربارهٔ خداوند به معنای دگرگون شدن اراده او نیست، بلکه این لفظ همانند غضب و رضا در حق خداوند بهطور مجازی استعمال میشود[۶].
متعه
متعه به ضمّ میم به معنای تمتع و برخورداری است و آن نکاح منقطع موقت است که در اصطلاح عوام شیعه به آن صیغه میگویند. امامیه در حلال بودن متعه به این آیه
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً [نساء–24]
و نیز به روایات وارده از اهلبیت و نقل بعض صحابه در این خصوص استناد میکنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسولاکرم (صلّیالله علیه وآله) تجویز شده است و راجع به ادعای نهی و نسخ آن که در خیبر یا حجةالوداع بوده تردید شده است و همین تردید موجب میشود که نهی از آن را «نهی تنزیهی» بدانیم نه «نهی تحریمی» که موجب نسخ حکم حلیت قبلی بشود. بهعلاوه، قوانین در شریعت اسلام برای همگان و در همه زمانها است و در آن، مصالح عباد در نظر گرفته شده است و در این خصوص تشریع نکاح موقت و متعه مانع از زنا و فساد میشود.
شرایط صحت متعه
چند چیز شرط صحت متعه است. 1.در عقد متعه ذکر مدت لازم است، پس اگر مدت ذکر نشود، عقد باطل میشود، بر خلاف عقد دائم. 2. در عقد متعه تعیین «مهریه» لازم است، پس اگر مقدار مهریه ذکر نشود، عقد باطل میشود.3. در عقد متعه، ذکر هر شرطی که مخالف شرع و مجهول نباشد، جایز است.4. در متعه، طلاق لازم نیست و هر وقت مدت تمام شود یا شوهر باقی مدت را ببخشد، متعه فسخ میگردد.5.در متعه زن حق نفقه ندارد و ارث نمیبرد، مگر اینکه در ضمن عقد شرط شده باشد. شیعیان معتقدند که متعه در زمان رسول خدا (صلّیالله علیه وآله) جایز بوده است و پس از پیامبر تا دوره عمربن الخطاب رواج داشته است؛ اما وی آن را منع کرده است.
رجعت
رجعت به فتح راء، حادثهای پیش از قیامت است. این مسأله جزء اعتقادات شیعه و به معنای به بازگشتن بعضی از مردگان (مومنان و کافران خالص) و نیز بعضی از افرادی است که در زندگی دنیا به آنها ظلم بزرگی شده است تا دوباره به دنیا بیایند و آن زندگی که حقشان است را داشته باشند و نیز مظلومین شاهد انتقام الهی از کسانی باشند که که به آنها ظلم کردند. رجعت امری است که پس از ظهور حضرت مهدی (عجّلالله تعالی فرجهالشّریف) واقع خواهد شد. درباره رجعت به آیاتی از قرآن از جمله حادثه «اصحاب کهف» استناد شده است که از خواب سیصدساله برخاستند.
اشتراکات و اختلافات اعمال میان شیعیان اثنیعشری و اهلتسنن
اعمال مذهبی شیعهاثنیعشریه فرق زیادی با اعمال مذهبی اهلتسنن ندارد. روزه و حج در هر دو یکی است، امّا در بعضی از مسائل همچون نماز و آداب وضو، اختلاف دارند و در اذان و اقامه؛ «اشهد انّ علیّا ولی اللّه» را تبرّکا (نه بهعنوان جزء) و «حیّ علی الصلاة» را جزء فصول اذان و اقامه میدانند. اثنیعشریه چهار سورهای را که در آن «آیه سجده» وجود دارد در نماز نمیخوانند و فقّاع (آبجو) را مثل می (شراب) حرام میدانند و گوشت الاغ را مکروه میشمرند. نکاح بدون شاهد را جایز میدانند، امّا طلاق بدون حضور شاهد عادل را جایز نمیندانند و به ظاهر این آیه احتجاج میکنند:
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ... [طلاق–2]
و میگویند: خدای تعالی شاهد گرفتن بر طلاق را شرط کرده نه بر نکاح و از اینکه در یک مجلس سه طلاق دهند را جایز نمیدانند و میگویند:
الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ... [بقره–229]
همچنین شیعیان دوازدهامامی در نمازمیت پنج تکبیر میگویند.
و اما مهمترین اختلاف شیعه با اهلسنت و جماعت درباره تعیین جانشین رسول خداوند است که شیعیان اثنیعشریه آن را به «نصّ جلیّ و خفیّ» و اهلتسنن به اختیار امت میدانند. به جز این مسأله اساسی، اختلاف شیعه با سنی در بعض مدارک و ادله اجتهاد و نیز در پارهای از قواعد اصول و فروع، عبادات و معاملات و نکاح است.
عمل به «قیاس» نزد شیعه امامیه حرام است، ولی نزد تمامی فرقههای اهل سنت (به جز خوارج و ظاهریه) مورد قبول میباشد. در بیشتر مسائل فروع فقه، مذهب شیعه امامیه غالبا با یکی از مذاهب اربعه اهل سنت موافق است، ولی مسائلی نیز وجود دارد که جزو منفردات امامیه است، گرچه در اکثر این مسائل نیز یکی از فقهای صحابه یا تابعین و اتباع، با شیعه موافقاند. حتی بعضی از علمای اهل سنت و جماعت بدینسبب مذهب جعفری را کنار مذاهب چهارگانه مذهب پنجم شناختهاند.
اصول عقاید شیعه
امّا اصول عقاید شیعیان توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت است. شیعه امامیه، صفت عدالت را از صفات ذات خداوند میداند و مبنای آن را بر «عقل» میشناسد نه بر مشیت، «امامت» اصل اساسی است که شیعه را از سنّی جدا میکند. بنابر اعتقاد شیعه، وحی یک صورت بیرونی و ظاهری و یک جنبه درونی و باطنی دارد که پیامبر اسلام (صلّیالله علیه وآله)، از هر دو جنبه آن در حد کمال آگاهی داشت، زیرا که حضرت همزمان هم نبی بود هم ولیّ. نبوت وظیفه ظاهری پیامبر یعنی رسانیدن وحی الهی و ولایت، وظیفه باطنی یعنی آشکار کردن معنای دین به مردم بود. با رحلت پیامبر (صلّیالله علیه وآله) دوره پیامبری به پایان رسید، امّا دوره «ولایت» در شخص امام ادامه یافت. امام کسی است که وظیفه ولایت را بر عهده دارد و آن وظیفه به سه چیز تعلق میگیرد: حکومت بر جامعه اسلامی، بیان مسائل فقهی و دینی و رهبری روحانی که مردم را به درک معانی باطن هدایت میکند. بر مبنای این سه وظیفه الهی، انتخاب امام از طرف مردم جایز نیست، بلکه این رهبر روحانی را باید خداوند تعیین کند و او امام معصومی است که الهام گرفته از غیب بوده به رهبری مردم میپردازد. امام، قطبالرّحای عالم امکان و ضامن حفظ و بقای شریعت است. با اینهمه، حضرت مهدی (عجلالله تعالی فرجهالشّریف) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد کرد مگر در آخرالزمان. در نظر شیعه، امام غایب ادامه شخصیت پیامبر است و به وسیله اوست که قرآن محفوظ میماند و بی ظهور او حکومت دنیوی ناقص است و تنها با ظهور دگرباره اوست که کمال مطلوب مبتنی بر «عدل الهی» که اسلام در تعالیم خود بر آن تکیه میکند، برقرار خواهد شد.
شیعه امامیه در ایران
مذهب شیعه اثنیعشریه تا پیش از صفویه در ایران، مذهب غیر رسمی کشور بوده و بهعنوان مذهب اقلیت به شمار میرفت و حتی کوشش سلاطین آلبویه که در قرن چهارم هجری قمری بر بعضی از ولایات ایران فرمانروایی داشتند و معتقد به مذهب شیعه اثنیعشریه بودند و در رسمی کردن آن مذهب به علت مخالفت خلفای بغداد که نفوذ دینی و سیاسی بسیار در ایران داشتند؛ به جایی نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست هلاکو خان مغول در سال 656 هجری قمری، یکی از ایلخانان مغول به نام سلطان محمد خدابنده موقتا مذهب شیعه را پذیرفت و روی سکهها و در خطبه ها نام امامانشیعه را نقش و ذکر نمود، با اینحال این کار نیز مومجب رسمی شدن مذهب شیعه نشد. ولی شیعه در پشت پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهای ایران هر روز گستردهتر میکرد تا اینکه خانوادهای شیعی مذهب به نام سربداران در اواسط قرن هشتم هجری توانستند حکومتی اثنیعشری در شهر سبزوار که اکثر مردم آن شیعه بودند، تأسیس کنند و نیز سادات مرعشی حکومت شیعی را در مازندران تشکیل دادند. جهانشاه از شاهان قراقویونلو که در قرن نهم هجری در آذربایجان حکومت میکردند به شیعه بودن خود افتخار مینمود. پیش از ظهور صفویه بعضی از شهرهای ایران چون قم، کاشان و سبزوار معروف به شهرهای شیعهنشین بودند و اکثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. شاه اسماعیل صفوی که به دست عدّهای از صوفیان قزلباش که مذهب شیعه داشتند روی کار آمده بود و در سال907 هجری قمری بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و علی رغم سلطان سلیم پادشاه نیرومند عثمانی که به بهانه ادعای خلافت اسلام قصد حکومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این کشور را داشت، از همان آغاز پادشاهی، رسمیت مذهبشیعه را به جای طریقسنت و جماعت اعلام نمود و اعتلای لوای این مذهب را مشی دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیّا ولیّ اللّه» و «حیّ علی خیر العمل» را در اذان و اقامه عملی کرد. اکثر سنیان ایران که از بیم شمشیر شاه اسماعیل چارهای جز تسلیم نداشتند، طوعا یا کرها (به میل یا به زور) مذهب شیعه را پذیرفتند و در زمانی کوتاه مذهب شیعه اثنیعشری بیشتر ولایات ایران را فراگرفت و از آن زمان تا کنون که حدود پانصد سال میگذرد، شیعه اثنیعشری مذهب رسمی دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمی کردن مذهب شیعه اثنیعشری برای اینکه معارف جدیدی را جانشین معارف قدیم سنّی کرده باشند در صدد برآمدند که فقهایی را از جبل لبنان که در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از احساء و بحرین که در ساحل غربی خلیج فارس قرار داشت برای تعلیم و تتبع فقه و کلام شیعه به ایران دعوت کنند و علمایی چون شیخ حرّ عاملی و بهاءالدّین عاملی به ایران آمدند و امثال علامه مجلسی از شاگردان ایشان به شمار میروند[۷].
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه «بدو».
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، سال ۱۴۱۲ ق، ص ۱۱۳
- ↑ عبدالهادی فضلی، خلاصة علم الکلام، سال ۱۴۱۴ ق، ص ۱۰۵.
- ↑ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، سال ۱۴۱۱ ق، ص ۲۱۲.
- ↑ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۱، ص ۳۸۱.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص ۶۷
- ↑ محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چاپ دوم، ص 24، با ویرایش گسترده عبارات.